محتوا
ارتباط پنهاني
یزدامروز؛ او مرا فريب داد و با نقشه اي شيطاني زندگي ام را خراب كرد الان هم خودش را كنار كشيده است و مي گويد به خاطر همسر و فرزندم نمي توانم با تو ازدواج كنم و ...
زن جوان در حالي كه اشك مي ريخت و افسرده و غمگين به نظر مي رسيد در دايره اجتماعي كلانتري ادامه داد چند سال قبل با پسر يكي از آشنايان ازدواج كردم و پا به خانه شوهر گذاشتم . « حسن» مرد خوبي بود و براي تامين هزينه هاي زندگي مجبور بود شبانه روز كار كند . بنا بر اين من بيشتر او قات در خانه تنها بودم و به خاطر اين كه اين مسئله مرا رنج ندهد با چند تن از دوستان دوران دبيرستان تماس گرفتم و آنها را به خانه ام دعوت كردم . مدتي به همين شكل گذشت تا اين كه متوجه شدم همسرم گاهي اوقات مواد مخدر مصرف مي كند .
زن جوان ادامه داد : من با عصبانيت از« حسن » به خاطر اين كارش توضيح خواستم و او با بيان حقيقت گفت كه توسط يكي از همكارانش اغفال شده است و ديگر اين عمل اشتباه را تكرار نخواهد كرد . همان روز بعداز ظهر وقتي يكي از دوستانم به خانه ما آمده بود موضوع را برايش تعريف كردم. سمانه كه خودش را خيلي ناراحت نشان مي داد مرا ترساند و گفت : با اين وضعيت فاتحه تو خوانده شده ، چون كسي كه لب به مواد مخدر بزند ديگر نمي تواند به زندگي برگردد و ... .
دوستم با اين حرف هايش مرا حسابي نسبت به حسن بدبين كرد و كار به جايي رسيد كه دوباره سر صحبت را با شوهرم باز كردم و كارمان با لج بازي به زد و خورد كشيده شد من چند روز با حالت قهر به خانه پدرم رفتم و منتظر بودم تا حسن به دنبالم بيايد ولي او با غروري كه داشت اين كار را نكرد . در اين مدت احساس بدي به همسرم پيدا كردم و ازطرفي سمانه كه نسبت به زندگي ام حسادت داشت شرايط آشنايي من ومرد جواني را فراهم كرد كه خودش را عاشق دل باخته ام معرفي مي كرد و ادعا داشت اگر از همسرت طلاق بگيري حاضرم با تو ازدواج كنم و ... .
من به باوري غلط و با توجه به پشتوانه وعده هاي پوچ آن مرد هوسران تصميم گرفتم شوهرم را گوش مالي بدهم . لذا يك روز بدون اطلاع پدرو مادرم به كلانتري رفتم وبا اعلام اين كه حسن معتاد به مواد مخدر است و مرا مورد ضرب و شتم قرار داده ، شكايت كردم .
با اين كار، تخم كينه و نفرت در بين دو خانواده ريخته شد و پدر شوهرم كه آدم تعصبي است از كوره در رفت و به پدر و برادرم توهين كرد . من هم پاي خودم را توي يك كفش كردم و طلاقم را گرفتم .
الان حدود سه ماه است كه به طورپنهاني با مرد جواني كه مي خواست مرا خوشبخت كند رابطه دارم اما او پس از سوء استفاده هاي زياد مي گويد زن و بچه دارد و نمي تواند به وعده هايش عمل كند و بايد فراموشش كنم.
تازه مي فهمم كه چه كلاه بزرگي سرم رفته است و اي كاش ارزش بيشتري براي خودم وزندگي ام قائل بودم تا اين چنين فريب نخورم و شوهرم را از دست ندهم. حالا بايد بنشينم و حسرت روزهاي گذشته ام را بخورم واز احساس گناه رنج ببرم!
من به تمام زنان و شوهران جوان توصيه مي كنم هيچ غريبه اي را در حريم خانه خود راه ندهند و مراقب زندگي خود باشند و بيشتر قدر همديگر را بدانند.
انتهای پیام/ح
Related Assets:
- بعضی دنبال خودسری در شورا هستند/هر تصمیمی می بایست در شورا مطرح و تصویب شود
- لزوم نظارت روحانیون و اداره تبلیغات اسلامی بر شیوه عزاداریها/ پیشرفتهای ایران؛ دشمنان اسلام را عصابی کرده است
- حذف کارت سوخت؛ زمینه ساز بروز پدیده رانت اقتصادی/شرایط برای واقعی کردن قیمت حامل های انرژی فراهم است
- اینترنت و چت روم!
- دختري در دام شيطان پرستي!
- عروس نامراد!