محتوا
اینترنت و چت روم!
یزدامروز؛ به مناسبت هفته ناجا هر روز یک داستان پلیسی که برگرفته از اتفاقات واقعی است برای شما مخاطبان منتشر خواهیم کرد.
زندگی مشترکمان به خاطر استفاده نابجا از اینترنت و چت روم در زمان مجردی , تباه شده است.
من در زمان مجردیم والدینم را تحت فشار گذاشتم تا برای تنها فرزند دختر خود کامپیوتر بخرند ، آنها هم هرطور بود برایم خریدند و در اتاقم راهاندازی کردند و از آن روز به بعد حدود 2سالی با استفاده از اینترنت و چت کردن دوستان اینترنتی زیادی اعم از دختر و پسر پیدا کردم و با این ارتباطات برای خودم سرگرمی پیدا کرده بودم و هر لحظه و ساعت که اوقات فراغتی پیدا میکردم به اتاقم میرفتم و دور از دید افراد خانواده و بدون اطلاع آنها، افراد زیادی را سرکار میگذاشتم.
در میان این افراد ، فردی که خود را ایلیا معرفی میکرد و صحبتها و نوشتههایش بسیار جذاب و ادبی و آرامبخش بود آشنا شدم و چنان این ارتباط بالا گرفت که درخواست مشخصات و آدرس از من نمود تا به همراه خانوادهاش به خواستگاریم بیاید نمیدانم چه شد که من مشخصات واقعی خود و خانواده را ارائه دادم و اوضاع خانواده و والدینم و برادرانم را برای او تشریح کردم او نیز بسیار از خانواده خودش و خودش تعریف کرد و چنان با احساساتیم کرد که به همه خواستگارانم جواب رد دادم ولی این فرد علیرغم وعدههای واهی و همچنین بیان دلایل دروغین نیامدن خودش را توجیه میکرد تا بالاخره خانوادهام تا اندازه ای به من مشکوک شدند و مرا تحت کنترل بیشتر قرار داده و دیگر کمتر فرصت استفاده از اینترنت را پیدا میکردم تا این که یکی از پسرهای آشنایانمان به خواستگاریم آمد و چون خودش و خانوادهاش خوب و مذهبی بودند و نسبت به خانواده ما متناسب لذا دیگر نتوانستم مقاومت کنم ، دلایل قانع کنندهای هم برای جواب رد دادن به آنها پیدا نکردم و با اصرار خانوادهام قبول کردم قریب به شش ماه از ازدواجمان میگذشت که دوست اینترنتی به آدرس منزل پدرم آمده بود و بیان کرده بود که با من نامزد است و به همین دلیل خانوادهام با او درگیر شده و پس از آگاهی از ازدواجم از محل رفته بود او به هر نحوی بوده تلفن منزلم را پیدا کرده و تلفنی با هم صحبت کردیم و موضوع را به او گفتم ولی قبول نمیکرد و تقاضای ملاقات را نمود من هم بدون اطلاع شوهرم و خانوادهام با او قرار گذاشتم و در سر قرار حاضر شدم وقتی او نزدیک آمد واسمم را صدا زد و اورا دیدم متوجه شدم پسری است با چهره سیاه کریه و ناخوشآیندی که اهل روستایی دریکی شهرستانهای دورافتادهی استانهای غربی کشور است و این روبرویی چنان چندشآورم بود که دیگر نگاهش نتوانستم بکنم و به او گفتم که من ازدواج کردهام و دست از سرم بردارد و برود بسراغ زندگی خودش ، ولی او اصرار و پافشاری میکرد که تو قول دادهای و بارها و بارها در این ارتباطات از من درخواست نمودی تا به خواستگاریت بیایم من هم اکنون آمدهام و خانوادهام هم در مهمانخانه منتظر هستند چرا به وعده و قولت عمل نکردهای!؟ من هرچه اصرار کردم او قبول نکرد و نهایتا من او را رها کردم و به منزل رفتم که مزاحمتهای تلفنی او با خانهام و منزل پدرم شروع شد و هرچه کردیم دست بردار نبود نهایتا خانوادهام با او قرار ملاقات گذاشتند تا صحبت کنندو موضوع را به کلانتری محل نیز گزارش کرده بودند او هم چون ترسیده بود که دوباره کتک بخورد اسلحه کلتی را تهیه و با خود مخفی کرده بود تا در صورت لزوم از آن استفاده کند مامورین مخفی هم بصورت نا محسوس در محل حاضر شدند من هم با خانوادهام حاضر شدم، وقتی او آمد بنای صحبت را با پدرم و شوهرم گذاشت و وقتی مطمئمن شد که من ازدواج کردهام سرو صدای زیادی راه انداخت پدرم نیز که عصبانی شده بود به سمت او رفت تا او را آرام کند ناگهان او از زیر لباس خود سلاحش را بیرن آورد و تهدید کرد که در آن لحظه مامورین بلافاصله وارد عمل شدند و بنحوی اقدام کردند که او مهلت کوچکترین حرکتی را پیدا نکرد و در چنگال قانون گرفتار شد ولی بعد از این ماجرا دیگر من نزد خانواده خودم و شوهرم آن جایگاه قبلی را نداشته و نمیتوانم پیدا کنم و اول از خانوادهها تقاضا دارم تقاضاهای منطقی و اصولی فرزندان را متقبل شوند و در صورت استفاده فرزندان از اینترنت دستگاه رایانه را در محلی قرا دهند که تمامی افراد خانواده برآن اشرافیت و نظارت داشته باشند.
انتهای پیام/
Related Assets:
- ارتباط پنهاني
- بعضی دنبال خودسری در شورا هستند/هر تصمیمی می بایست در شورا مطرح و تصویب شود
- لزوم نظارت روحانیون و اداره تبلیغات اسلامی بر شیوه عزاداریها/ پیشرفتهای ایران؛ دشمنان اسلام را عصابی کرده است
- حذف کارت سوخت؛ زمینه ساز بروز پدیده رانت اقتصادی/شرایط برای واقعی کردن قیمت حامل های انرژی فراهم است
- دختري در دام شيطان پرستي!
- توقیف ۲۴ تن کود شیمیایی قاچاق در یزد
- فيشينگ را بهتر بشناسیم