نمایش نمایش

ID : 12009605
تجربه ای تلخ؛

من قرباني ماهواره شدم


رفته رفته گرایش به مد، لباس و سبک های خاص پوشش، انجام رفتارها و گفتارهایی که تا آن زمان برای ما عاقلانه نبود، تجمل گرایی، چشم و هم چشمی و هزاران اعمال و رفتار ناپسند و زشت در من و سایر اعضای خانواده ام رسوخ کرد

 عصر فرهنگ، وقتي که ماهواره وارد منزلمان شد ناخواسته و خيلي آرام از درس و زندگي افتادم و چيزي نگذشت که در زندگي دچار مشکلات عدیده ای از جمله بي آبرويي، بی حیثیتی، اعتیاد و سابقه دار شدم.


من در یک خانواده کم جمعیت (پدر، مادر، یکی پسر و یکی دختر) زندگی می کردم و یکی از بهترين دختر دانش آموز در دوران تحصیلم تا سال پایان دوره دبیرستان بودم و در بین آشنایان و اقوام هیچ رقیبي نداشتم چه از لحاظ درس و مدرسه و چه از لحاظ عفاف، حجاب و......


وقتی که آشنایان و اقوام با من روبرو می شدند بسیار محترمانه و مؤدبانه حرف می زدند و رفتار می کردند. من هم از این حال و هوا که به شخصیتم احترام می گذارند بسیار خوشحال و راضی بودم چرا که در خانواده¬ای پرورش یافته بودم که با آبرو، با شخصیت، محترم، مسلمان و معتقد به مسائل اخلاقی و رفتاری بودند.


رفتار اقوام و آشنایان باعث تثبیت رفتارهای پسندیده در من می¬شد و میل و رغبتم به رعایت این اصول ارزشی مانند حجاب، حیا و عفاف هر روز افزایش می یافت.


در سال آخر دبیرستان بودم که به تحریک آشنایان و اقوام؛ پدرم يک دستگاه گيرنده ماهواره خريداري و در منزلمان نصب و راه اندازی كرد.


با ورود ماهواره به منزل و تماشای فیلمها و تصاویر و تبلیغاتی که بصورت نوشتاری، دیداری و شنیداری توسط ماهواره صورت می گرفت، بدون آنکه من و خانواده ام متوجه باشیم، تاثیرگذار شد.


گرایش به مد، لباس و سبک های خاص پوشش، انجام رفتارها و گفتارهایی که تا آن زمان برای ما عاقلانه نبود، تجمل گرایی، چشم و هم چشمی و هزاران اعمال و رفتار ناپسند و زشت در من و سایر اعضای خانواده ام رسوخ کرد از طرفی شور و شوق جوانی و احساسات این دوره مرا از وضعیت مطلوب قبلی دگرگون کرد و شدم آنچه را که خودم علاقه و میلی نداشتم.


اعتیاد به تماشای ماهواره و تاثیر بد این سلاح دشمن بر روی من و خانواده، کار را بجایی رساند که بین پدر و مادرم که تا آن زمان که یادم هست، نزاع و درگیری و جر و بحث رخ نداده بود به خاطر وسایل خانواده، طرز پوشش، نحوه رفتار و سخن گفتن، ارتباطاتشان با سایر اقوام و آشنایان و....، اختلافات شدیدی صورت گرفت و آنها از ما هم که فرزندانشان بودیم غافل شدند.


بعد از تماشاي زياد برنامه هاي ماهواره اي، چيزي نگذشت که ديدم براي ادامه درسم انگیزه ندارم و از خيلي  ارزشهاي اجتماعي و فرهنگي و اخلاقی قبلی خودم و خانواده¬ام فاصله گرفتم و سعي کردم مانند بازیگران ماهواره شده و با ادای زندگي آنها فرصت را بگذرانم ، داروهایی که از ماهواره تبلیغ می شد را به نحوی تهیه کرده و می خوردم و.... تا اینکه متوجه شدم به این داروها اعتیاد پیدا کرده ام .


زمان می گذشت و درس و مدرسه را ول کرده بودم تا اینکه یک روز وقتی پدر و مادر در منزل نبودند با برادرم سراغ ماهواره رفتیم کانال های ماهواره ای را که پدرم آنها را قفل کرده بود، باز کردیم و نشستیم به تماشای تصاویر زشت و غير اخلاقي و...... و نباید می شد، آنچه شد.


دیگر از خودم بدم می آمد و از برنامه های ماهواره متنفر شدم، برادرم نیز به شدت ناراحت و عصبی شده بود و وقتی مرا می دید از شرم و خجالت می خواست زمین دهان باز کند و او را ببلعد.


مدتی گذشت و یکی از دوستان و آشنایان خانوادگی به خواستگاری من آمد  و تمامی قول و قرارها گذاشته شد لیکن وقتی من فکر کردم و دیدم من جوابی برای این مشکل خود ندارم، تصمیم به فرار از منزل گرفتم و در پارک .... با پسری آشنا شدم و او مرا فریب داد و به منزل یکی از دوستان خود برد.


یک هفته ای آنجا بودیم که توسط مامورین انتظامی دستگیر شدیم؛ حالا من مانده ام و مشکلات عدیده ای از جمله بي آبرويي، بی حیثیتی ، اعتیاد، زندان که پدرم با آوردن ماهواره به منزل، ناخواسته همه زحمات، آبرو و تلاشهای خود و دیگر اعضای خانواده را بر باد داد.
تهیه و تنظیم: سرگرد رجبعلي زعيم
اداره آموزش و مشاركت عمومي






فرهنگی فرهنگی

جدیدترین ها جدیدترین ها