نمایش نمایش

ID : 12315359
یادداشت/مرتضی یداللهی

فرهنگ و اصالت‌هایمان را پاس داریم


بیایید فارغ از هرگونه سطحی‌نگری‌ و سیاست‌بازی‌های کودکانه، برای فرهنگ و اصالت‌هایمان دل بسوزانیم تا آینده فرزندانمان به ناکجاآبادها ختم نشود. فراموش نکنیم که اردکان، شهر خاتمی بزرگ است؛ شهر معلم برجسته اخلاق.

عصر فرهنگ؛ با یکی از دوستان هم‌صحبت شده بودم. از مسائل شهر و پیامدهای صنعتی شدن‌ می‌گفتیم. از روزهایی سخن به میان آوردیم که شهر اردکان، مسیر صنعتی‌شدن را با شتاب چشمگیر می‌پیمود و همه به آن مباهات می‌کردند. از پایین آمدن نرخ بیکاری در شهرستان و افزایش رونق اقتصادی. از تلاش‌هایی که برای افتتاح پی در پی واحدهای بزرگ صنعتی در اردکان صورت می‌گرفت و هر یک از متصدیان می‌کوشید تا به نوعی سهم خود را در توسعه شهر برجسته‌تر بنمایاند. توسعه در ابعاد صنعتی و گسترش واحدهای دانشگاهی. و این تکاپو همچنان ادامه دارد!

 

نماینده شهرمان از راه‌اندازی واحدهای بزرگ صنعتی در آینده خبر می‌دهد و مسئول دیگری از آمار اقتصادی می‌گوید و آن را به رخ می‌کشد. اما در این میان، آن چه کم‌تر دیده می‌شود، اصالت و هویت ناب اردکانی است که‌ آرام‌آرام در سایه غفلت‌‌ها رنگ می‌بازد و قربانی می‌شود. امنیتی است که مدت‌هاست از میانمان رخت بربسته و اختلاط‌هایی که به گونه‌ای نامحسوس، غیرت و تعصب برخی را کاهش داده است.

 

آن دوست دردمند، از دختری بومی می‌گفت که مدتی است متاثر از غیربومیان و البته باچاشنی پیش‌زمینه‌هایی از جنس سطحی‌نگری و خود‌کم‌بینی، چادرش را ترک کرده و با شکل و شمایلی نامتناسب با شأن و فرهنگ اصیل مردمان دین‌باور این خطه در کوچه و خیابان ظاهر می‌شود. دل پردردی داشت از این قبح‌شکنی آشکار. می‌گفت هرچند به ظاهر می‌توان اقدام آن دخترک ساده‌دل را نادیده گرفت و با توجیهاتی بر قبح رفتارش ماله‌ها کشید، اما پیامدهای بعدی این‌ گونه قبح‌شکنی‌ها‌ آن هم در محیطی صمیمی همچون اردکان به آسانی قابل مهار نیست.

 

در خود فرو می‌روم. به یاد سال‌های نه‌چندان دور اردکان، به غیرت مردان و حیای بانوانش، به یاد شهدای عزیزش، به یاد شهید عاصی‌زاده، دهستانی و دیگر گل‌های بهشتی پرورش‌یافته در دامان مردمان دین‌باور اردکان.

 

دل آدمی به درد می‌آيد از جفاهای دوست و دشمن در حق فرهنگ ناب اردکان؛ از نابخردی‌های برخی تازه به دوران رسیده که به امید ماهی‌گیری‌های سیاسی، ناجوانمردانه فرهنگ غنی‌مان را دستمایه تمنیات خویش می‌کنند. به یاد می‌آورم که فلان سایت پرمدعا، چه راحت یادداشتی از بانوی جوان اردکانی منتشر کرده و تصویری از او را با پوششی نامتناسب با حجب و حیای شیرزنان این دیار در کنار آن مطلب قرار داده و پسوند «اردکانی» را هم در کنار نام و نام‌خانوادگی‌اش درج کرده بود، شاید می‌خواست به مخاطب بقبولاند که خیلی سخت نگیرید؛ اردکان ما هم دارد متمدن می‌شود! باور ندارید؟ این هم خانمی از همشهری‌های ما! پس خیلی سخت نگیرید! می‌شود بر خلاف فرهنگ شهرمان، چادر برسر نکرد و حتی مانتوی رسمی هم نپوشید! چیزی در راستای همان سیاست تساهل و تسامح دوران موسوم به اصلاحات.

 

این روزها وقتی درشهرمان قدم می‌زنم، دلم به یاد سال‌های نه‌چندان دور به درد می‌آيد. دخترکم مدام دخترکان و زنان بدحجاب و آرایش‌کرده را نشانم می‌دهد و می‌پرسد چرا این‌ها حجابشان این‌گونه است؟ و من بیش‌ از پیش نگران آينده فرززندان خود و فرزندان شهرم می‌شوم. نمی‌دانم. اما به راستی مسئولان و نماینده شهرمان، برای پاسداری از فرهنگ اصیل شهرمان چه تدبیری اندیشیده‌اند؟ آيا اساسا فارغ از شعارهای شیک و دهن‌پرکن، اقدامی عملی برای مقابله با فرهنگ‌های وارداتی و نامتجانس با فرهنگ غنی اردکان انجام داده‌ و یا برنامه‌ای تهیه دیده‌اند؟!

 

به راستی برخی از ماها را چه شده است؟! چنان سرگرم توسعه باری به هر جهت شده‌ایم که تهدیدهای فرهنگی را درست نمی‌بینیم و به  مقابله با آن برنمی‌خیزیم. شاید برخی متولیان، این‌ها را اصلا تهدید به شمار نیاورند! اما تردیدی نیست که هر گونه تداوم سهل‌انگاری در این زمینه، پیامدهایی گاه جبران نا‌پذیر را بر آينده شهرمان و آینده فرزندان و نوامیس‌مان تحمیل می‌کند. پس بیایید فارغ از هرگونه سطحی‌نگری‌ و سیاست‌بازی‌های کودکانه، برای فرهنگ و اصالت‌هایمان دل بسوزانیم تا آینده فرزندانمان به ناکجاآبادها ختم نشود. فراموش نکنیم که اردکان، شهر خاتمی بزرگ است؛ شهر معلم برجسته اخلاق.

نویسنده: مرتضی یداللهی





فرهنگی فرهنگی

جدیدترین ها جدیدترین ها