ID : 9654861
به گوش بتکده غیر از تبر نباید گفت

دهن‌کجی آشکار به نظام اسلامی؟!


بودند کسانی که می توانستند در زمره مفاخر استان یزد قرار گیرند و مایه مباهات مردمان دارالعباده شوند؛ اما خودرأیی و پافشاری‌شان بر مسیر اشتباه، آنان را به ناکجاآبادها سوق داد، تا بدان‌جا که با نقش‌آفرینی‌های پیدا و پنهان خود، ظلمی بزرگ به وسعت «فتنه 88» را رقم زدند؛ فتنه‌ای که قلب رهبر انقلاب و مردم دین باور را ...

استان یزد از دیرباز همواره مهد پرورش و بالندگی شخصیت‌هایی برجسته در تراز ملی و فراتر از آن بوده است.

 بزرگانی همچون آیت‌الله العظمی سید محمد کاظم طباطبایی(مرجع بزرگ تقلید شیعیان جهان و صاحب کتاب نامی عروة)، آیت‌الله العظمی عبدالکریم حائری میبدی( مرجع بزرگ تقلید و بنیانگذار حوزه علمیه قم)، شهید آیت‌الله محمدصدوقی(امام جمعه شهید یزد و از بلندپایگان انقلاب اسلامی)، آیت‌الله سید روح‌الله خاتمی(امام جمعه فقید یزد و مورد توجه امام خمینی)، آیت‌الله محمدتقی مصباح یزدی( فیلسوف برجسته و مورد عنایت خاص رهبری)، آیت‌الله علیرضا اعرافی(رئیس مجموعه بین‌المللی جامعه‌المصطفی‌العالمیه و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی با حکم مستقیم رهبری)، آيت‌الله سیدمحمدرضا مدرسی(عضو برجسته شورای نگهبان با حکم رهبری)، سرلشکر محمدعلی جعفری (فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، منصوب رهبری)، سرلشکر بسیجی سیدحسن فیروزآبادی (رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، منصوب رهبری) و ...، نمونه‌هایی از شخصیت‌های برخاسته از دامان «دارالعباده»هستند که شعاع اثرگذاری‌شان نه‌تنها مرزهای استان، که گاه مرزهای ایران و جهان اسلام را هم درنوردیده و در سایه پای‌بندی به اصالت‌ها و آموزه‌های دینی و ملی، دشمنان قسم‌خورده در آن سوی آب‌ها را نیز به انفعال و وادادگی کشانده‌اند.

افزون بر شخصیت‌های افتخارآفرین فوق، بودند کسانی که می توانستند با گام‌ نهادن در چارچوب موازین دینی و انقلابی و ایستادگی در برابر «نفس لوّامه»، در زمره مفاخر استان یزد قرار گیرند و مایه مباهات مردمان دارالعباده شوند؛ اما خودرأیی و پافشاری‌شان بر مسیر اشتباه، آنان را به ناکجاآبادها سوق داد، تا بدان‌جا که با نقش‌آفرینی‌های پیدا و پنهان خود، ظلمی بزرگ به وسعت «فتنه 88» را رقم زدند؛ فتنه‌ای که قلب رهبر انقلاب و مردم دین باور را شکست و خون‌های بی‌گناهانی را برزمین‌ ریخت؛ فتنه‌ای که حرکت‌ توفنده نظام در سایه حضور بی‌نظیر 40میلیونی مردم در انتخابات را مختل نمود و دشمنان غدّار به‌عقب رانده شده را تحریک کرد تا این بار دندان طمع خویش را با طعم تحریم‌های ناجوانمردانه بر تن مردمان مسلمان ایران فروکنند؛ شاید به زعم خود، براندازی نظام اسلامی برآمده از خون‌های مطهّر پاره‌های تن ملت را شتاب بخشند! و صد البته، نقش «سیدمحمد خاتمی» به عنوان «رئیس جمهور اسبق« و رئیس شورای مرکزی «مجمع روحانیون مبارز»! در این ظلم بزرگ بسیار برجسته است.

کافی است تا بیانیه‌ها و رویکرد «مجمع روحانیون مبارز» در حوادث شرم‌آور 88 را بخوانی و رخدادهای تلخ آن دوران را با نگاهی از سر انصاف بنگری تا دریابی که اینان، چه خیانتی در حق ملت مسلمان و نظام اسلامی‌شان روا داشتند و با پرچم روحانیون مبارز و به پشتوانه جوسازی‌های فریبکارانه، چگونه به جای مبارزه با دشمنان دین و جمهوری اسلامی، به مبارزه با « رأی » مردم برخاستند و با تیرهای شیک‌گویی و قدرت‌طلبی و آغشته به زهر جفا و ناجوانمردی، ‌وقیحانه بر تن مجروح نظام و رهبر دردمند ملت فرو بردند و قلب رهبر مظلوم امت را گستاخانه به دردآوردند.

رهبر مظلومی که به‌رغم آن‌همه جفای دوست‌نمایان قدرت‌طلب، اما بارها و بارها به‌سان طبیبی حکیم و مشفق بارها آنان را نصیحت کرد و از تداوم فتنه‌انگیزی‌ها‌یشان برحذرداشت؛ اما افسوس که مدعیان امروز، آن‌روز چنان در شهوت قدرت‌طلبی فرو رفته بودند، که نداهای رهبر فرزانه امت در وجودشان تأثیری ننهاد.

و اینک جای بسی شگفتی است که استاندار جمهوری اسلامی، بی‌هیچ‌ اندیشه‌ای به دیدار یکی از همان مردودشدگان در آزمون 88 می‌رود، به وی گزارش کار می‌دهد، از او استمداد می‌طلبد، عکس‌ می‌اندازد، خبر با چاشنی تعابیر مادحانه از جنس «حضرت...» در سایت رسمی استانداری قرار داده می‌شود، و ... .

 

و از این رو با ندای بلند فریاد برمی‌آوریم که

استاندار محترم یزد!

این اقدام شما در جایگاه کارگزار نظام اسلامی چه تناسبی با وظایف قانونی و شرعی‌تان دارد؟

 چه تناسبی با «خط قرمز» خواندن فتنه 88 از جانب شخص اول نظام دارد؟

چه تناسبی با ضرورت پیروی از آموزه‌های ولی فقیه به عنوان تکلیف «شرعی» دارد؟

چه تناسبی با پیروی از فرامین رهبری به عنوان تکلیف «قانونی» دارد؟

چه تناسبی با ناامیدکردن دشمنان اتحاد مردم ایران، دست‌کم به‌عنوان وظیفه‌ای «ملّی» دارد؟

چه تناسبی با تلاش برای پاسداشت حرمت خانواده‌های شهدا، به‌عنوان وظیفه‌ای «اخلاقی» دارد؟

چه تناسبی با...

 

آقای استاندار محترم!

شاید خاتمی را «بماهو انسان» دوست داشته باشیم، اما «خاتمی بما هو خاتمی» را هرگز! چه این‌که با رفتار و کردارش، عزت و استقلال ما را خدشه‌دار ساخت؛ و قلب رهبرمان را به دردآورد؛ رهبری که خطاب به گل همیشه بهار امت اسلام فرموده بود: «ای سید و مولای من! من جان ناقابلی دارم، جسم ناقصی دارم و اندک آبرویی دارم که این را هم خود شما دادید که همه این ها را فدای انقلاب و نثار شما می کنم. سید ما و مولای ما، برای ما دعا کن که صاحب این انقلاب شمایی» ؛ رهبری که جز به اعتلای اسلام و انقلاب نمی‌اندیشد؛ رهبری که لحظه‌ای اندیشه در باب فقدانش نیز دل‌هایمان را آتش می‌زند؛ رهبری که دلش خون است از آن همه جفاهای نامردمان و از جمله شخص مورد عنایت شما؛ رهبری که ...

 

آقای استاندار محترم!

ای کاش رفتار خاتمی چنان بود که می‌توانستیم به وجود او هم مباهات کنیم؛ همچنان که به وجود مفاخر برجسته استان مباهات می‌کنیم؛ اما افسوس... .

 رفتارتان چهره متینی از شما در ذهنمان ترسیم کرده بود؛ اما اقدام اخیرتان همه آن زیبایی‌ها را به باد فنا داد و دریافتیم که در پشت آن چهره متین، خبرها خفته است. ای کاش رفتارتان به گونه‌ای بود که یاد امثال شهید «عاصی‌زاده» اردکانی را زنده می‌کرد و راه و منش امثال شهید صدوقی و خاتمی بزرگ را؛ نه این‌که به جسم بی‌رمق فتنه‌انگیزان دیروز و پیشیمان‌‌نشدگان امروزخون‌ تزریق کند.

 

آقای استاندار محترم!

واهمه‌ای نداریم اگر برخی همفکرانتان، با طعنه و کنایه، ما را «اقتدارگرا» بدانند؛ و یا «متحجر» و «کارشکن» خطابمان کنند. هرچه باشیم و هرچه بگویند، ما «دست‌بوس» شهدایی هستیم که عاشقانه در راه دفاع از دین و شرافت این ملت بزرگ به خون تپیدند و از قطعه‌قطعه‌ شدن پیکرهای مطهر خود برای گشودن معبر سپاهیان اسلام در شب‌های عملیات به وجد می‌آمدند؛ ما «دست‌بوس»‌ پدرانی هستیم که فرزندانشان را بی‌باکانه به جبهه‌ها می فرستادند تا مبادا بر خاطر رهبرشان، گرد تکدّر نشیند؛ ما سر تعظیم در برابر مادرانی فرود می‌آوریم که جنازه نخستین فرزند شهیدشان را به خاک نسپرده، فرزند دیگرشان را راهی جبهه‌ها می کردند تا مبادا رهبرشان سر سوزنی احساس تنهایی کند؛ ما دست‌بوس بسیجیانی هستیم که در آتش فتنه 88 سوختند و خانواده‌هایشان به عشق رهبر و نظام اسلامی‌شان، دم بر نیاوردند تا مبادا اسباب فرصت‌طلبی دشمنان قسم‌خورده را فراهم سازند؛ ما زمین‌خورده مادر شهید مصطفی احمدی‌روشن هستیم که در دیدار رهبری از منزل شهید تصریح کرد: هنوز برای شهادت مصطفی اشک نریختم تا دشمن با دیدن اشک من، احساس شادی نکند.

 

آقای استاندار محترم!

اگر همچنان در اندیشه دفاع از اقدام تاسف‌برانگیز خود هستید، در این سخن مقتدای فرزانه‌ درباره اصحاب فتنه تامل کنید که فرموده بود:

«آن کسى که براى انقلاب، براى امام، براى اسلام کار می‌کند، به‌مجردى که ببیند حرف او، حرکت او موجب شده است که یک جهتگیرى‌اى علیه این اصول به وجود بیاید، فوراً متنبه می شود. چرا متنبه نمی‌شوند؟» ؛ «وقتى مى‌بینند سران ظلم و استکبار عالم از این‌ها حمایت می‌کنند... باید متنبه بشوند» ؛ «وقتى مى‌بینند همه آدم‌هاى فاسد، سلطنت‌طلب از این‌ها حمایت می‌کند، توده‌اى از این‌ها حمایت می‌کند، رقاص و مطرب فرارى از کشور از این‌ها حمایت می‌کند، باید متنبه بشوند»

و هشدار داده بود که «آیا می‌شود با بهانه عقلانیت، این حقایق روشن را ندیده گرفت، که ما عقلانیت به خرج می‌دهیم؟! این عقلانیت است که دشمنان این ملت و دشمنان این کشور و دشمنان اسلام و دشمنان انقلاب، شما را از خود بدانند و براى شما کف و سوت بزنند، شما هم همین طور خوشتان بیاید، دل خوش کنید؛ این عقلانیت است؟! این نقطه‌ مقابل عقل است.»

 و صدالبته پرده از این واقعیت بسیارمهم کنار زدند که «... من تعجب می‌کنم! کسانى که اسم و رسم خودشان را از انقلاب دارند – بعضى از این آقایان یک سیلى براى انقلاب نخوردند در دوران اختناق و طاغوت – و به برکت انقلاب اسم و رسمى پیدا کردند و همه چیزشان از انقلاب است، مى‌بینید که دشمنان انقلاب چطور بُراق شدند، آماده شدند، صف کشیدند، خوشحالند، می‌خندند؛ این‌ها را که مى‌بینید؟ به خود بیایید، متوجه بشوید.»

و اگر هنوز نخواسته یا نتوانسته‌‌اید عمق فتنه 88 را دریابید، این سخن تکان‌دهنده رهبری را نصب‌آلعین خود قرار دهید که فرمود:

« چند سالى که بگذرد، آن وقت قلم‌هاى بسته شده آگاهان بین‌المللى روان خواهد شد، باز خواهد شد، خواهند نوشت. ممکن است من آن روز نباشم، اما شماها هستید؛ خواهید شنید، خواهید خواند که چه توطئه بزرگى پشت فتنه سال ۸۸ بود.»

و اگر هضم دگرگونی‌های برخی افراد سست‌عنصر برایتان دشوار است، در این سخن تامل کنید که:

 «این‌ها مال امروز هم نیست. کسانى که از اوائل انقلاب یادشان هست، می‌دانند؛ بعضى بودند از یاران امام، از نزدیکان امام در دهه‌ اول انقلاب و در حال حیات امام، که کارشان به مقابله‌ با امام کشید؛ کارشان به معارضه‌ با امام کشید؛ ایستادند پاى این‌که امام را به زانو در بیاورند و خطاى حرکت امام (رضوان اللَّه تعالى علیه) را – آن مرد بزرگ را، آن مرد الهى را – اثبات کنند؛ اما بعد زاویه پیدا کردند. خب، انقلاب این‌ها را مطرود کرد. کسانى که از نزدیکان امام بودند، از یاران امام بودند، کارشان کشید به یا پناه بردن به دشمن، یا مواجه شدن با انقلاب، یا ضربه زدن به انقلاب. این‌ها باید عبرت باشد براى همه‌ ما؛ باید عبرت باشد؛ باید بفهمیم.»

و در پایان:

آقای استاندار!  لطفا در رفتار خود تجدید نظر کنید!

نویسنده : مرتضی یداللهی

 




Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.