نمیشود مشکلاترا بهگردن تحریمها انداخت/دولتازمخفیکاریبپرهیزد
به گزارش یزدرسا ، امروز روزنامه شرق سه شنبه ۹۴/۷/۱۴ گفت و گویی با ابراهیم اصغرزاده از چهرههای شاخص اصلاحطلب انجام داده که مختصر آن را در ادامه میخوانید:
بعید است برجام در کوتاهمدت بر اقتصاد خانوار تأثیر بگذارد.
روحانی بهتر از ما میداند که فساد در اقتصاد دلالی و رانتی نهفته است. اگر منابع آزادشده برود در کیسه آن بخش از اقتصاد و سر اقتصاد مولد بیکلاه بماند، بنابراین میبینید یک فرصت اقتصادی بهراحتی میتواند تبدیل به یک چالش شود. اگر روحانی تکلیف دولتش را با بنگاههای زیرزمینی و بخش نظارتگریز اقتصاد روشن نکند، مطمئن باشد سهم شیر آنها در دوران بعد توافق بیشتر از بقیه ملت خواهد شد. فساد در پایان دولت احمدینژاد به جایی رسید که نوعی شوق غارت در میان نوکیسهها و نورچشمیها ایجاد کرد. مال خودسازی، خویشاوندسالاری و نوچهپروری به سکه رایج تبدیل شد که حالا باید این دولت آن را جمعوجور کند. فساد دیگر محدود به اختلاس و بانک و قاچاق ارز و کالا نماند بلکه دامن دیگر حوزهها را هم گرفت؛ از واردکردن اتومبیلهای پورشه بهجای دارو و موارد خلاف اخلاق دیگر. دولت درگیر پارادوکس دیگری هم هست و همین باعث شد در سال ٨٤ پوپولیسم احمدینژادی رشد کند و آن تضاد انباشت سرمایه و نیروی کار است. تضاد میان رشد اقتصادی و رفاه عمومی بهصورت همزمان است. دولت روحانی هنوز برگهای برنده خود را رو نکرده است. دیگر نمیشود همه مشکلات را به گردن تحریمها انداخت. باید دولت نقشهای داشته باشد که وضعیت اقتصادی را تثبیت کند. باید یک تصویر واقعی به جامعه ارائه دهد که اولویتهای اصلی چیست؟
تندروها با ورود به خیابان دور دستشان نیفتاده است؟
البته اقتصاد تکیده و آسیبدیده ایران که هماکنون در درجه پایینی از شفافیت و سلامت قرار گرفته، تحمل شوکهای سیاسی و دعواهای خیابانی را ندارد. البته بعضیها میگویند خب دولت سهم شیر تندروها را بدهد تا ساکت شوند. معنی ندارد چون تابلو دولت اعتدالی است سهمی هم به «ضداصلاحات» بدهد یا تا ٥٠ درصد در ستیزهگری و ماجراجویی آنها هم شریک شود. بهنظرم اگر دولت استوار نایستد و سهمی به رویکردهای ضداصلاحاتی بدهد قافیه را کامل خواهد باخت.
اما در اقلیت هستند، به نظر شما این اقلیت میتواند از این خلأ استفاده و نظر خود را تحمیل کند؟
قبول دارم اقلیتی پرسروصدا هستند چون تریبون دارند. در تریبونهای خاص دائم نگرانی این اقلیت را بازتولید میکنند. شبکه مویرگی نیز در حال بازتاب و بزرگنمایی این نگرانی هستند. خوشبختانه آیتالله مکارمشیرازی بهموقع موضع گرفت. بهنظرم مراجع باید در این بزنگاه تاریخی ورود کنند و نگذارند گروههای فشار اراده خودشان را به آینده کشور تحمیل کنند.
یعنی در خلأ و در شرایط سکوت اکثریت، اینها میتوانند نظر خودشان را تحمیل کنند؟
خب وقتی منافع ملی تا سقف منافع گروهی و فرقهای تقلیل داده شود جای نگرانی وجود دارد. متأسفانه هم دولت و هم نیروهای حامی آن از داشتن تریبون محرومند تا بتوانند واقعیت توافق هستهای را قاببندی کنند و تصویر مثبت و غرورآفرینی از آن را نشان دهند. در ارائه تصویر مثبت از دستاورد دیپلماتیک دولت متأسفانه پسرفت داشتیم. شما برنامه منسجم اوباما برای فائقآمدن بر مداخلات جمهوریخواهان و آیپک را ببینید. تازه پاپ هم بهعنوان رهبر کاتولیکهای جهان پشتسر اوباما قرار گرفت. خب اینجا چی شد؟ وقتی اقلیتی در مجلس دائما در حال تحریک افکار عمومی هستند و تا آنجا پیش میروند که اتهام خیانت و جاسوسی به اعضای کابینه زده میشود، وقتی این موضوع آگراندیسمان و بزرگنمایی میشود، بخشهایی از جامعه را ترس برمیدارد و امیدهای ایجاد شده را ناامید میکند. اینها همه با هم جمع میشوند و در ناخودآگاه جمعی جامعه رسوب میکنند که پس دستاورد دیپلماتیک دولت چندان مهم نیست. یک عده هم در این آب گلآلود ماهیگیری میکنند و شرایط برای موجی از پوپولیسم جدید فراهم میشود. راستش را بخواهید از این منظر معتقدم طبقه متوسط و دولتهای میانهرو برآمده از آن معمولا ناپیگیر هستند یعنی نمیتوانند مشکلات را بهصورت قاطعانه حلوفصل کنند همهچیز استخوان لای زخم باقی میماند که این باعث میشود یک جریان پوپولیستی دیگری بیاید و پرچمی را بلند کند و بگوید من ناجی تودهها هستم.
باید چه کاری کرد که جریان به دست اقلیت نیفتد؟
بهنظر میرسد دولتمردان تصور میکنند اعتدال حاصل جمع جبری دو چیز زشت و زیبا یا چیزی بین خوب و بد است، یک مقدار اصلاحطلبی را با یک مقدار اصولگرایی قاطی میکنیم، میشود اعتدال! ٥٠ درصد صلح، ٥٠ درصد جنگ. درحالیکه اعتدال شیوهای برای اصلاحات قطعی است و لاغیر. اگر میخواهیم کشور توسعه پیدا کند روش اعتدالی در این میان پرهیز از ندانمکاری، افراط و هدردادن منابع ملی است. اعتدال یک حرکت آونگی و سینوسی خنثی نیست، بلکه اراده آهنین و نگاهی جدی به افق میخواهد. محتاج ممارست است. دولت یک برنامه برای گفتمانسازی آن باید داشته باشد. برای بسیج افکار عمومی طرح لازم است. اوباما را ببینید در مقابل آیپک و کمپین چندمیلیون دلاری صهیونیست و جمهوریخواهان چگونه با برنامه ایستاد. اوباما میدانست باید از دستاورد خودش در توافق، محکم و قاطعانه حمایت کند، این کار باید در ایران هم انجام میشد، ولی در ایران اوضاع دارد در جهت عکس پیش میرود.
این اقلیت میتوانند فضا را از آن خود کنند؟
من جای دیگری هم گفتهام اگر دولت حواسش را جمع نکند حتی اگر سند شش دانگ کاخ سفید را هم قباله تندروها کند، باز آنها او را بدنام خواهند کرد، چون نانشان در آن است. نکته کلیدی در رفتار تندروها این است که اساسا میخواهند با این کارها رد گم کنند و آدرس غلط بدهند، آنها نمیخواهند مسئولیت وضعیت وخیمی را بپذیرند که کشور در دوران احمدینژاد به آن مبتلا شد. دولت باید بجنبد اگر برای تثبیت دستاوردهای توافق هستهای و اجرائیکردن آن برنامه نداشته باشد یا خودش را درگیر پاسخگویی به شبهات اقلیت چهار میلیونی کند بازی را خواهد باخت. جامعه ایرانی بهدلیل زیرساخت فرهنگی و مذهبی و فرهنگ ایلیاتی موجود نمیتواند با گذشته خود تسویهحساب قطعی کند، پس تردید نکنید امکان بازگشت ورژنهای گوناگون پوپولیسم وجود دارد؛ یعنی گونهای عوامفریبی که از همه چیز سوءاستفاده میکند. یعنی اینگونه نیست که بگوییم با انتخابات ٩٢ نسبت به پوپولیسم احمدینژادی یک گسست قطعی داشتهایم و جامعه به این رسیده است که به آن تن ندهد.
و نمیشود به نتیجه سال ٩٢ دل خوش کرد...
اگر دولت بتواند توافق را نهایی کند، انتخابات ٩٢ به ثمر نشسته است. وقتی امام خمینی قطعنامه ٥٩٨ را پذیرفت و از آن بهمثابه جام زهر یاد کرد. وجدان جمعی ملت یکسره آن را توافق خوب و ضروری شناخت و با جنگ و پسلرزههای آن تسویهحساب قطعی کرد و برگ زرینی شد بر کتاب صلحطلبی ایرانیان و دستاوردهای آن توسط همه پاس داشته شد. بنابراین دولت روحانی هم باید موقعیت پساتوافق را مغتنم بشمرد و از موضع حفظ شأن و منزلت مردم ایران در دفاع از منافع و مصالح ملی و ارتقای امنیت ملی، این توافق را اجرائی کند و مهمتر اینکه به حالت نه جنگ نه صلح با غرب، خاتمه دهد.
برای جبران باید چه کرد؟
هم دولت و هم اصلاحطلبان باید شجاعت ورود به حوزه عمومی را داشته باشند. انفعال و کنارهگیری از امر اجتماعی به ضرر آنهاست. دولت ناچار است برای حفظ مشروعیت خود و رضایت رأیدهندگان، کارآمدی خود را بهبود ببخشند. نهادهای مدنی، اتحادیهها، شوراها، احزاب و مطبوعات همگی نهتنها در حفظ سلامت و نشاط اجتماعی و آسیبشناسی نقاط کور و ناکارآمد به دولت کمک میکنند، بلکه فعالیتشان در عمل به تقویت بدنه، گسترش پایگاه اجتماعی دولت و بسط رضایت عمومی میانجامد. متأسفانه آن وجه از استراتژی دولت برای حفظ و بسط «سازمان رأی» دولت روشن نیست.
یعنی آنها هم بروند جلوی آن یکی درِ مجلس تحصن کنند؟
امر اجتماعی یا سیاسی که فقط درگیری فیزیکی یا اعتراض خیابانی نیست، همین که با رویکارآمدن آقای روحانی شکاف دولت و ملت کاهش پیدا کرد، خودش زمینه را برای مشارکت و ورود قانونی بیشتر در سیاست فراهم میکند. امید به آینده و خوشبینی فراگیر به دولت در جامعهای که بیاعتمادی به دولت سنت است فرصت ارزشمندی در اختیار دولت قرار داد تا این شکاف اطلاعاتی را پر کند و اعتماد مردم را به گزارشها و اطلاعات دولت جلب کند. متأسفانه دولت قبلی رسما به مردم دروغ میگفت و در آمار و ارقام دست میبرد. دولت روحانی باید از مخفیکاری و تصمیمگیری پشت درهای بسته بپرهیزد و با انتشار اطلاعات و تسهیل دسترسی شهروندان به آن، فرصت برابر و عادلانه را برای همگان ایجاد کند. خاستگاه روحانی اگر اصولگرایی میانهرو است ولی پایگاه اجتماعیاش طبقه متوسط و گروههای اصلاحطلب شهری هستند. پایگاه اجتماعی دولت باید احساس کند که در این دولت اگر جامعه مدنی تقویت نمیشود لااقل موجبات تضعیف آن هم فراهم نمیشود.
وقتی تریبون ندارند چه باید بکنند؟
تریبون خلق کنند. مگر الان دولت در فضای مجازی دست بالا را ندارد؟ روحانی تنها رئیس قوه مجریه نیست بلکه او رئیسجمهور است. تازه به نظر من آقای روحانی نیازی به تریبون متفاوت ندارد. کافی است او بهعنوان مجری قانون اساسی و دومین مقام عالی کشور همه دستگاهها را به بیطرفی و رعایت مر قانون ملزم کند. روحانی در مرحله اول باید زمینه حضور همه گروهها و جریانهای سیاسی را در دو انتخابات پیشرو فراهم کند. اگر روحانی به شعارهای انتخاباتی خود پایبند بماند، اصلاحطلبان به نتیجه مطلوب خواهند رسید. اساسا اصلاحطلبی یعنی تکیه بر قانون و پرهیز از فرارهای فراقانونی. افکار عمومی پیروزی آقای روحانی در انتخابات ریاستجمهوری سال ٩٢ را حاصل شکست استراتژی راست افراطی در تزریق رعب و ترس به جامعه میدانند. سقف پرواز تندروهای سیاسی چهار میلیون رأی است. استراتژی دولت و حامیانش در دو انتخابات پیشرو باید اهتمام بر ممانعت و جلوگیری از بازگشت افراطیون باشد. دولت نباید به نیروهای ضددموکراسی باج بدهد.
یعنی شما معتقدید، ما مشکل تریبونی نداریم. اما، نوعی انفعال یا عدم وجود یک گفتمان وجود دارد؟
بله. اگر دولت نتواند گفتمان لازم را برای سیاستهای اعتدالی خود فراهم کند و نتواند بین بقا و پیشبرد برنامههایش توازن منطقی ایجاد کند، قدرت چانهزنیاش به صفر خواهد رسید. اصلاحطلبان هم نباید منتظر انتخابات باشند که بگویند ما خوبیم و مردم به ما رأی بدهید و انتظار هم داشته باشند که مردم هم به آنها رأی بدهند. باید وارد عرصه گفتمانسازی شوند. بدون یک گفتمان بسیجکننده و مبتکر بیمایه فتیر خواهد بود. تازه دغدغه اصلی اصلاحطلبان گفتمان یا غیرگفتمانیبودن اندیشه اعتدالی دولت هم نیست بلکه دلسردشدن سرمایه اجتماعی و ریزش سازمان رأی روحانی است که در آنصورت به روندهای اصلاحی و پراگماتیستی دولت لطمه خواهد خورد و پوپولیسم احساسی جان خواهد گرفت. راه علاج برپاکردن جنبش پرسشگری است.
فکر میکنید تندروهایی که الان در عرصه سیاسی هستند، ٣٠ سال بعد، نه ١٠ سال بعد، ممکن است در جایگاهی قرار بگیرند که شما الان قرار دارید؟!
من از این سؤال برآشفته نمیشوم، چون اساسا معتقدم اصلاحطلبان وقتی موفق میشوند که نگاه انتقادی به گذشته خود داشته باشند. دلیل باقیماندنشان در عرصه سیاسی نیز همین نگاه انتقادی به گذشته است.
اگر در دولت سازندگی یا اصلاحات سؤال میکردید که امکان دارد روزی کسی مثل احمدینژاد بیاید، به شما میخندیدند؛ البته من جزء کسانی بودم که پیشبینی برآمدن او را میکردم و در مصاحبهها گفتم و داد زدم که کمتوجهی دوستان اصلاحطلب به اقتصاد، موجب قدرتیابی جریان مدعی حمایت از تهیدستان خواهد شد، الان هم میگویم که امکان بازتولید رادیکالیسم و بنیادگرایی را نباید دستکم گرفت.
انتهای پیام/ص