هرگز از تحمل سختیهای دوران اسارت پشیمان نیستم/برادرخانمم در کنارم شهید شد
محمدحسن فلاح مدواری در سال 1345 در روستای حیدرآباد تفت به دنیا آمد و در سن 16 سالگی در عملیات والفجر مقدماتی درحالیکه از ناحیه یک دست و یکپا مجروح شده بود به اسارت دشمن بعثی درآمد.
وی پس از بازگشت به میهن به دنبال ادامه تحصیل رفت و پس از اخذ مدرک کارشناسی در رشته تاریخ، کارشناسی ارشد را در رشته علوم قرآن و حدیث دانشگاه تهران و سپس دکتری را در رشته تفسیر تطبیقی از دانشگاه یزد کسب کرد.
محمدحسن در سن 26 سالگی ازدواج کرد و ثمره آن 2 فرزند دختر و 2 فرزند پسر است.
گفتگوی خواندنی یزد رسا با این آزاده سرافراز تفتی را اینجا بخوانید؛
محمدحسن فلاح مدواری درباره نحوه به اسارت درآمدنش گفت: بنده در سال 1361 و در عملیات والفجر مقدماتی که باهدف تصرف شهر الاماره عراق برنامهریزیشده بود حضور داشتم که به دلیل لو رفتن عملیات توسط ستون پنجم عراقیها ما را به محاصره درآورده و تمامی رزمندگان حاضر در عملیات یا به شهادت رسیدند و یا مجروح شدند.
وی ادامه داد: من نیروی سوارهنظام بودم و زمانی که تانک ما مورد هدف قرار گرفت روی تانک بودم و در اثر ترکش به چند متر آنطرفتر پرتاب و از ناحیه دستوپا مجروح شدم.
فلاح افزود: البته بچهها باوجود مجروحیت نیز ساعتها مقاومت کردند و زمانی که مهمات و گلولههایمان به اتمام رسید عراقیها با ترسولرز شروع به پیشروی کرده و پس از بستن چشم و دست مجروحین آن را در کیسههای انفرادی انداخته و به عقب بردند.
این جانباز 40 درصد اضافه کرد: بااینکه هرلحظه صدای شلیک گلوله در اطراف شنیده میشد اما آرامش خاصی بر ما حاکم بود و در کیسههای انفرادی شهادتین میخواندیم خلاصه پس از ساعاتی ما را در شهر الاماره داخل یک کلاس مدرسه جای دادند و سپس صبح با کتک ما را به سوار کرده و به سمت بغداد بردند.
فلاح تلخترین خاطره هر آزادهای را رحلت حضرت امام (ره) دانست و گفت: روزهای بسیار سختی برما گذشت البته ما چند روز پس از فوت امام (ره) متوجه این داستان شدیم و حتی برخی از اسرا با شنیدن این خبر از هوش رفتند و صدای ناله و ضجه اردوگاه را پرکرده بود و بااینکه عراقیها با قطع کردن پنکهها و بستن درب آسایشگاه قصد ممانعت از عزاداری بچهها را داشتند موفق به این کار نشدند.
این استاد دانشگاه ادامه داد: البته یادم هست که یکی از اسرای مشهدی به نام تقی فخله ای در همان ایام در جمع اسرا صحبت کرد و گفت هرچند رحلت امام (ره) ناگوار است اما غصه نخورید چراکه ما آیتالله سید علی خامنهای راداریم و پس از یک هفته روزنامههای عراقی از انتخاب حضرت آقا به رهبری کشور خبر دادند که موجب خوشحالی بچههای اردوگاه شد و این خبر در کنار شنیدن خبر آزادی از شیرینترین خاطرات من است.
آزاده و جانباز یزدی لحظه ورود به میهن را وصفناشدنی توصیف کرد و گفت: پایان 8 سال دوری از میهن، خانواده و دوستان برای ما بهترین لحظات بود و عدهای خود را به زمین میانداختند و بر خاک کشور بوسه میزدند اما در کنار این شادی مواجهه با خانوادههای شهدا و غم از دست دادن بهترین دوستانمان بر شانههای ما سنگینی میکرد و جالب اینجاست که من در مواجهه به برادرم ایشان را نشناختم و اقوام وی را معرفی کردند.
وی با اعلام این مطلب که هرگز از تحمل سختیهای دوران اسارت پشیمان نیستیم گفت: ما در دوران اسارت کوچکترین ناراحتی و پشیمانی نداشتیم چراکه برای دفاع از اسلام و دین قدم در این راه گذاشته بودیم و اگر امروز هم اتفاقی بیفتد که نیازمند حضور ما باشد در آنجا حاضر خواهیم شد و حتی فرزندانمان را نیز برای یاری اسلام در هرکجای دنیا تربیت کردیم
فلاح مهمترین پیام دوران اسارت را استقامت و پایداری درراه خدا عنوان کرد و افزود: اگر انسان درراه حق پایداری داشته باشد تحمل سختیها بر او هموارشده و در دنیا و آخرت سرفراز خواهد بود.
وی در خصوص اینکه واکنش خانواده همسرتان، وقتی در جلسه خواستگاری اعلام کردید جانباز هستید چه بود؟ اظهار داشت: چون همسر من خواهر شهید بودند و ازقضا آن شهید بزرگوار در عملیات والفجر مقدماتی و در کنار خودم به شهادت رسیده بود خانواده و خود همسرم بدون کوچکترین تردیدی این مسئله را پذیرفتند.
وی از مسئولان درخواست کرد در زنده نگهداشتن یاد و خاطره شهدا، رشادتها و ایثارگریها، تلاش وافر داشته باشند و بدانند اگر جایگاه و ارزش این ایثارگریها برای نسلهای آینده بازگو نشود و به دست فراموشی سپرده شود دشمن به اهداف شوم خود رسیده و با تبلیغات فریبکارانه خود زمینه استحاله نظام را فراهم خواهد آورد.
Related Assets:
- جزء اسرایی بودم که قرار بود هیچگاه آزاد نشوند / توجه ویژه اسرا به نماز اول وقت
- رفاه طلبی مسیر زندگی برخی مسئولان را از انقلاب جدا کرده است/سوء استفاده آقازادهها آفت انقلاب
- برگزاری گردهمایی آزادگان سرافراز استان یزد به روایت تصویر
- مسئولان مواظب باشند با برخی اقدامات خون شهدا را پایمال نکنند/ماجرای پایی که 3 بار با تیغ موکت بری قطع شد
- «روزهایی به رنگ آسمان»؛ روایت چهل و دو ماه تحمل حیات در اردوگاه مخوف تکریت 11
- اکثر بازیها را میباختیم تا بچهها را اذیت نکنند/ با یادگرفتن زبان انگلیسی مترجم صلیب سرخ شدم
- مردم مدیون ایثارگران، شهدا، جانبازان و آزادگان هستند