ID : 10820243
مخالفت با نظام شاهنشاهی در سیره شهدای ابرکوه؛

اقدامات شجاعانه شهدای ابرکوه/ از بیرون آوردن چشمان شاه تا آتش زدن عکس شاه


با شجاعت و دليري هرچه تمامتر چشمان شاه ملعون را در صفحه اول كتابش بيرون آورد؛ وقتی كادر دفتر مدرسه از اين عمل محمدحسين باخبر شدند او را به شدت تنبيه كردند.

به گزارش یزد رسا به نقل از سرو ابرکوه؛ خشم و انزجار شهدا از حکومت مستکبر شاهنشاهی در اعمال و رفتار آن ها مشهود بود.

می توان گفت که این شهدا بودند که پیشگامان هدایت مردم به راه راست و کمک برای تحقق اسلام راستین در ایران بودند.

در اینجا برخی از فعالیت های شهدای ابرکوه را می خوانیم:

چشمان شاه/ شهید محمد حسین تولایی

شوخي‌هايش سنجيده و با مزه بود.

هنگامي‌كه سخنان پدر و اطرافيان را در مورد جنايت‌هاي شاه مي‌شنيد او نيز مي‌خواست طوري نفرت خودش را از حكومت شاه ابراز كند و همين بود كه با شجاعت و دليري هرچه تمامتر چشمان شاه ملعون را در صفحه اول كتابش بيرون آورد تا بدين‌وسيله جوشش و تلاطم دروني خود را به شاه دوستان بنماياند.

وقتی كادر دفتر مدرسه از اين عمل محمدحسين باخبر شدند او را تنبيه كردند.

پدرش با صلابت هرچه تمامتر به مدرسه رفته و پشتيباني محكمي ‌از محمدحسين و عمل او كرد و اين خواست خدا بود كه وحشت در دل و جان آن ها بيفتد تا هرجا نام محمدرضا آمد موضوع بحث‌شان را عوض كنند.

آن ها دل خوشي از محمدرضا نداشتند حتي به مقامات بالا هم گزارشي كردند.

درست هنگامي‌كه محمدحسين 8 ساله شد واقعه شكوهمند انقلاب اسلامي ‌در سال 57 رخ داد.

آتش زدن عکس شاه/ شهید عبدالخالق قاری زاده

همه بچه هاي مدرسه جمع شده بودند و صحنه را تماشا مي کردند.  همه از ترس زبانشان بند آمده بود. هيچ کس جرات حرف زدن نداشت.

مدير و معاون مدرسه با سرعت به سمت جمع دانش آموزان رفتند و فرياد زدند: پراکنده شيد... چرا جمع شديد... زود متفرق بشيد... مدير وقتي صحنه را ديد با ترس رو به بچه ها کرد و گفت: کي عکس علي حضرت همايوني رو آتش زده؟

همه به عبدالخالق اشاره کردند... اما او کاملا بي خيال بود... انگار نه انگار اتفاقي افتاده باشه... عکس شاه رو که يکي از بچه ها به مدرسه آورده بود را آتش زده بود.

قبل از انقلاب همراه با برادرش و با دوستش شهيد سيد علي پور نجفي در پخش اعلاميه ها و عكس هاي امام (ره)مشاركت مي کرد.

شعار بر پشت بام / شهیدان حسین و عبدالرحمن آدمی

روزهاي پر تب و تاب انقلاب بود. براي سر دادن الله اکبر با  برادرش عبدالرحمن به پشت بام رفته و در آن جو خطرناک شعار مي دادند. ناگهان ديديم دعوا شده و با برادرش بحث مي کنند، ترسيديم نکنه اتفاقي افتاده باشه و لو رفته باشند؛ وقتي کنارشون رسيديم ديديم حسين و عبدالرحمن  سر اينکه کدام اول شهيد مي شوند دعوا مي کنند...

راه اندازی راهپیمایی و تهدید ساواک/ شهید حسین آدمی

براي راه انداختن راهپيمايي خيلي تلاش کردند. مردم را جمع کرده و همه به طرف فلکه (ميدان امام حسين(ع) کنوني) راه افتادند.  نيروهاي ساواک چند بار او و خانواده اش را تهديد کرده بودند، اما هيچ ابايي نداشت.

به فلکه که رسيدند تيراندازي شروع شد. همه فرار کردند، 6 گلوله به حسين خورد و به شدت مجروح شد.  زير باران گلوله فرياد مي زد: مرگ بر تو اي مزدور شاه كه مي‌خواهي مرا بكشي به جرم اينكه من مسلمان هستم...

در بين شهداي ابرکوه، تنها شهيدحسين آدمي داراي اين ويژگي بود و آن هم اينکه هم چانباز انقلاب اسلامي و هم شهيد دفاع مقدس.

انتهای پیام/ع




summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.