ID : 10538675
خاطرات هیلاری کلینتون/ بخش3 و 4 و 5

توافق احمدی‌نژاد بابرزیل وترکیه مارا غافلگیرکرد/ ماجرای ملاقات بامتکی در پارکینگ رقص/ عمان میانجی مذاکره مخفی


چیزی نمانده بود به هدفمان برسیم که یک اتفاق غیرمنتظره دیگر افتاد. 17 مه 2010، در یک کنفرانس مطبوعاتی موفق در تهران، رؤسای‌جمهور برزیل، ترکیه و ایران اعلام کردند بر سر مبادله اورانیوم غنای کم ایران با میله‌های سوخت راکتور به توافق رسیده‌اند.

 

بخش سوم خاطرات هیلاری کلینتون به گزارش یزد رسا،  "هیلاری رودهام کلینتون" وزیراسبق امور خارجه آمریکا در کابینه اول باراک اوباما و همسر "بیل کلینتون" چهل و دومین رئیس‌جمهور آمریکا است. کلینتون که نتوانست در سال 2008 میلادی نامزدی حزب دموکرات را برای شرکت در انتخابات ریاست‌جمهوری به دست آورد، به عنوان یکی از نامزدهای احتمالی انتخابات سال 2016 میلادی در نظر گرفته می‌شودکلینتون در سال 2016 میلادی، 69 ساله خواهد شد و نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد در صورتی که بخواهد وارد عرصه انتخابات شود و به عنوان نخستین رئیس‌جمهور زن آمریکا انتخاب شود، از حمایت قابل‌توجهی در میان دموکرات‌ها برخوردار خواهد بود.

 

خاطرات هیلاری کلینتون/3

توافق احمدی‌نژاد با برزیل و ترکیه ما را غافلگیر کرد

 

هیلاری پس از ترک پست خود در وزارت خارجه آمریکا، در 10 ژوئن 2014 کتاب خاطراتش را تحت عنوان "انتخاب‌های سخت" منتشر کرد. این کتاب به موضوعاتی همچون کشته شدن اسامه بن‌لادن، سرنگونی رژیم قذافی در لیبی، خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان و عراق، انقلاب‌های عربی، سیاست‌های مرتبط با ایران و کره شمالی، افزایش قدرت چین و روابط با متحدان آمریکا می‌پردازد.

فصل هجدهم کتاب به بیان خاطرات کلینتون با موضوع ایران می‌پردازد که این فصل، "ایران: تحریم‌ها و رازها" نام دارد. مشرق قصد دارد طی روزهای آتی متن کامل فصل مربوط به ایران در کتاب "انتخاب‌های سخت" را در چند شماره منتشر کند. 

بخش اول و دوم این فصل را می‌توانید را این‌جا بخوانید.

بخش سوم خاطرات هیلاری کلینتون
هیلاری کلینتون در کنار کتاب تازه‌منتشرشده "انتخاب‌های سخت"

 

بخش سوم/فصل ایران: تحریم‌ها و رازها

 

اولین روز ماه اکتبر، نمایندگان 1+5 در ژنو با یک هیأت ایرانی دیدار کردند. من "ویلیام برنز" معاون وزارت خارجه را به نمایندگی از آمریکا برای ملاقات خصوصی با مذاکره‌کننده ایران فرستادم. ایران تحت فشارهای بین‌المللی موافقت کرد تا به بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اجازه بازدید از تأسیسات مخفی نزدیک قم را بدهد، بازدیدی که اواخر همان ماه انجام شد.

 

مورد دوم در دستور کار ژنو، رآکتور تحقیقاتی تهران بود که در دهه 1960 توسط آمریکا برای تولید ایزوتوپ‌های پزشکی و استفاده از آن‌ها در تشخیص و درمان بیماری‌ها، به ایران داده شد. تابستان سال 2009، ایران گزارش داد که میله‌های سوخت هسته‌ایش برای تأمین توان رآکتور و تولید ایزوتوپ‌ها در حال اتمام است. اگرچه ایران ذخیره‌ای از اورانیوم با غنای پایین داشت، اما اورانیوم یا غنای بالاتر را که برای میله‌های سوخت لازم بود، در اختیار نداشت. بنابراین از آژانس بین‌المللی انرژی اتمی درخواست کردند تا برای تأمین میله‌های سوختی در بازار آزاد به آن‌ها کمک کند.

 

این درخواست، نظر کارشناسان هسته‌ای آمریکا را به خوب جلب کرد. "رابرت آینهورن" مشاور وزارت خارجه، شروع به کار روی طرحی خلاقانه برای حل همزمان چندین مسئله در این‌باره نمود. اگر ایران، همه یا حداقل درصد قابل توجهی از ذخایر اورانیوم خود را به خارج از این کشور منتقل می‌کرد و در ازای این کار میله‌های سوختی دریافت می‌نمود که قابل استفاده در رآکتورهای تحقیقاتی بود، اما نمی‌توانستند از آن برای ساخت بمب استفاده کنند، چه می‌شد؟ به این شکل، نیازهای مشروع‌شان برطرف می‌شد و در عین حال، برنامه سلاح‌های هسته‌ایشان چند ماه، شاید حتی یک سال، عقب می‌افتاد. در صورتی که ایرانی‌ها می‌پذیرفتند، زمان بیش‌تری برای حرکت به سمت یک معامله جامع پیدا می‌کردیم، معامله‌ای که تمام نگرانی‌های ما را در مورد برنامه هسته‌ای ایران حل و فصل کند. اگر مقامات ایران امتناع می‌کردند، آرمان‌های واقعی‌شان آشکار می‌شد.

 

در ماه آگوست من این ایده را با "سرگئی لاوروف" وزیر خارجه روسیه در میان گذاشتم و گفتم خروج اورانیوم با غنای کم از ایران، تنش‌ها در منطقه را کاهش می‌دهد. امیدوار بودم اگر آمریکا و روسیه با یک‌دیگر همکاری کنند و وحدت از خود نشان دهند، ایرانی‌ها مجبور شوند به درخواست ما پاسخ [مثبت] بدهند. لاوروف موافقت کرد و گفت: "ما این درخواست را به طور جدی بررسی می‌کنیم. در اصل [این موضوع] حاضر به همکاری با شما هستیم."

بخش سوم خاطرات هیلاری کلینتون
مذاکرات کلینتون با "سرگئی لاوروف" در حاشیه نشست امنیت هسته‌ای سال 2010

 

مذاکرات ژنو زمانی بود که باید پیشنهادمان را روی میز می‌گذاشتیم و می‌دیدیم ایرانی‌ها چگونه واکنش نشان می‌دهند. در فرصت استراحت ناهار، برنز به "سعید جلیلی" مذاکره‌کننده ارشد ایران پیشنهاد کرد گفتگوی مستقیمی جدای از گروه بزرگ‌تر [1+5] داشته باشند. وقتی جلیلی موافقت کرد، برنز خلاصه شرایط پیشنهادی ما را به او ارائه کرد. جلیلی می‌دانست که با یک جامعه متحد بین‌المللی و پیشنهادی منصفانه و معقول مواجه است. چاره‌ای جز موافقت نداشت. آینهورن و معاون مذاکره‌کننده ایران، نکته به نکته جزئیات طرح را بررسی کردند. ایرانی‌ها همه بندها را پذیرفتند، به یک شرط: هیچ چیزی در این‌باره نباید علنی می‌شدف تا زمانی که به تهران برگردند و توافق انجام شده را بامافوق‌های خود در میان بگذارند.

 

هنگامی که مذاکره‌کنندگان دو طرف، اواخر همان ماه در آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در وین دور هم جمع شدند، طرف ایرانی لحن خود را تغییر داد. گفتگوهای جلیلی در تهران به خوبی پیش نرفته بود. تندروها در دولت، شدیداً مقابل این معامله موضع گرفته بودند. طرف ایرانی می‌گفت حاضر است مقدار کم‌تری از اورانیوم غنای پایین خود را به معامله بگذارد و می‌خواستند همین مقدار را هم در بخشی دور افتاده داخل ایران ذخیره کنند، نه این‌که آن را به خارج از کشور بفرستند. هر دوی این‌ها غیر قابل قبول بود و هدف اصلی ما را ناکام می‌گذاشت، که می‌خواستیم به آن‌ها اورانیوم غنی‌شده کافی برای ساخت بمب را ندهیم. آژانس بین‌المللی انرژی اتمی اصرار کرد که به شرایط اولیه معامله برگردند، اما این اصرار هم بی‌فایده بود. جلسات وین با شکست به پایان رسید. معامله از بین رفت.

 

همان‌طور که اوباما در طول رقابت‌های انتخاباتی خود وعده داده بود، ما سعی کردیم با ایران تعامل کنیم. رئیس‌جمهور اکنون تصمیم گرفت زمان آن رسیده تا فشارها را افزایش دهد و گزینه مقابل رهبران ایران را تیزتر کند. با این حال، برای تحمیل عواقب واقعی به ایران لازم بود بقیه جهان به ما بپیوندد.

 

"سوزان رایس" سفیر ما در سازمان ملل متحد، گزارش داد که جلب رأی برای یک قطعنامه قوی [علیه ایران] در شورای امنیت، وزنه سنگینی خواهد بود. این همان چیزی بود که من از همتایان خارجی خود هم می‌شنیدم. "یانگ" وزیر امور خارجه چین ژانویه سال 2010 به من گفت: "ما فکر نمی‌کنیم، الآن زمان گفتگو در مورد تحریم‌ها علیه ایران باشد، وقتی تحریم‌ها در دستور کار قرار گرفت، ممکن است از سرگیری مذاکرات تا مدت قابل‌توجهی مشکل شود." بله، چین و روسیه با اصل این‌که ایران نباید اجازه ساخت و یا دسترسی به سلاح‌های هسته‌ای داشته باشد، موافق بودند، فقط حاضر نبودند کار زیادی برای جلوگیری از این مسئله انجام بدهند.

بخش سوم خاطرات هیلاری کلینتون
کلینتون با "یانگ" وزیر خارجه چین دیدار می‌کند

 

با این حال، من معتقد بودم اکنون که باد در حمایت از ما می‌وزد، ارزش دارد برای غلبه بر این مخالفت‌ها تلاش کنیم و تحریم‌های شدید و جدید را از طریق شورای امنیت تصویب نماییم. در تمام طول بهار سال 2010، به شدت تلاش می‌کردیم تا برای خود رأی جمع کنیم. من با تلاش‌های گسترده دیپلماتیک، خودم را غرق در این موضوع کردم، که من را یاد مذاکرات پشت پرده در مجلس سنا انداخت، با همه بازارگرمی‌ها و چانه‌زنی‌ها، گوش‌مالی‌ها، شمارش آراها، تقابل مداوم اصول با منافع شخصی، و سیاست‌های سخت‌گیرانه‌ای که در تصویب قانون‌های مهم داشتیم.

 

اگرچه توجه [کشورهای دنیا] عمدتاً متمرکز بر پنج عضو دائم شورای امنیت است، چون ما همگی قدرت وتوی هر قطعنامه‌ای را داریم، اما ده کرسی دیگر هم در شورا وجود دارد که میان دیگر کشورها به انتخاب مجمع عمومی و در دوره‌های دو ساله می‌چرخد. قطعنامه‌های شورای امنیت برای آن‌که تصویب شوند، باید مورد وتو قرار نگیرند، اما به رأی 9 کشور از مجموع 15 عضو شورای امنیت هم نیاز دارند. به این ترتیب، کشورهای کوچک صاحب کرسی مانند اوگاندا و لبنان بسیار مهم بودند. به این دلیل بود که من طی دوره چهار ساله‌ام [در وزارت خارجه]، به دنبال جلب نظر کشورهایی، مانند توگو، رفتم که به طور معمول، نقش مهمی در امور بین‌المللی ایفا نمی‌کنند، اما می‌دانستم در موقعیت‌های حیاتی، به رأی‌شان نیاز داریم.

 

جمع‌آوری 9 رأی از 15 عضو چموش شورا، کاری سخت بود. طی این دوره، در یکی از "جلسات استراتژی"متعدد من با "دیوید میلیبند" [رهبر مخالفان حزب حاکم فعلی در] انگیس، او به این نکته اشاره کرد که کافی نیست چین را متقاعد کنیم از وتو کردن قطعنامه خودداری کند، بلکه به منظور همراه کردن کشورهای مردد با خودمان، به کسب آرای حمایتی و مثبت هم نیاز داریم. وی گفت: "در غیر این صورت، طبق تخمین‌های ما از شمارش آرا، ممکن است به مشکل بخوریم... اگر آن‌ها [چینی‌ها از وتوی قطعنامه] خودداری کنند، این خطر وجود دارد که رأی نیجریه، اوگاندا، برزیل و ترکیه از دست بدهیم." من تخمین‌های خودم را داشتم و معتقد نبودم اوگاندا و یا نیجریه را از دست می‌دهیم. با این حال، برزیل و ترکیه داستان دیگری بودند. میلیبند در ادامه گفت: "هنوز نمی‌دانیم اگر چینی‌ها خودداری کنند، آیا روس‌ها به قطعنامه رأی خواهد داد یا نه." من جواب دادم: "ما معتقدیم که رأی می‌دهند، اما هزینه‌اش، ممکن است [پیشنهاد] یک قطعنامه ضعیف‌تر باشد." و گفتگوی خود را ادامه دادیم.

بخش سوم خاطرات هیلاری کلینتون
کلینتون در اوگاندا با "یوری موسونی" رئیس‌جمهور این کشور دیدار می‌کند

 

اواسط ماه آوریل، پیش "یوری موسونی" رئیس‌جمهور اوگاندا رفتم. احمدی‌نژاد قرار بود روز بعد و در قالب بخشی از ضدحمله دیپلماتیک طراحی شده برای جلوگیری از اعمال تحریم‌های جدید، به اوگاندا سفر کند. بنابراین بسیار مهم بود که من اول به سراغ موسونی بروم و رأی او را [به نفع خودمان] تضمین کنم.خوشبختانه من او را از سال 1997، زمانی که برای اولین بار به کشورش سفر کردم، می‌شناختم. من و همسرم از همان سال‌ها با او ارتباط داشتیم. من به او یادآوری کردم که دولت اوباما سعی کرد با ایران تعامل کند و جامعه بین‌المللی پیشنهادات صادقانه‌ای [به ایران] داد، اما ایران همه این درخواست‌ها را رد کرد، مقابل جامعه بین‌المللی ایستاد و به غنی‌سازی ادامه داد. همچنین به او هشدار دادم که اگر دیپلماسی شکست بخورد، نتیجه، راه‌حل نظامی است که هیچ‌کس نمی‌خواهد شاهد آن باشد. [به من] ثابت شده بود که این روش، استدلال قانع‌کننده‌ای برای بسیاری از کشورهای مردد است. به موسونی گفتم: "ما می‌خواهیم با شما همکاری کنیم و پیامی قوی به ایران بفرستیم و نشان دهیم این کشور هنوز فرصت تغییر رفتار دارد."

 

رئیس‌جمهور اوگاندا، فردی باتدبیر بود. گفت: "من (به احمدی‌نژاد) دو چیز خواهم گفت. اولاً، ما از حق همه کشورها در دسترسی به انرژی هسته‌ای برای مصارف برق و استفاده‌های دیگر حمایت می‌کنیم. دوماً، کاملاً با گسترش سلاح‌های هسته‌ای مخالف هستیم. این پیامی است که من در سخنرانی مکتوبم برای مراسم قرار داده‌ام. او [احمدی‌نژاد] را تشویق خواهم کرد که اگر چیزی برای پنهان کردن ندارد، درهای کشورش را به روی بازرسی‌ها باز کند." من روی نکته خودم تأکید کردم:"اگر به کارشناسان خود بگویید، گزارش آژانس بین‌المللی انرژی اتمی را که مسائل در آن مطرح شده‌اند، به دقت بررسی کنند، [متوجه خواهید شد که] سخت است دچار سوء‌ظن نشوید."

 

پاسخ داد: "من با شما موافقم. اگر ایران به سلاح‌های هسته‌ای برسد، عربستان سعودی و مصر هم همین کار را خواهند کرد. این مسئله، مستقیماً ما را تحت تأثیر قرار می‌دهد و ما نمی‌توانیم از آن حمایت کنیم. من با رئیس‌جمهور [ایران] یک بحث جدی خواهد داشت." اوگاندا در نهایت، به تحریم‌ها رأی [مثبت] داد.

 

همان‌طور که میلیبند گفته بود، چین رأی حیاتی را داشت. اگر می‌توانستیم پکن را متقاعد کنیم به نفع ما رأی دهد، بقیه شورای امنیت هم احتمالاً خود به خود درست می‌شد. سوزان رایس و تیم او در نیویورک همراه با هیأت‌های نمایندگی دیگر [کشورها]، مشغول کار روی زبان [و لحت] قطعنامه بودند. چینی‌ها و روس‌ها دائماً تلاش می‌کردند شرایط قطعنامه را تضعیف کنند. ما برخی امتیازات را دادیم، اما هیچ دلیلی نمی‌دیدیم یک قطعنامه "بی‌دندان" دیگر تصویب کنیم.

بخش سوم خاطرات هیلاری کلینتون
کلینتون‌ها از مدت‌ها پیش با موسونی رئیس‌جمهور اوگاندا رابطه داشته‌اند

 

اوباما ماه آوریل، رهبرانی از سراسر جهان را برای یک نشست امنیت هسته‌ای، به واشنگتن دعوت کرد. او از این فرصت استفاده کرد، با "هو جینتائو" رئیس‌جمهور چین جلسه‌ای گرفت و در مورد ایران صحبت کرد. همین‌طور که دو رئیس‌جمهور در اتاقی خارج از طبقه اصلی ساختمان "مرکز همایش" نظرات خود را پس و پیش می‌کردند، من هم گوش می‌دادم. چین روابط تجاری گسترده‌ای با تهران داشت و در تأمین سوخت مورد نیاز برای رشد صنعتی سریع این کشور، به نفت ایران وابسته بود. "هو" موافق بود که ایران نباید سلاح‌های هسته‌ای به دست آورد، اما درباره اقداماتی مردد بود که ممکن بود بیش از حد تهاجمی باشد. در نهایت، دو رئیس‌جمهور توافق کردند اقدامات "قابل‌توجهی" صورت دهند، بدون آن‌که روشن کنند منظورشان دقیقاً چیست.

 

من مدتی بعد موضوع را با "دای بینگوئو" مشاور دولت چین دنبال کردم. این کشور هنوز هم بخش‌های مهمی از پیش‌نویس قطعنامه تحریم‌ها را رد می‌کرد، به ویژه، اقدامات معنادار درباره بخش اقتصادی و و فعالیت‌های بانکی که به طور مستقیم با فعالیت‌های غیرقانونی هسته‌ای ایران گره خورده بود. من به "دای"گفتم: "باید بگویم، پاسخ چین، اگرچه در جهت کمک‌کننده‌ای تغییر کرده است، اما هنوز هم با تلاش متقابلی که ما از گفتگوی "هو" با اوباما انتظار داشتیم، تفاوت دارد... اگر می‌خواهیم خطر رو به رشد درگیری در منطقه را کاهش دهیم و فضا را برای یک راه‌حل سیاسی آماده کنیم، نیاز به اقدامی سریع و متحد از طریق یک قطعنامه معنی‌دار [و مؤثر] داریم."

 

من گفتم که عدم وجود وحدت و عزم بین‌المللی، موجب تضعیف منافعی می‌شود که چین به دنبال آن‌هاست، از جمله حفظ ثبات در خاورمیانه، ثابت نگه داشتن قیمت نفت، و حفاظت از روند بازسازی اقتصاد جهانی. تأکید کردم: "ما می‌خواهیم جلوی حوادثی را بگیریم که در آینده از کنترل ما خارج می‌شوند."

 

"دای" اعتراف کرد که او هم [از وضعیت موجود] ناراضی است، اما همچنان خوش‌بین بود. تا آن زمان من هم همین وضعیت را داشتم. به گفتگو با چینی‌ها و روس‌ها ادامه دادیم. اختلاف‌ها داشت کم‌تر می‌شد و نظر می‌رسید داریم به توافقی نزدیک می‌شویم که دقیق‌ترین [و شدیدترین] تحریم‌های تاریخ را [به ایران] تحمیل می‌کرد.

بخش سوم خاطرات هیلاری کلینتون
اوباما با "هو جینتائو" رئیس‌جمهور چین دیدار می‌کند

 

چیزی نمانده بود به هدفمان برسیم که یک اتفاق غیرمنتظره دیگر افتاد. 17 مه 2010، در یک کنفرانس مطبوعاتی موفق در تهران، رؤسای‌جمهور برزیل، ترکیه و ایران اعلام کردند بر سر مبادله اورانیوم غنای کم ایران با میله‌های سوخت راکتور به توافق رسیده‌اند. در ظاهر، این معامله شبیه پیشنهادی بود که ایران ماه اکتبر گذشته، رد کرده بود، اما در واقع معامله جدید دچار مشکلات عمیقی بود. در این معامله اشاره‌ای نشده بود که ایران غنی‌سازی اورانیوم را طی ماه‌های بعد از پیشنهاد قبلی [آمریکا] ادامه داده است و انتقال همان مقدار اورانیوم [تعیین‌شده در پیشنهاد آمریکا]، اکنون ذخیره قابل‌توجهی از اورانیوم را برای ایران باقی می‌گذاشت.

بر خلاف پیشنهاد ماه اکتبر، ایران [در این توافق جدید] مالکیت اورانیومی را که از کشور خارج می‌کرد در اختیار داشت و حق داشت، هر زمانی [که بخواهد] آن را دوباره وارد کند. با این حال، نگران‌کننده‌ترین موضوع این بود که ایران همچنان اعلام می‌کرد که حق غنی‌سازی اورانیوم را تا درصدهای بالاتر دارد. در توافقنامه جدید هم هیچ چیزی جلوی آن‌ها را نمی‌گرفت، یا حتی نشان نمی‌داد که این موضوع با آژانس بین‌المللی انرژی اتمی و یا 1+5 مطرح می‌شود.

به طور خلاصه، این توافقنامه، نیاز ایران در دستیابی به میله‌های سوخت برای رآکتورهای تحقیقاتی را برطرف می‌کرد، اما ذره‌ای از نگرانی‌های جهان در مورد برنامه غیرقانونی سلاح‌های این کشور، کم نمی‌کرد. با توجه به زمان‌بندی این توافقنامه، من مطمئن بودم این کار، اقدام ایران برای از مسیر خارج کردن تلاش‌های ما در جهت اعمال تحریم‌ها در سازمان ملل است... و احتمال زیادی هم داشت که در این کار موفق شوند.

پایان بخش سوم/فصل ایران: تحریم‌ها و رازها

 

خاطرات هیلاری کلینتون/4

به وزیر خارجه برزیل گفتم فریب "رقص استادانه ایران" را نخورد

 

از آن‌جا که "لولا" قرار بود سفری به تهران داشته باشد، من با "سلسو آموریم" وزیر خارجه برزیل تماس گرفتم و از او خواستم [چشم باز کند و] ببیند ماهیت واقعی تلاش‌های ایران چیست: "یک رقص استادانه." اما او به نتیجه‌ای که می‌شد به دست آورد، اطمینان کامل داشت.

 

"هیلاری رودهامرقص استادانه احمدی‌نژاد مقابل هیلاری کلینتون (آمریکا)/ به وزیر خارجه برزیل گفتم رقص استادانه احمدی‌نژاد را ببیند/ کلینتون" وزیر اسبق امور خارجه آمریکا در کابینه اول باراک اوباما و همسر "بیل کلینتون" چهل و دومین رئیس‌جمهور آمریکا است. کلینتون که نتوانست در سال 2008 میلادی نامزدی حزب دموکرات را برای شرکت در انتخابات ریاست‌جمهوری به دست آورد، به عنوان یکی از نامزدهای احتمالی انتخابات سال 2016 میلادی در نظر گرفته می‌شودکلینتون در سال 2016 میلادی، 69 ساله خواهد شد و نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد در صورتی که بخواهد وارد عرصه انتخابات شود و به عنوان نخستین رئیس‌جمهور زن آمریکا انتخاب شود، از حمایت قابل‌توجهی در میان دموکرات‌ها برخوردار خواهد بود.

هیلاری پس از ترک پست خود در وزارت خارجه آمریکا، در 10 ژوئن 2014 کتاب خاطراتش را تحت عنوان "انتخاب‌های سخت" منتشر کرد. این کتاب به موضوعاتی همچون کشته شدن اسامه بن‌لادن، سرنگونی رژیم قذافی در لیبی، خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان و عراق، انقلاب‌های عربی، سیاست‌های مرتبط با ایران و کره شمالی، افزایش قدرت چین و روابط با متحدان آمریکا می‌پردازد.

فصل هجدهم کتاب به بیان خاطرات کلینتون با موضوع ایران می‌پردازد که این فصل، "ایران: تحریم‌ها و رازها" نام دارد. مشرق قصد دارد طی روزهای آتی متن کامل فصل مربوط به ایران در کتاب "انتخاب‌های سخت" را در چند شماره منتشر کند. 

 
 
 
رقص استادانه احمدی‌نژاد مقابل هیلاری کلینتون (آمریکا)/ به وزیر خارجه برزیل گفتم رقص استادانه احمدی‌نژاد را ببیند/
هیلاری کلینتون در کنار کتاب تازه‌منتشرشده "انتخاب‌های سخت"

 

بخش چهارم/فصل ایران: تحریم‌ها و رازها

از همان زمانی که معامله اکتبر 2009 شکست خورد، ترکیه و برزیل در مورد بازبینی در آن سر و صدا به راه انداختند. هر دو کشور کرسی چرخشی در شورای امنیت سازمان ملل داشتند و مشتاق بودند به نفوذ خود را در صحنه جهانی افزایش دهند. این‌ها نمونه کاملی از "قدرت‌های در حال ظهور" بودند که رشد سریع اقتصادی، به جاه‌طلبی‌های بزرگ‌شان برای نفوذ منطقه‌ای و جهانی دامن می‌زد. اتفاقاً هر دو کشور، رهبرانی با اعتماد به نفس داشتند: "رجب طیب اردوغان" در ترکیه و "لوئیز ایناسیو لولا دا سیلوا" در برزیل، که هر دو خود را مرد عمل و قادر به تغییر تاریخ بنا به اراده خود می‌دانستند. وقتی تمرکز خود را روی یافتن یک راه‌حل درباره مسئله ایران گذاشتند، دیگر چیزی نمی‌توانست آن‌ها را از تلاش در این زمینه منصرف کند، حتی اگر نتیجه‌ای بی‌فایده (و یا حتی معکوس) می‌گرفتند.

 

 

آمریکا و دیگر اعضای دائم شورای امنیت با احتیاط به تلاش‌های اولیه برزیل و ترکیه واکنش نشان می‌دادند. نگران بودیم که ایران پس از آن همه دورویی، ممکن است از نیت خوب برزیل و ترکیه برای محافظت از برنامه هسته‌ای خود و تضعیف اجماع در حال رشد بین‌المللی علیه این برنامه بهره‌برداری کند. نگرانی‌های ما وقتی تشدید شد که دیدیم ایرانی‌ها به هیچ وجه قصد توقف فعالیت‌های غنی‌سازی خود را ندارند و پیشنهاد داده‌اند که اورانیوم خود را در محموله‌های کوچک از کشور خارج کنند، نه در یک محموله بزرگ و به شکلی که در ابتدا پیش‌بینی شده بود. این یعنی به‌رغم گذشت زمان، هرگز دستشان از مواد هسته‌ای کافی برای ساخت یک بمب خالی نمی‌شد.

 

اوایل ماه مارس سال 2010، با "سیلوا" در "برازیلیا" [پایتخت برزیل] ملاقات کردم. به او توضیح دادم چرا این [معامله] می‌تواند نتیجه بدی [داشته] باشد و سعی کردم او را از دنبال کردن این راه‌حل منصرف کنم، اما "لولا" قبول نمی‌کرد. او نظر من را در مورد این‌که ایران صرفاً دارد برای به دست آوردن زمان، بازی می‌کند، رد می‌کرد. در طول سفرم، علناً توضیح دادم:"درهای مذاکره باز است. ما هرگز آن‌ها را نبسته‌ایم. با این حال، هیچ‌کس را، حتی در دوردست‌ها، نمی‌بینیم که به سوی مذاکره بیاید... ایرانی را می‌بینیم که به طرف برزیل می‌دود، ایرانی را می‌بینیم که به طرف ترکیه می‌دود، ایرانی را می‌بینیم که به طرف چین می‌دود و چیزهای مختلفی به افراد مختلف می‌گوید تا از تحریم‌های بین‌المللی جلوگیری کند."

بخش چهارم خاطرات هیلاری کلینتون
دیدار بی‌نتیجه کلینتون با "سیلوا" رئیس‌جمهور برزیل درباره قطعنامه تحریم‌ها

 

اوباما به دنبال اقدامات من، در ماه آوریل نامه‌ای به "لولا" نوشت و بر نگرانی‌های ما تأکید کرد: "به نظر می‌رسد ایران نوعی استراتژی را دنبال می‌کند که طراحی شده است تا تصور انعطاف‌پذیری را ایجاد کند، بدون موافقت با اقداماتی که بتواند به ایجاد اعتماد متقابل و اطمینان منجر شود." وی همین پیام را به اردوغان در ترکیه نیز منتقل کرد. در همین حال، آن‌چه به استدلال ما اعتبار می‌بخشید، تعهد ایران به ادامه غنی‌سازی اورانیوم بود. به نظر می‌رسید تنها هدف آن‌ها از مسیر خارج کردن انگیزه [اعمال] تحریم‌ها در سازمان ملل متحد بود.

 

از آن‌جا که "لولا" قرار بود سفری به تهران داشته باشد، من با "سلسو آموریم" وزیر خارجه برزیل تماس گرفتم و از او خواستم [چشم باز کند و] ببیند ماهیت واقعی تلاش‌های ایران چیست: "یک رقص استادانه." اما او به نتیجه‌ای که می‌شد به دست آورد، اطمینان کامل داشت. بالأخره برافروخته شدم و گفتم: "این روند باید متوقف شود. بالأخره، یک روز حساب و کتاب [و ارزیابی نتیجه] باید وجود داشته باشد." آموریم می‌گفت ممکن است معامله با برزیل و ترکیه در مقایسه با آمریکا برای ایرانی‌ها آسان‌تر باشد. من شک داشتم نتیجه مثبتی بتواند از این دیدار [رئیس‌جمهور برزیل از ایران] حاصل شود و نگران بودم که این سفر در زمانی شدیداً خطرناک اتفاق می‌افتد. ما بالأخره به توافق با چینی‌ها و روس‌ها درباره متن قطعنامه تحریم‌های جدید در سازمان ملل نزدیک شده بودیم. نه مسکو و نه پکن در مورد روند [تصویب قطعنامه] مشتاق نبودند، و حس می‌کردم اگر فرصتی برای "پیچاندن" و دادن زمان بیش‌تر به ایران ببینند، در یک چشم به هم زدن، آن را غنیمت می‌شمرند.

 

اولین نگرانی من، وقتی خبردار شدم "لولا"، اردوغان و احمدی‌نژاد به توافق رسیده‌اند، همین بود. اگر اندکی هم شک [در دلم] وجود داشت [که نگرانی‌ام بی‌مورد است]، آموریم در یک کنفرانس مطبوعاتی، [نگرانی من را] تأیید کرد: "این طرح، مسیری برای گفت‌وگو است و هر زمینه‌ای را برای تحریم‌ها از بین می‌برد."

 

پس از این ماجرا که با هم صحبت کردیم، وزرای خارجه برزیل و ترکیه هر دو سعی کردند نقاط مثبت معامله را به من بگویند. درباره هجده ساعت مذاکرات سخت خود گزارش دادند و سعی کردند من را متقاعد کنند که موفق شده‌اند. به نظرم، تعجب می‌کردند که پیروزی‌شان با چنین شک و تردیدی روبه‌رو شده بود. با این حال، من می‌خواستم از ایران "عمل" ببینم، نه حرف‌های بیش‌تر. به آموریم گفتم: "ما یک ضرب‌المثلی داریم: حلوای تنترانی، تا نخوری ندانی." آموریم جواب داد: "من با شما موافقم که طعم حلوا مهم است، اما باید زمان برای آوردن قاشق و امتحان کردن وجود داشته باشد." و من پاسخ دادم: "این حلوا، الآن بیش از یک سال است که پخته شده است!"

بخش چهارم خاطرات هیلاری کلینتون
"سیلوا" در دفتر ریاست‌جمهوری آمریکا با اوباما دیدار می‌کند

 

اکنون مسئله اضطراری این بود که آیا می‌توانیم قطعنامه تحریم‌ها را در برابر این حرکت حساب‌شده سرپا نگه داریم با نه. ما در اصل [تصویب قطعنامه تحریم‌ها] با چین و روسیه توافق کرده بودیم، و من در اولین قرصت پس از کنفرانس مطبوعاتی در تهران، با عجله این موضوع را اعلام کردم. با این وجود، تا زمانی که رأی‌های واقعی در نیویورک داده نمی‌شد، هیچ چیزی قطعی نبود. هنگامی که پکن در بیانیه‌ای محتاطانه، از توافق برزیل و ترکیه [با ایران] استقبال کرد، من می‌توانستم حس کنم که زمین [بازی] در حال عوض شدن است.خوشبختانه قرار بود چند روز دیگر برای مذاکرات سطح بالا با مقامات چین، به این کشور پرواز کنم. ایران، در کنار کره شمالی و دریای "چین جنوبی"، در صدر دستور کار قرار داشت.

 

دور میز یک شام طولانی با "دای بینگوئو" [مشاور دولت چین] در مهمان‌خانه "دیائویوتای" مفصلاً درباره مسئله صحبت کردیم. اعتراضات‌مان به پیشنهاد برزیل و ترکیه را یکی‌یکی ذکر کردم و سابقه طولانی ایران در توافق‌های فریب‌کاری، از جمله درباره [تأسیسات] قم به دای یادآوری کردم. گفتم که وقتش رسیده هرگونه مسئله باقیمانده درباره متن قطعنامه تحریم‌ها را حل و فصل کنیم. طبق معمول، "دای" غرق در فکر، اما راسخ بود. چشمانش، هم به سابقه تاریخی [روابط با ایران] بود و هم به نتیجه نهایی [تصویب قطعنامه]. چین با این مسئله که جامعه بین‌المللی، جز در موارد فاحش، به کشورها مجازات تحمیل کند، راحت نبود و قطعاً نمی‌خواست هیچ‌یک از منافع تجاری خود را به خاطر تحریم‌ها در معرض تهدید قرار دهد. تلاش‌های یک سال پیش ما، زمانی که به دنبال اعمال تحریم‌های سخت‌تر علیه کره شمالی بودیم، این بی‌میلی را بیش‌تر کرده بود. بنابراین در واقع داشتیم از آن‌ها می‌خواستیم به فاصله یک سال، دو بار خلاف میلشان عمل کنند.

 

به دای یادآوری کردم که هدف اصلی چین در خاورمیانه، ثبات است که جریان ثابت نفت را تضمین می‌کند. اگر تلاش ما برای [تصویب] تحریم‌ها در سازمان ملل شکست می‌خورد، پتانسیل رویارویی نظامی همچنان سر جای خود باقی می‌ماند. این مسئله می‌توانست قیمت نفت را بالا ببرد و اقتصاد جهانی را ویران کند. از سوی دیگر، اگر چین تصمیم می‌گرفت روابط تجاری خود را با ایران کاهش دهد، ما می‌توانستیم به این کشور کمک کنیم منابع دیگری برای تأمین انرژی پیدا کند. نهایتاً با صراحت حرفم را زدم. به "دای" گفتم: "این موضوع برای ما مهم است. اگر می‌خواهیم یک رابطه همکاری برقرار کنیم، همان‌طور که اوباما و "هو" [رئیس‌جمهور چین] متعهد شده‌اند، چین باید در شورای امنیت با ما همراه باشد.

بخش چهارم خاطرات هیلاری کلینتون
کلینتون با "دای بینگوئو" مشاور دولت چین دیدار می‌کند

 

احساس می‌کردم آن شب روند [تصویب قطعنامه] را به مسیر خود بازگردانده‌ام. این تصورم طی گفتگوهای روزهای بعد با "هو" رئیس‌جمهور و "ون" نخست‌وزیر چین بیش‌تر تقویت شد. حرکت به سوی تحریم‌های جدید می‌توانست ادامه پیدا کند. بعد از جلسات خود در پکن، اعلام کردم: "ما از همکاری ایجاد شده خوشحال هستیم. 1+5 به اجماع رسیده است." تنها نهایی کردن "متن مبهم" قطعنامه باقی مانده بود. "نظر جامعه جهانی این است که توافقنامه هفته پیش که در تهران و میان ایران، برزیل و ترکیه حاصل شد، صرفاً به این خاطر بود که شورای امنیت در آستانه انتشار متن قطعنامه‌ای قرار داشت که ما هفته‌هاست درباره آن مذاکره می‌کنیم. [این توافقنامه] یک شگرد واضح [و نخ‌نما] برای جلوگیری از اقدام شورای امنیت بود."

 

رأی‌گیری نیویورک قرار شد ژوئن 9 انجام شود. سوزان رایس و تیمش هنوز درباره لیست نهایی شرکت‌ها و بانک‌های ایرانی که تحریم می‌شدند، با چینی‌ها یکی به دو می‌کردند. ما هم تلاش‌های نهایی خود را می‌کردیم تا تعداد بیش‌تری از اعضای غیردائم شورای امنیت را با خود همراه کنیم. حداقل می‌خواستیم شاهد رأی ممتنع آن‌ها باشیم، نه رأی منفی.

 

همزمان با این تحولات، من باید در نشست "سازمان کشورهای آمریکایی" در شهر "لیما" پایتخت کشور"پرو" شرکت می‌کردم. این سفر اتفاقاً حاشیه‌ای مثبت داشت. "ژانگ یسوئی" سفیر چین در آمریکا هم برای شرکت در نشست به "لیما" آمده بود. او را به صرف یک نوشیدنی به هتلم دعوت کردم. امیدوار بودم بتوانیم موضوع لیست تحریم‌ها را یک بار برای همیشه حل و فصل کنیم. هتل "جی‌دابلیو ماریوت" در لیما، بر فراز صخره‌های "کاستا ورد" واقع شده و منظره حیرت‌انگیزی از اقیانوس آرام دارد.

 

هنگامی که سفیر "ژانگ" وارد شد، او را به یک میز آرامی در میخانه هدایت کردم، جایی که بتوانیم صحبت کنیم. من در این مدت با اعضای هیئت مطبوعات وزارت خارجه [آمریکا] دیدار کرده بودم که داشتند از "پیسکو ساورز" مشروب محبوب محلی (مخلوطی از مشروب پرویی با آبلیمو، سفیده تخم‌مرغ، و نوشیدنی تلخ) لذت می‌برند. بسیاری از خبرنگاران این هیأت، هنوز در میخانه بودند. روحشان هم خبر نداشت که مذاکرات [من با"ژانگ"] درست کنار گوششان در حال انجام است.

بخش چهارم خاطرات هیلاری کلینتون
"ژانگ یسوئی" سفیر چین در آمریکا

 

در میانه مذاکرات "مارک لندلر" خبرنگار هیجانی نیویورک‌تایمز به میز ما نزدیک شد و در حالی که دو "پیسکو ساورز" در دست داشت گفت: "چه کسی می‌گوید دیپلماسی نمی‌تواند، هم مؤثر باشد و هم لذت‌بخش؟" من لبخند زدم و حرف او را تأیید کردم. ژانگ هم مؤدبانه همین کار را کرد. [من و ژانگ] همان‌جا، با کوکتل‌های پرویی، به توافق نهایی درباره لیست تحریم‌ها رسیدیم. شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه 1929 [تحریم‌ها] را با رأی 12 به 2 تصویب کرد. این قطعنامه دقیق‌ترین [و شدیدترین] تحریم‌های تاریخ را علیه ایران تصویب کرد و سپاه پاسداران، فروش تسلیحات و تعاملات مالی را هدف گرفت.

خاطرات هیلاری کلینتون/5

ماجرای ملاقات با منوچهر متکی در پارکینگ سالن رقص/ پادشاه عمان میانجی مذاکره مخفی با ایران

 

وقتی ضیافت شام تمام شد و همه در حالی که متفرق می‌شدند، با هم‌دست می‌دادند، من خطاب به متکی صدا کردم: "سلام، آقای وزیر!" او زیر لب چیزی به زبان فارسی گفت و رویش را آن طرف کرد و رفت.
 
"هیلاری رودهام کلینتوقسمت پنجم خاطرات هیلاری کلینتونن" وزیر اسبق امور خارجه آمریکا در کابینه اول باراک اوباما و همسر "بیل کلینتون" چهل و دومین رئیس‌جمهور آمریکا است. کلینتون که نتوانست در سال 2008 میلادی نامزدی حزب دموکرات را برای شرکت در انتخابات ریاست‌جمهوری به دست آورد، به عنوان یکی از نامزدهای احتمالی انتخابات سال 2016 میلادی در نظر گرفته می‌شودکلینتون در سال 2016 میلادی، 69 ساله خواهد شد و نظرسنجی‌ها نشان می‌دهد در صورتی که بخواهد وارد عرصه انتخابات شود و به عنوان نخستین رئیس‌جمهور زن آمریکا انتخاب شود، از حمایت قابل‌توجهی در میان دموکرات‌ها برخوردار خواهد بود.

هیلاری پس از ترک پست خود در وزارت خارجه آمریکا، در 10 ژوئن 2014 کتاب خاطراتش را تحت عنوان "انتخاب‌های سخت" منتشر کرد. این کتاب به موضوعاتی همچون کشته شدن اسامه بن‌لادن، سرنگونی رژیم قذافی در لیبی، خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان و عراق، انقلاب‌های عربی، سیاست‌های مرتبط با ایران و کره شمالی، افزایش قدرت چین و روابط با متحدان آمریکا می‌پردازد.

فصل هجدهم کتاب به بیان خاطرات کلینتون با موضوع ایران می‌پردازد که این فصل، "ایران: تحریم‌ها و رازها" نام دارد. مشرق قصد دارد طی روزهای آتی متن کامل فصل مربوط به ایران در کتاب "انتخاب‌های سخت" را در چند شماره منتشر کند.



قسمت پنجم خاطرات هیلاری کلینتون
هیلاری کلینتون در کنار کتاب تازه‌منتشرشده "انتخاب‌های سخت"

تنها ترکیه و برزیل که به خاطر مانور دیپلماتیک شکست‌خورده خود ناراضی بودند، به قطعنامه 1929 رأی منفی دادند. لبنان با وساطت من، "بایدن" معاون رئیس‌جمهور، و "ری لاهود" وزیر حمل‌ونقل و از آمریکایی-لبنانی‌های برجسته، در آخرین لحظات رأی ممتنع داد. چند ساعت قبل، از کلمبیا با "میشل سلیمان" رئیس‌جمهور لبنان، تماس گرفتم و به او اصرار کردم که رأی منفی ندهد، کاری که بر اساس نیازهای سیاسی خود را در داخل کشور تمایل داشت انجام بدهد. می‌دانستم با تصمیم‌های دشواری مواجه است و نهایتاً از رأی ممتنع لبنان خوشحال شدم.

 

قطعنامه از یک قطعنامه بی‌نقص فاصله زیادی داشت. اجماع با روسیه و چین نیازمند دادن امتیازهایی بود، اما من به آن‌چه به دست آورده بودیم افتخار می‌کردم. ایران در طول سال‌‌های ریاست‌جمهوری بوش توانسته بود قدرت‌های بزرگ جهان را مقابل یک‌دیگر به بازی بگیرد و موفق شده بود از تحریم‌های جدی بین‌المللی به خاطر رفتارهای بدش، اجتناب کند. دولت اوباما این وضعیت را تغییر داد.

 

به‌رغم موفقیت‌مان، می‌دانستم این فقط آغاز راه است. قطعنامه سازمان ملل راه را برای تحریم‌های یک‌جانبه بیش‌تر و بسیار سخت‌تر توسط آمریکا و دیگر کشورها باز کرد. ما در طول این فرایند با رهبران کنگره هماهنگ کرده بودیم و کنگره به زودی قانونی تصویب می‌کرد که ضربه سخت‌تری به اقتصاد ایران می‌زد. من همچنین با شرکای اروپایی‌مان هم در مورد گام‌های جدیدی که باید بردارند گفتگو می‌کردم.

 

در عین این‌که فشار [علیه ایران] را افزایش می‌دادیم، پیشنهاد "تعامل" را هم روی میز نگه داشته بودیم. دسامبر سال 2010، برای کنفرانسی درباره امنیت در خلیج فارس به بحرین سفر کردم. می‌دانستیم یک هیئت از دیپلمات‌های ایرانی نیز احتمالاً در این کنفرانس شرکت می‌کند. با وجود برخوردهای کوتاه "ریچارد هالبروک" [فرستاده ویژه آمریکا در امور افغانستان و پاکستان] و "جیک سالیوان" [مشاور ارشد دولت در مذاکرات هسته‌ای با ایران] با مقامات ایرانی در نشست‌های قبلی، من تا آن زمان هرگز چهره به چهره با همتای ایرانی خود برخورد نداشتم. تصمیم گرفتم از این فرصت برای ارسال یک پیام استفاده کنم.

قسمت پنجم خاطرات هیلاری کلینتون
"میشل سلیمان" رئیس‌جمهور لبنان

 

وسط سخنرانیم طی ضیافت شام در سالن رقص "ریتز کارلتون" [صحبت‌هایم را] قطع کردم و گفتم: "اکنون می‌خواهم مستقیماً خطاب به هیأت اعزامی به این کنفرانس از دولت جمهوری اسلامی ایران صحبت کنم." سالن ساکت شد. "منوچهر متکی" وزیر امور خارجه ایران به فاصله چند صندلی از من نشسته بود. گفتم: "نزدیک به دو سال پیش، اوباما پیشنهاد صادقانه گفت‌وگو را به دولت شما ارائه داد. ما هنوز هم به این پیشنهاد متعهد هستیم. شما حق [برخورداری از] یک برنامه صلح‌آمیز هسته‌ای را دارید، اما همراه این حق، یک مسئولیت معقول هم می‌آید: این‌که از پیمانی تبعیت کنید که زیرش را امضا کرده‌اید، و نگرانی‌های جهان در مورد فعالیت‌های هسته‌ای خود را به طور کامل رفع کنید. ما به شما اصرار می‌کنیم که این گزینه را انتخاب کنید، به خاطر مردم‌تان، به خاطر منافع‌تان، و به خاطر امنیت مشترک ما."

 

وقتی ضیافت شام تمام شد و همه در حالی که متفرق می‌شدند، با هم‌دست می‌دادند، من خطاب به متکی صدا کردم: "سلام، آقای وزیر!" او زیر لب چیزی به زبان فارسی گفت و رویش را آن طرف کرد و رفت. چند دقیقه بعد، دوباره با یک‌دیگر برخورد کردیم، این بار خارج از ساختمان، در پارکینگ. بار دیگر دوستانه او را صدا زدم. باز هم حاضر نشد پاسخم را بدهد. من پیش خودم لبخند زدم. اوباما در اولین سخنرانی مراسم تحلیف خود، به ایران و دیگر کشورهای منفور و منزوی در جهان گفته بود که ما "دستمان را دراز می‌کنید، اگر شما هم مایل باشید مشت خود را باز کنید." متکی به من نشان داد که این کار چه اندازه سخت است. البته اگر انصاف بدهیم، همین چند وقت پیش بود که ما با موفقیت در سراسر جهان کمپینی را برای اعمال تحریم‌های فلج‌کننده علیه کشور او به راه انداخته بودیم. تعامل و فشار. هویج و چماق. ماهیت دیپلماسی همین بود و ما درگیر یک بازی طولانی بودیم.

 

*          *          *

 

[آن‌چه تا این‌جا گفتیم] زمینه‌ای شد تا "سلطان" عمان، ژانویه 2011 آن پیشنهاد مذاکرات مخفی و مستقیم با ایران را به من بدهد. روند پیگیری "تعامل" از طریق 1+5 متوقف شده بود. میانجی‌گری کشورهای ثالث با حسن نیت هم شکست خورده بود. ایران بارها و بارها به اثبات رسانده بود که سرسخت و غیرقابل اعتماد است. با این حال، هنوز هم دلایلی وجود داشت که، با وجود این همه [سرسختی]، سلطان بتواند پیشنهاد خود را عملی کند. هر چه باشد، او همین کار را در مورد کوه‌نوردان آمریکایی زندانی شده در ایران انجام داده بود.

قسمت پنجم خاطرات هیلاری کلینتون
دیدار هیلاری کلینتون با "سلطان قابوس" پادشاه عمان

 

ماه ژوئیه سال 2009، سه جوان آمریکایی در حالی که در منطقه کوهستانی مرز بین شمال عراق و ایران پیاده‌روی می‌کردند، به اتهام جاسوسی توسط نیروهای امنیتی ایران بازداشت شدند. "جاشوا فتال"، "شین بائر"، و "سارا شورد" در میان کردهای شمال عراق زندگی و کار می‌کردند و هیچ دلیلی برای مشکوک شدن به جاسوس بودن آن‌ها وجود نداشت.

 

از واشنگتن غیرممکن بود بفهمیم که دقیقاً چه اتفاقی افتاده است و آیا این سه نفر از مسیر خود در نزدیکی مرز منحرف شده‌اند یا نه. اما این حادثه، به نوعی تکرار ربودن دو خبرنگار آمریکایی، تنها چند ماه قبل در نزدیکی مرز بین چین و کره شمالی بود و مشکلی فوری به حساب می‌آمد. مانند کره شمالی، ما هیچ روابط دیپلماتیکی با ایران یا سفارتی در تهران نداشتیم که کمکی به ما بکند. مجبور بودیم به سوئیسی‌ها به عنوان "حافظ منافع" رسمی‌مان در ایران تکیه کنیم، اما ایرانی‌ها در ابتدا حاضر به اعطای دسترسی کنسولی به دیپلمات‌های سوئیسی نشدند، به این معنی که هیچ‌کس اجازه دیدار با آمریکایی‌های بازداشت‌شده را نداشت، اجازه‌ای که تحت کنوانسیون وین حاکم بر روابط دیپلماتیک میان کشورها، باید داده می‌شد.

 

من به شکلی عمومی، آزادی کوه‌نوردها را خواستار شدم، کاری که طی ماه‌های بعد آن را تکرار کردم. از سوئیس هم برای فرستادن پیام خصوصی به ایران استفاده کردم. ما دائم با خانواده‌های پریشان کوه‌نوردها در تماس بودیم. ماه نوامبر آن‌ها را به دفتر خودم در وزارت امور خارجه دعوت کردم تا بتوانیم حضوری هم‌دیگر را ببینیم. ماه‌ها طول کشید تا سفیر سوئیس در تهران بتواند برای ملاقات با سه آمریکایی، وارد زندان بدنام اوین شود. آن‌ها را ماه‌ها بدون تفهیم اتهام رسمی و یا دسترسی به وکیل در بازداشت نگه داشته بودند.مادران کوه‌نوردها اندکی بعد از روز مادر و با کمک سوئیس، توانستند ویزای سفر به ایران دریافت کنند. قبل از این‌که آمریکا را ترک کنند، دوباره با آن‌ها دیدار کردم و دعایم را [بدرقه راهشان کردم و] با آن‌ها به تهران فرستادم. آن‌ها اجازه پیدا کردند دیدار اشک‌باری با فرزندان خود داشته باشند، اما به آن‌ها اجازه داده نشد تا فرزندانشان را به خانه برگردانند. ایران از تمام این صحنه‌ها به عنوان یک شاهکار تبلیغاتی استفاده کرد.

قسمت پنجم خاطرات هیلاری کلینتون
"کوه‌نورد"های آمریکایی در تهران با مادران خود دیدار می‌کنند

 

در مدتی که این مصیبت ادامه داشت، من سعی داشتم از هر کانال پشت پرده‌ای که پیدا می‌شد، ایرانی‌ها را متقاعد کنم کوه‌نوردها را آزاد کنند. از جیک سالیوان خواستم این پروژه را به عهده بگیرد. تابستان سال 2010 طی یک کنفرانس در کابل افغانستان، سالیوان را فرستادم تا پیامی را در مورد کوه‌نوردها به دست وزیر خارجه ایران بدهد، کاری که سال قبل در لاهه برای عده‌ای دیگر از آمریکایی‌های بازداشت‌شده انجام داده بود. با این حال، رابط کلیدی در عمان بود. یکی از مشاوران ارشد سلطان با "دنیس راس" مشاور ارشد اوباما درباره ایران تماس برقرار کرد و پیشنهاد داد تا نقش یک میانجی را بازی کند.

 

عمانی‌ها به حرفی که زده بودند عمل کردند. سپتامبر 2010، سارا شورد با قرار وثیقه از زندان آزاد شد. هنگامی که ایران را ترک کرد، من با سلطان تماس گرفتم تا از او تشکر کنم و ببینم در مورد دو کوه‌نورد دیگر چه کاری می‌شود انجام داد (به دست آوردن آزادی آن‌ها هم یک سال دیگر طول کشید). سلطان به من گفت: "ما همیشه آماده‌ایم آن‌چه را درست است در کمک [به کشورها] انجام دهیم." این حرف او طی نشست و گفتگوی ژانویه سال 2011 ما، هنوز هم در خاطر من بود.

 

آزاد کردن یک کوه‌نورد بازداشت‌شده، با تسهیل مذاکراتی حساس در مورد آینده برنامه هسته‌ای ایران تفاوت زیادی داشت، اما سلطان نشان داده بود می‌تواند نتیجه [دلخواهش] را به دست بیاورد. بنابراین با دقت به پیشنهاد او درباره یک کانال مؤثر پشت پرده گوش دادم و پرسیدم آیا می‌توانیم مطمئن شویم که طرف ایرانی مجاز به مذاکره با نیت خوب هست یا نه. هر چه باشد، در نشست 1+5 زمان زیادی گذاشته بودیم، اما نتیجه این بود که توافق ما درون اتاق، در تهران [به راحتی] رد شد.

 

سلطان نمی‌توانست قولی بدهد، اما می‌خواست امتحان کند. من موافق بودم که اگر [در این مسیر] جلو می‌رفتیم، مخفی‌کاری مطلق، ضروری بود. نمی‌خواستیم سیرک دیگری [به راه بیندازیم] و از یک طرف برای مطبوعات، ژست بگیریم و از طرف دیگر در داخل کشور تحت فشار سیاسی باشیم. حتی در بهترین شرایط، این [کانال پشت پرده] شانس زیادی برای موفقیت نداشت، اما ارزش امتحان کردن را داشت. به سلطان گفتم که با اوباما و همکارانم در واشنگتن صحبت می‌کنم، اما [از همین الآن] باید در مورد چگونه عملی کردن طرحش فکر کنیم.

قسمت پنجم خاطرات هیلاری کلینتون
اوباما برای بررسی احتمال مذاکره مخفیانه با ایران، با سلطان قابوس تماس گرفت

 

طی چند ماه بعد، با احتیاط جلو رفتیم. نگرانی‌های واقعی وجود داشت در این مورد که با چه کسی صحبت خواهیم کرد و طرف‌مان چه انگیزه‌ای دارد. اوباما نگران، اما علاقه‌مند بود. حتی یک بار خودش با سلطان تماس گرفت و عملی بودن برقراری این کانال دیپلماتیک را بررسی کرد.

دایره [افراد مطلع از کانال] را کوچک نگه داشتیم. "ویلیام برنز" [معاون وزارت خارجه]، سالیوان، و من با یک تیم کوچک در کاخ سفید مشغول کار بودیم که اعضایش عبارت بودند از "تام دونیلون" مشاور وقت امنیت ملی، معاون او "دنیس مک دونا"، دنیس راس تا پیش از ترک [سمتش] در نوامبر 2011، و "پونیت تالوار" مدیر ارشد امنیت ملی در امور ایران، عراق، و کشورهای خلیج [فارس]. عمانی‌ها با ما پیام‌هایی مبادله می‌کردند در مورد این‌که مذاکرات چگونه ممکن است شکل بگیرد و چه نوع هیأت‌هایی اعزام خواهد شد. طبق معمول، گرفتن پاسخ‌های درست از ایرانی‌ها حتی درباره ساده‌ترین سؤالات هم دشوار بود.

انتهای پیام/ع




summary-address :
Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.