«هَیهات مِنّاالذّله»؛ درس بزرگ کربلا
یزد رسا، هفته نامه سیاسی، فرهنگی، اجتماعی 9 دی نوشت: مردم در عزاداری ها به تحریف پیام کربلا به مذاکره پاسخ صریح دادند.
روایت اعتراض امام حسین(ع) به عمر سعد از زبان رهبر انقلاب
موضع طلبکارانه امام(ع) و انفعال دشمن
در آن هنگامى که حضرت به کربلا رسیده بودند و عمربنسعد در روز چهارم محرم ظاهراً وارد کربلا شد.
یک مدتى، چند روزى بین امام حسین(ع) و عمر سعد هى گفتگو مىشد. چند بار عمر سعد بلند شد، آمد توى خیمهى امام حسین(ع)، نشستند با هم صحبت کردند.
در یکى از این صحبتها، خطاب به عمر سعد جملهى حضرت، جملهى طلبگارانه است، به عمر سعد مىگوید، حالا اینجا ببینید شما تصور وضع را بکنید، امام حسین(ع) یک کسى است که قیام کرده و حالا آمده توى این بیابان به حسب ظاهر گیر افتاده و محاصره شده، ظاهر قضیه این بود دیگر.
حضرت با یک مشت زن و بچه با پنجاه، شصت نفر، چهل، پنجاه نفر آن روز شاید هنوز هفتاد نفر هم نبودند. با چهل، پنجاه نفر مرد، جوان، پیر، همه جورى توى این بیابان ماندند، اطرافشان هم چند هزار مرد مسلحى که پول گرفتند آمدند اینجا آدم بکشند؛ حیوانهاى وحشى، همان عُسلانالفلوات که خود حضرت در مکه فرمودند همانند گرگهاى درندهى گرسنهى صحرائى؛ شمشیرها دستشان، نیزهها دستشان و دهانهاى بازشان را منتظر طعمههاى امیرعبیدالله قرار دادند.
یک عده اینجورى امام حسین(ع) را محاصره کردهاند. خب، ظاهر قضیه این است که حسینبنعلى اینجا گیر افتاده دیگر، در یک چنین وضعى شما ببینید لحن یک آدم چگونه خواهد بود.
حالا هم فرماندهى همان لشکرى که علىالظاهر پیروز هست آمده توى خیمهى امام حسین(ع)، صحبتى که بین اینها خواهد گذشت چگونه است؟
قاعدتاً این صحبت این خواهد بود که او ملامت کند، آقا چرا آمدى؟ حضرت هم بگویند دیگر حالا شده یک کارى بکنیم، فلان.
مىبینیم درست به عکس است. وقتى مىآید توى خیمهى امام حسین(ع)، امام حسین(ع) سؤال مىکنند یابنسعد! تو چرا حاضر نیستى که با ما حرکت کنى، قیام کنى؟ او مىگوید که من بچههایم در آن جایند و گیر مىافتند.
حضرت مىگویند: برو پس نجنگ با ما، از فرمان عبیدالله سر باز بزن. مىگوید نمىتوانم، مىترسم، به من حمله مىکنند، مالم را مىگیرند.
یعنى حضرت او را در موضع انفعال قرار مىدهد. به او اعتراض مىکند و او در صدد عذرخواهى از امام حسین(ع) برمىآید. یک چنین روحیهى قوى و محکمى.
مقتل خوانی رهبر انقلاب در مصیبت حضرت علی اکبر(ع)
آرام جانم می رود!
یک منظره دیگر، منظره میدان رفتن علی اکبر علیه السّلام است که یکی از آن مناظر بسیار پُرماجرا و عجیب است.
واقعاً عجیب است؛ از همه طرف عجیب است. از جهت خود امام حسین، عجیب است؛ از جهت این جوان - علی اکبر - عجیب است؛ از جهت زنان و بخصوص جناب زینب کبری(س)، عجیب است.
راوی می گوید این جوان پیش پدر آمد. اوّلاً علی اکبر(ع) را هجده ساله تا بیست و پنج ساله نوشته اند؛ یعنی حداقل هجده سال و حداکثر بیست و پنج سال. می گوید: «خرج علی بن الحسین»؛ علی بن الحسین(ع) برای جنگیدن، از خیمه گاه امام حسین(ع) خارج شد.
باز در این جا راوی می گوید: «و کان من اشبه النّاس خلقاً»؛ این جوان، جزو زیباترین جوانان عالم بود؛ زیبا، رشید، شجاع. «فاستأذن اباه فی القتال»؛ از پدر اجازه گرفت که برود بجنگد.«فأذن له»؛ حضرت بدون ملاحظه اذن داد.
در مورد «قاسم بن الحسن»، حضرت اوّل اذن نمی داد، و بعد مقداری التماس کرد، تا حضرت اذن داد؛ اما «علی بن الحسین» که آمد، چون فرزند خودش است، تا اذن خواست، حضرت فرمود که برو. «ثمّ نظر الیه نظر یائس منه»؛ نگاه نومیدانه ای به این جوان کرد که به میدان می رود و دیگر برنخواهد گشت.
«وارخی علیه السّلام عینه و بکی»؛ چشمش را رها کرد و بنا کرد به اشک ریختن. یکی از خصوصیات عاطفی دنیای اسلام همین است؛ اشک ریختن در حوادث و پدیده های عاطفی.
شما در قضایا زیاد می بینید که حضرت گریه کرد. این گریه، گریه جزع نیست؛ این همان شدّت عاطفه است؛ چون اسلام این عاطفه را در فرد رشد می دهد.
حضرت بنا کرد به گریه کردن. بعد این جمله را فرمود که همه شنیده اید: «اللّهم اشهد»؛ خدایا خودت گواه باش. «فقد برز الیهم غلام»؛ جوانی به سمت اینها برای جنگ رفته است که «اشبه النّاس خُلقاً و خَلقاً و منطقاً برسولک.»
یک نکته در این جا هست که من به شما عرض کنم. ببینید؛ امام حسین در دوران کودکی، محبوب پیامبر بود؛ خود او هم پیامبر را بی نهایت دوست می داشت.
حضرت شش، هفت ساله بود که پیامبر از دنیا رفت. چهره پیامبر، به صورت خاطره بی زوالی در ذهن امام حسین مانده است و عشق به پیامبر در دل او هست. بعد خدای متعال، علی اکبر(ع) را به امام حسین(ع) می دهد.
وقتی این جوان کمی بزرگ می شود، یا به حدّ بلوغ می رسد، حضرت می بیند که چهره، درست چهره پیامبر(ص) است؛ همان قیافه ای که این قدر به او علاقه داشت و این قدر عاشق او بود، حالا این به جدّ خودش شبیه شده است. حرف می زند، صدا شبیه صدای پیامبر(ص) است. حرف زدن، شبیه حرف زدن پیامبر است.
اخلاق، شبیه اخلاق پیامبر است؛ همان بزرگواری، همان کرم و همان شرف.
بعد این گونه می فرماید: «کنّا اذا اشتقنا الی نبیک نظرنا الیه»؛ هر وقت که دلمان برای پیامبر(ص) تنگ می شد، به این جوان نگاه می کردیم؛ اما این جوان هم به میدان رفت. «فصاح و قال یابن سعد قطع الله رحمک کما قطعت رحمی».
بعد نقل می کند که حضرت به میدان رفت و جنگ بسیار شجاعانه ای کرد و عدّه زیادی از افراد دشمن را تارومار نمود؛ بعد برگشت و گفت تشنه ام. دوباره به طرف میدان رفت.
وقتی که اظهار عطش کرد، حضرت به او فرمودند: عزیزم! یک مقدار دیگر بجنگ؛ طولی نخواهد کشید که از دست جدّت پیامبر سیراب خواهی شد.
وقتی امام حسین(ع) این جمله را به علی اکبر(ع) فرمود، علی اکبر در آن لحظه آخر، صدایش بلند شد و عرض کرد: «یا ابتا علیک السّلام»؛ پدرم! خداحافظ. «هذا جدّی رسول الله یقرئک السّلام»؛ این جدم پیامبر است که به تو سلام می فرستد. «و یقول عجل القدوم علینا»؛ می گوید بیا به سمت ما.
اینها منظره های عجیبِ این ماجرای عظیم است. و امروز هم که روز جناب زینب کبری سلام الله علیهاست. آن بزرگوار هم ماجراهای عجیبی دارد. حضرت زینب(س)، آن کسی است که از لحظه شهادت امام حسین(ع)، این بار امانت را بر دوش گرفت و شجاعانه و با کمال اقتدار؛ آن چنان که شایسته دختر امیرالمؤمنین(ع) است، در این راه حرکت کرد.
اینها توانستند اسلام را جاودانه کنند و دین مردم را حفظ نمایند. ماجرای امام حسین(ع)، نجاتبخشی یک ملت نبود، نجاتبخشی یک امّت نبود؛ نجاتبخشی یک تاریخ بود. امام حسین، خواهرش زینب و اصحاب و دوستانش، با این حرکت، تاریخ را نجات دادند
انتقاد پناهیان از قیاس مع الفارق فتنهگران با حُرّ؛
حُرّ پشیمان شد، توبه کرد و در راه امام(ع) شهید شد
هفته گذشته حجتالاسلام علیرضا پناهیان با اشاره به روایتی از امام صادق(ع) در خصوص زمانشناسی یکی از ویژگیهای جلسات وعظ و عزاداری را بروز شدن و افزایش آگاهیهای انسان دانست و تصریح کرد: از کارکردهای این جلسات باید این باشد که انسان زمان داناییهایی را که میداند، بهتر بداند و بفهمد که اکنون زمان استفاده از کدام فضیلت و جلوگیری از کدام عیب است.
این مسأله آنقدر مهم است که حتی عالمان دینی هم اگر زمانشناس نباشند، ممکن است باعث گمراهی شوند. از این جهات است که حضرت امام(ره) میفرماید که به دنبال عالم زمانشناس بروید.
وی با بیان اینکه زمان شناسی در ابعاد و لایههای مختلفی قابل تصور است، بیان کرد: در بحث انتظار با استفاده از شواهد و قرائن موجود میتوان گفت که ما در مراحل آخر انتظار هستیم؛ به همین دلیل الان هنگام بهرهبرداری از دین نیست، بلکه موقع خدمت کردن به دین است.
وی خاطرنشان کرد: اکنون اگر کسی میخواهد دینداری کند، باید برای دین کار کند و اثر آن از هزار رکعت نماز شب هم بالاتر است. راهاندازی جلسات روضه و دعا نمونهای از خدمت به دین در عصر حاضر است.
حجتالاسلام پناهیان با بیان اینکه وضع فعلی کشور ما در جهان چندان طبیعی نیست، ابراز داشت: علت آن است که عدهای نان دین را خوردند، اما برای دین کار نکردند.
این نتیجه ضعف ما در این 35 سال پس از پیروزی انقلاب است. در زمان جنگ تاکنون، اگر سیاستمداران ما قوی عمل میکردند، این فتنهها در منطقه به وجود نمیآمد. آن گونه که حضرت امام (ره) شایسته رهبری بود، ما شایسته رهبری ایشان نبودیم.
وی ادامه داد: سید حسن نصرالله، که در جهان به عنوان یک فرد مهم و تأثیرگذار کاملاً شناخته شده است، میگوید که رهبر معظم انقلاب در خود ایران غریب است! و بیعت اصلی مردم جهان باید با ایشان باشد.
این کارشناس فرهنگی با انتقاد شدید از برخی تفکرات سیاستمداران کشور در خصوص دین و سیاست، گفت: برخی از سیاست مداران ما بر این عقیدهاند که دین باید دنیای ما را آباد کند، به همین خاطر آگاهانه یا ناخواسته به تحریف دین میپردازند؛ در موضوع مذاکره تاریخ را تحریف کرده و موضوع مذاکره امام حسین(ع) با عمر سعد را مطرح میکنند؛ و یا برای آزادی چند نفر از زندان، حر را مثال می زنند، غافل از اینکه حر پشیمان شد، توبه کرد و چکمه بر گردن آویخت و از امام(ع) عذرخواهی کرد.
وی با اشاره به مذاکرات هسته ای گفت: متأسفانه دیپلماسی هسته ای ما در مسیری قرار گرفته که کوتاهآمدنها برای بازرسیهای سرزده و متعدد از نیروگاههای هستهای به نوعی تأیید کننده ضمنی شبهات غربیها علیه ایران است. رهبر معظم انقلاب میفرماید، اگر مسیحیان عالم بفهمند که همه مشکلات آنها از صهیونیستهاست، عالم متحول خواهد شد و این را باید دستگاه دیپلماسی کشور ما در جهان تبلیغ کند.
حجتالاسلام پناهیان به مسأله فتنه داعش در جهان اشاره کرد و یادآور شد: داعش تندروی میکند، چون ما کندروی کردهایم و معتدل حرکت نکردیم.
ما باید مثل امام(ره) که محکم میگفت، ما برای اسلام زندهایم و همه وجود ما فدای اسلام، باید ادبیات ما این چنین باشد.
چرا ادبیات سیاستمداران ما این چنین نباشد، اما ادبیات داعشی ها (هر چند به دروغ) چنین باشد؟
وی علت این مسائل را به خدمت درآمدن دین برای دنیا ذکر کرد و گفت: اگر دنیای خود را برای دین بخواهیم، هم دین و هم دنیا را به دست خواهیم آورد، اما اگر دین را برای دنیای خود و دیگران بخواهیم، آن وقت «خسر الدنیا والاخره »خواهیم شد.
Related Assets:
- شباهتاسیدپاشی و رسوایی88 / آیا امیدیبه یافتنمتهم هست؟
- آقای روحانی! عمرِسعدهای زمانه را حٌر معرفی نکنید
- توبه حر چگونه بود؟
- فیلم/ عبرت حر
- ولایت ولی خدا منشأ عزت مؤمنین و قدرت معنوی جامعه است
- سران فتنه تاکنون مشمول رافت نظام شدهاند/ جرم مشهود نیازی به محاکمه در دادگاه ندارد
- انتصاب عنصر فتنه در یکی از ادارات/ اعتراض کارمندان به مدیر اغتشاش گر!