شناسه : 7758558

روایت جالب آزیتا حاجیان از عروسی و مادر شدنش


آزیتا حاجیان مادر مهراوه و ملیکا شریفی‌نیا است. او که خود دختر سرکشی بوده است از دغدغه‌های مادر بودن می‌گوید... .

یزد آوا:
چند سالتان بود که ازدواج کردید؟
من بیست و دو سالم تازه تمام شده بود که ازدواج کردم، سال ۱۳۵۸. آن زمان سن ازدواج خیلی پایین بود، بعد از انقلاب معمولا همه در سن‌های پایین‌تر از بیست سال ازدواج می‌کردند چون آن زمان ارزش‌ها عوض شده بود، مردم همه‌چیز را در سطح نمی‌دیدند، چشم و هم‌چشمی‌های گمراه‌کننده مطلقا وجود نداشت. مردم زندگی را سخت نمی‌گرفتند. بحث جهاز آنچنانی، لباس عروس فلان مدلی، جشن عروسی پر از تجملات و... به جرأت می‌توانم بگویم که نبود. یعنی مردم ارزش‌هایی را پیدا کرده بودند که خیلی عمیق‌تر و درست‌تر بود. تفکر مردم بهتر شده و زندگی خیلی راحت شده بود. مردم خیلی عمیق‌تر به اطراف و جامعه نگاه می‌کردند. این نگاه سطحی که الان و شاید روزهای قبل از آن تاریخ وجود داشت، در آن سال‌ها از بین رفته بود. جوان‌ها در سن‌ پایین خیلی راحت ازدواج می‌کردند؛ با هم می‌رفتند محضر و بدون برگزاری عروسی‌های آنچنانی، با دو حلقه ساده، می‌رفتند سر زندگی مشترک‌شان، من خیلی آن شرایط را دوست داشتم.

ازدواج شما هم ساده بود؟
بله، من هم خیلی ساده زندگی‌ام را شروع کردم، با میل خودمان عروسی نگرفتیم، مادرم خیلی اصرار داشت حتما جشن عروسی بگیریم اما ما با این قضیه مخالفت کردیم، لباس عروسی نپوشیدم و مهریه‌ام دوازده سکه بود که تازه خود من گفته بودم پنج سکه اما عاقد گفت: «خانم جان پنج سکه خیلی کم است، حداقل بگو دوازده سکه.» آن موقع سکه خیلی ارزان بود.

چند سال‌تان بود که اولین فرزندتان یعنی مهرآوه به دنیا آمد؟
بیست و سه سالم بود یعنی یک سال بعد از ازدواجم، من عاشق بچه بودم. به همین انگیزه هم ازدواج کردم و خوشبختانه خیلی زود هم بچه‌دار شدم. البته اولش یک خرده می‌ترسیدم چون مهرآوه خیلی کوچولو بود و فقط دو کیلو و هفتصد و پنجاه گرم وزن داشت. یک فسقلی به تمام معنا! نگهداری از بچه خیلی کار سختی است. مادرم در مراقبت و نگهداری از مهرآوه به من خیلی کمک کرد و او خیلی شیرین بود. وقتی ملیکا به دنیا آمد، بزرگ‌تر شده بودم، تجربه بزرگ کردن مهرآوه را داشتم و شرایط زندگی‌مان هم بهتر شده بود، در نتیجه بزرگ شدن او را بیشتر لمس کردم اما نه به اندازه بعضی از مامان‌ها و الان خیلی دلم می‌خواهد نوه‌دار شوم چون نوه سختی‌های نگهدار‌ی‌اش با مامانش است و شیرینی‌هایش برای مامان بزرگش (با خنده).

شما در ازدواج ملیکا چقدر دخالت کردید؟
خدا را شکر داماد خوبی نصیبم شده، او پسر با مسئولیتی است و نسبت به هم‌سن و سال‌هایش با مطالعه و باسواد. هنگام ازدواج آنها من تا آنجا که می‌توانستم همراهی‌شان کردم ولی در یک مورد خیلی دخالت کردم که به خاطر این کار مهرآوه و ملیکا من را متهم می‌کنند که من هم می‌پذیرم و می‌گویم باشه، قبول و هنوز هم به کاری که کردم، اعتقاد دارم.

شما به استقلال مالی زن اعتقاد دارید؟
صددرصد. یادم است قبل از ازدواجم، هر وقت در جمع‌های دخترانه صحبت از ازدواج می‌شد، همیشه می‌گفتم فکر اینکه یک مردی با اسب سفید بیاید و شما را ببرد و شما بنشینید در خانه و او برود کار کند، از ذهن‌تان بیرون کنید. در این زمانه زن همان توانایی‌هایی را دارد که مرد دارد، منظورم توانایی‌های جسمی ‌نیست، قابلیت‌های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و... را می‌گویم که در بعضی موارد زن‌ها حتی از مردها پیشی گرفته‌اند. اینکه یک زن فکر کند که مرد بیاید خرجش را بدهد و او برای خودش در خانه بنشیند و غذا درست کند و... در جامعه کنونی اصلا معنا ندارد. زن و مرد باید شانه‌به‌شانه هم کار کنند و پول دربیاورند و مراقب زندگی‌شان باشند. گذشت آن روزهایی که مرد به تنهایی یک خانواده را اداره می‌کرد. الان خیلی از زن‌ها درآمدشان بهتر از مردهاست.

در دوره شما خانم‌ها کم‌تر شاغل بودند، اما شما کار کردید، آن هم در سینما، اطرافیان‌تان با این موضوع مشکلی نداشتند؟
البته زن خانه بودن بیشتر مال دوران مادر من بود، دوره من این موضوع کمی ‌تعدیل شده بود. اوایل که رفتم دانشکده و تئاتر خواندم، اصلا به بازیگری سینما فکر نمی‌کردم فقط در کارهای دانشجویی دوستانه کار می‌کردم. من تئاتر را خیلی دوست داشتم چون خیلی با اصالت است و اصلا به این قضیه که یک روزی بازیگر شوم اهمیت نمی‌دادم. بعدها به طور خیلی اتفاقی یکی از دوستان ما که کارگردان بود، فیلمنامه‌ای داد که بخوانم و نقش مادر آن فیلم را به من پیشنهاد کرد. من آن را خواندم و دیدم نقش عجوزه خیلی جذاب‌تر است. گفتم که این نقش را بیشتر دوست دارم اما این دوست کارگردان گفت این نقش را خانم مهین‌ترابی قرار است بازی کند. بعدا پوست خانم مهین‌ترابی به لاتکس حساسیت نشان داد و قرار شد هر دو نقش را من بازی کنم. (فیلم دزد عروسک‌ها). مهرآوه هم خیلی تصادفی برای بازی در آن فیلم انتخاب و اولین کار حرفه‌ای من در کنار مهرآوه شروع شد.

رابطه شما با مادرتان چطور بود؟
من فوق‌العاده دختر مستقل و سرکشی بودم و مادرم خیلی دوست داشت مرا مثل خودش بار بیاورد اما من می‌خواستم خودم باشم. نمی‌خواستم مثل مادرم باشم. به خاطر همین ما همیشه در این مورد کشمکش داشتیم. او می‌خواست من خیلی شیک و خانمانه رفتار کنم و من بیشتر شبیه پسرها رفتار می‌کردم چون یک برادر هم داشتم که دو سال از من بزرگ‌تر بود ورفتار‌هایش در من خیلی تاثیر می‌گذاشت. حوصله نداشتم مثل مادرم شیک و خانمانه رفتار کنم. همیشه به او می‌گفتم مادرجان من خودم هستم لطفا شما هم خودت باش و کاری به کار من نداشته باش.

منبع: فان کلوب




رای شما
میانگین (0 آرا)
The average rating is 0.0 stars out of 5.