شناسه : 6301727
حسین بابازاده مقدم؛

ستاد تخریب و تحریف امام خمینی(ره)


همه چیز دست به دست هم داده است تا یک ستاد جنگ تمام عیار علیه اندیشه ها ، باورها و عقاید امام خمینی توسط برخی از مدعیان نزدیک بودن به آن امام راحل شکل بگیرد.


یزد آوا؛ ستاد جنگ و تخریب شکل گرفته علیه حضرت امام خمینی (ره) پا در مسیری گذاشته است که تکه های از هم جدای یک پازل را تکمیل کرده و به سرانجام می رساند.

عناصر این ستاد عبارتند از ، جریان سیاسی و رسانه ای هاشمی رفسنجانی به رهبری خود نامبرده که بر تحریف و تغییر و ایجاد شکاف در اندیشه امام خمینی و عمل سیاسی جمهوری اسلامی متمرکز است که نمونه هایی از اظهار نظرهای اخیر و غیر مستند نامبرده در خصوص عقاید حضرت امام برای ارتباط با آمریکا ، شعار مرگ بر آمریکا و همچنین جریان شناسی سیاسی نیروهای داخل نظام را می توان مورد اشاره قرار داد.

هاشمی به نسبت سایر هرم های تخریب از شدت اثرگذاری بیشتری برخوردار است اما همچنان میراثدار یک اندیشه روشن از تقابل سازی جمهوری اسلامی ایران به معنای واقعی کلمه با آنچه او می خواهد از حضرت امام ارائه دهد.

این درحالی است که اندیشه سیاسی امام خمینی و فقه سیاسی ایشان بسیار روشن و غیر قابل خدشه است ، چرا که از حضرت امام هزاران ساعت سخنرانی در جمع های مختلف و همچنین هزاران صفحه سند و دست نوشته و کتاب برجای باقی مانده است که مخرج مشترک هیچ کدامشان آنچه هاشمی می گوید و در صدد است تا القا کند نیست و این را حتی کارشناسانی که در کانون های گفتمانی غرب فعالیت می کنند بارها مورد تاکید قرار داده اند.

بر خلاف آنچه این روزهای آقای رفسنجانی در صدد ساخت و سازش برآمده ، اندیشه سیاسی امام خمینی یک اندیشه سازش ناپذیر ، یکپارچه و منسجم و البته رو به پیش و قهرمانانه است که اگر چه تمامی این مولفه ها نیز ناقض و نافی هوشمندی های سیاسی نیز نمی باشد ، همانگونه که ایشان در ابتدای انقلاب با عقب نشستن مقطعی و راهبردی از عرصه مدیریت قدرت سیاسی و واگذاری کار به دولت لیبرال موقت ابتدا آمریکایی ها را مشغول و در بعد بین المللی درگیر سازش کرده و سپس در عملیاتی انقلابی و از پیش مدیریت شده اقدام دانشجویان را در تسخیر لانه جاسوسی مورد حمایت قرار داده و انقلاب دوم را به ثمر نشاندند.

کسانیکه واقعا و صمیمانه و از روی دانش با اندیشه های امام خمینی آشنایی دارند خو به خوبی میدانند نبرد با اسرائیل و آمریکا به تاریخ پیروزی انقلاب اسلامی صرفا تعلق نداشته و ریشه در تاریخ اندیشه امام راحل دارد ، چرا که ایشان در سال ۱۳۳۲ بر این نکات بسیار مهم من جمله نابودی اسرائیل تاکید کرده اند.

اینکه چرا باید بجای پرداختن به متن و بطن ایده ها و اندیشه های تحول آفرین خمینی کبیر به تخیلات و احیانا خواب های سیاسی توجه کنند این خود سندی است بر اثبات این ادعا که جبهه ای در راستای تخریب اندیشه های خمینی کبیر شکل گرفته است.

گروه دیگری در موسسه تنظیم و نشر آثار امام عزیزمان بصورت نفوذی و بعضا با انگیزه های کاملا سیاسی و یا برخی از دلخوری ها همین مسیر را البته با تاکید بر تعدیل روحیات و محتوای استکبار ستیزی و …تعقیب می کنند که ممیزی و سانسور و یا عدم حمایت ازآثاری که وجه انقلابی عقاید امام را تئوریزه می کند ، مصداق بارز عمل آنان است، البته این طیف در راستای تخریب تلاش نمی کنند ، بلکه عاملی میانی برای تامین اهداف راهبردی جریان کلان نابود سازی ایده های واقعی و متن و محتوای اندیشه خمینی کبیرند.

اما گروه سوم گروه لومپن های شهرت طلب و طالب توجه هستند که عمدتا حاشیه خانواده خاتمی را به خود اختصاص میدهند ، این گروه یدک کشیدن عبارت های فامیلی با امام خمینی را بر عهده دارند ، این افراد که عمدتا با نام های زهرا اشراقی و نعیمه اشراقی شناخته می شوند ، همانهایی هستند که اندیشه های امام راحل را با ادعای ارتباط داشتن با ایشان در حوزه های حجاب ، پوشش ، روابط زن و مرد و نظایر این ها تحریف و تخریب و مورد توهین قرار میدهند.

تاکتیک این گروه بهره برداری از وجاهت فامیلی برای تهاجم به اندیشه های امام خمینی است ، حال آنکه خود اینها دست در دست جبهه مشارکتی دارند که رسما خود را در بیانیه ها و کنگره های بعنوان یک اپوزیسیون مدعی و طلبکار علیه کلیت نظام جمهوری اسلامی مطرح ساخته و اعضای آن هم اکنون نیز عمده ترین متهمان امنیتی کشور به شمار می آیند.

شخصیت های بدنام افراطی که با تجمع در گروهم منحل شده جبهه مشارکت عملا وارد فاز براندازی سیاسی نظام شدند ، شوهر ، برادر شوهر و…. این خانمها هستند که عملا در جهتی کاملا عکس عقاید سیاسی ، اجتماعی و فرهنگی امام خمینی فعال شده اند.

اما چرا این جبهه شکل گرفته است؟

 اتفاق تازه ای در جهان نیست که عقاید یک اندیشمند بزرگ ، زندگی و زمانه اش را تحریف و نابود کنند ، بلکه کاملا مسبوق به سابقه بوده و از ریشه های قوی نیز برخوردار است،

در اندیشمندان اسلامی سید جمال ، جلال آل احمد ، در سطحی پایین تر احمد فردید، در سطح بین المللی مارکس، هگل و در سطوح دینی و تاریخی کسانی مانند موسای پیامبر و عیسای نبی نیز مورد تحریف و تخریب محتوایی قرار گرفته اند.صرف نظر از فراز و فرود اندیشه های این شخصیت ها و بالا و پایین های غیر قابل قیاسشان ، یک چیز بدیهی است و آن سودی است که تحریف کنندگان می برند.

آنانی که تحریف می کنند در واقع بدنبال کسب بیشترین سود ، بهانه تراشی های مستدل ، تاریخ سازی و یا امنیت سازی برای خودشان هستند ، تا اصطلاحا ازین رهگذر و ازین وضعیت برای خود از نمد موجود ، کلاهی ببافند.

تمام کسانی که اندیشه دیگران را تحریف کرده اند ، بجز آن عده معدودی که توان فهم مختصات اصلی اندیشه را نداشته اند ، بر پایه منافع  و روحیات و آنچه نیاز داشته اند ، دست به تحریف عقاید و باورهای پایدار دیگران زده اند.

هم اکنون جبهه تخریب و تحریف امام خمینی نیز همان مختصات گروههای دیگر را با خود به همراه داشته و در تلاش است تا از کلاه خاطرات بدون سند ، بدون استناد ، بدون شاهد و بدون مرجع ، برای خود کلاهی بافته و در این سرمای سوزناک عدم مشروعیتی که با خود به همراه می کشند بر سرشان بگذارند.

مقابله با این روند یک عزم ملی را می طلبد که البته نیازمند تاکتیک های گوناگونی است که یکی از مهمترین آنان در عرصه رسانه سیاست بایکوت خبری است.نباید فراموش کنیم که این اشخاص نیازمند توجه و دیده شدن هرچه بیشتر هستند ، در عین حال این تاکتیک هم نباید ناقض وظیفه اصلی در روشنگری و اطلاع رسانی پیرامون شبهات و تحریف ها باشد.
 




رای شما
میانگین (0 آرا)
The average rating is 0.0 stars out of 5.