شناسه : 6294840
به گزارش یزدآوا:

مجاهد شیعه«مالکوم لطیف شباز»


افشاگری اقدامات تروریستی سرویس های اطلاعاتی وجاسوسی آمریکای جنایتکار

به گزارش یزد آوا:

"مالکوم لطیف شباز" متولد ۸ اکتبر ۱۹۸۴ در پاریس است. وی نوه دختری "مالکوم ایکس" معروف به "الحاجّ مالک الشباز" رهبر سیاه پوستان مبارز امریکا بود. مالکوم ایکس در اوان جوانی با اسلام آشنا شد و به گروه "امت اسلام" در ایالات متحده گروید و پس از چندی به عنوان سخنگوی گروه فعالیت نمود.
مالکوم شباز اولین نوه مذکر مالکوم ایکس به حساب می آید. وی فرزند دختر دوم مالکوم ایکس به نام "قبیله شباز" است. مادر مالکوم با یک مسلمان الجزایری در پاریس ازدواج کرد اما نام و مشخصات پدر وی در منابع موجود نیست.
گفته می شود مالکوم هیچ گاه نتوانسته پدر را ببیند؛ البته منابعی نیز اعلام نموده اند پدر را دیده اما روابط خوبی با یکدیگر نداشته اند. مادر مالکوم ابتدا در دانشگاه پرینستون دو ترم درس خوانده ولی دانشگاه را رها کرده و به فرانسه نقل مکان می کند. در پاریس در سوربون مشغول به تحصیل شده و هم زمان به شغل مترجمی می پردازد.
در این شهر با همسرش آشنا شده و مالکوم در سال ۱۹۸۴ به دنیا می آید. پس از مدت کوتاهی رابطه پدر و مادر از هم گسیخته می شود و در حالی که مالکوم چند ماهه است به همراه مادر به لس آنجلس بر می گردند.
"راسل ریکفورد" نویسنده امریکایی، در کتاب خود با عنوان "بتی شباز" که در سال ۲۰۰۳ منتشر شده، عنوان می دارد بتی در سن ۱۱ سالگی از اسلام روی برگردانده و به مذهب کواکر (شاخه ای از مسیحیت) گرویده است.
البته به دلیل عدم دسترسی مستقیم به متن کتاب، نمی توان صحت این گفته را تایید یا تکذیب کرده و منابع آن را بررسی نمود. با توجه به مصاحبه ای که مالکوم با نیوز وان صورت داده مشخص است که وی دوران کودکی پر تنش و بی ثباتی را گذرانده است که بیش تر سر ریز دغدغه ها و مشکلاتی بوده که از مادرش به وی منتقل شده است.
مالکوم دوران کودکی و نوجوانی را با مادر گذراند. برخی از نزدیکان خانواده مالکوم، زندگی مادر وی را به زندگی کوچ نشینی تشبیه کرده اند زیرا مدت زیادی در یک شهر ساکن نبوده و با تغییر شغل، به شهر دیگری در امریکا مهاجرت نموده اند.
با وجود این که این بی ثباتی طبیعتا می باید ضربه بزرگی به آموزش و رشد استعدادهای کودکی مالکوم زده باشد اما بنا به گفته معلمان، وی هوش و استعداد فوق العاده ای داشته و حتی توانسته برخی مقاطع تحصیلی را به صورت جهشی بخواند.

دوران پر فراز و نشیب نوجوانی
مالکوم وقتی چند ماهه بود به همراه مادرش از پاریس به لس آنجلس نقل مکان کرد. کمی بعد به نیویورک رفته و سپس در فیلادلفیا ساکن شدند.
در طول دهه ۹۰ میلادی، مالکوم بیش تر با مادربزرگ و عمه هایش در نیویورک زندگی می کرد. در سال ۱۹۹۴ با مادرش به مینیاپولیس می رود. در این شهر، "قبیله" سعی می کند به همراهی یک مخبر اف بی آی به نام "مایکل فیتزپاتریک"، نقشه ترور "لوییس فراخان" را بکشند.
نکته مشکوک قضیه حضور یک مامور اف بی آی در این ماجرا است. اطلاعات چندانی از این مامور وجود ندارد و همین امر این مسئله را مبهم می کند. این که چگونه مادر مالکوم با فیتزپاتریک آشنا شده و چگونه با همکاری وی نقشه ترور را می ریزند مشکوک و نامشخص است.
به هر حال در سال ۱۹۹۵ قبیله به اتهام تلاش برای استخدام یک قاتل حرفه ای دستگیر می شود. وی ضمن قبول اتهام، مسئولیت اقدامات خود را بر عهده می گیرد. در یک مصالحه، قبیله می پذیرد برای مدت دو سال تحت معالجه و مشاوره روان شناس قرار گیرد تا مشکل اعتیاد به مواد مخدر و مشروبات الکی خود را درمان کند؛ در عوض از زندان رفتن اجتناب نماید.
مالکوم در این زمان، کودکی ۱۰ ساله بود و در طول این دو سال، سرپرستی وی به مادربزرگش که ساکن نیویورک است داده می شود. در دسامبر ۱۹۹۶ مالکوم به ملاقات مادرش در شهر سن آنتونیو در ایالت تگزاس می رود.
مادر در این شهر، دوره درمان خود را می گذراند. او مجددا ازدواج کرده بود. مالکوم نیز به سرعت با پدر خوانده خود انس گرفت اما ازدواج دوام چندانی نیاورد.
در پی آن مالکوم و مادرش شروع به دعوا و پرخاش گری نسبت به یکدیگر می نمایند. در ۲۶ فوریه، مادر مالکوم پلیس را خبر کرده و از آن ها می خواهد تا اورا به یک بیمارستان روانی تحویل دهند. مالکوم بعد از مدت کوتاهی، مرخص می شود. در ۲۶ آوریل، به نیویورک بازگشته تا با مادر بزرگش زندگی کند.
مالکوم در مصاحبه با نیویورک تایمز در سال ۲۰۰۳ و در زمانی که ۱۸ ساله بود، ماجرا و حادثه آتش گرفتن خانه مادر بزرگش را باز می گوید. وی توضیح می دهد به خاطر دوری از مادرش، پریشان و غمگین بود و در عالم کودکی خود اندیشیده که هر چقدر کارهای شیطنت آمیزتری انجام دهد، مادر بزرگ و عمه هایش مجبور می شوند وی را نزد مادرش بفرستند. با این تفکرات، حادثه آتش سوزی پیش می آید. وی در این مصاحبه از وقوع حادثه مذبور، ابراز پشیمانی و تاسف می کند.
در همین مصاحبه، مالکوم هر گونه ادعا درباره مشکلات روانی و پریشان خاطری خود را انکار می نماید و از برخی گفته ها در این خصوص انتقاد کرده و آن ها را نادرست می داند. وی تاکید دارد مشکلات روانی نسبت داده شده به وی، درست نبوده و تنها دوری از مادر موجب افسردگی وی شده بود.

ظهور چهره ای جوان برای رهبری مسلمانان امریکایی

مالکوم در دوران جوانی با تاثیر پذیری از افکار پدر بزرگ خود، فعالیت هایش را در بین جوامع مسلمان آغاز کرد. وی به عنوان چهره ای جوان برای رهبری مسلمانان امریکایی معرفی می شود.

"مالکوم" در سال های پایانی عمر خود به ویژه از سال 2007، سفرهای متعددی را به شهرهای مختلف ایالات متحده و کشورهای خاورمیانه داشته است. وی علاوه بر این، به فرانسه، هلند و کانادا نیز سفر نمود. در اغلب این سفرها، فعالانه در خصوص بی عدالتی جهانی و خشونت علیه سیاهان صحبت می کرد.

مالکوم طی سال 2008، برای شرکت در کنفرانسی با عنوان رهبران مسلمان آینده، به دوحه قطر رفت. ظاهرا این تجربه اولین سفر وی به خاورمیانه بود و از همین جا است که مالکوم تصمیم گرفت برای تحصیل مذهبی به کشورهای این منطقه برود و مدتی را در آن جا سپری نماید. شباز در همین سال به دمشق در سوریه رفت و برای مدت یک سال در آن جا مشغول به مطالعه دروس اسلامی شد

در این دوران است که او با بهره گیری از موقعیت خود به عنوان مالکوم ایکس، در میان مسلمانان جایگاه ویژه ای می یابد و به نشست ها و برنامه های متعددی که توسط مسلمانان در کشورهای مختلفی صورت می پذیرد، دعوت می شود.

پس از بازگشت از سوریه، به کنفرانسی در پاریس خوانده می گردد که از سوی مسلمانان الجزایری تبار برگزار شد. در جلسات این کنفرانس به عنوان سخنران شرکت کرده و در خصوص مسائل مختلفی نظیر آموزش، تبعیض نژادی و امور سیاسی اجتماعی صحبت می کند.

در همین اثنا بود که وی طی مصاحبه ای با مطبوعات محلی امریکایی، کتابی را درباره تجربیات شخصی اش از زندگی و سفر به کشورهای اسلامی داد. همچنین برخی دیگر به نقل از مالکوم گفته اند وی کتاب دیگری با موضوع نسخ خطی اسلامی را در دست آماده سازی داشته است.

در همین مصاحبه بوده که وی در پاسخ به سوالی در خصوص شباهت های بین وی و پدر بزرگش، ضمن پذیرش این نکته اذعان می نماید از افکار پدر بزرگش به عنوان یک رهبر مسلمان تاثیر پذیرفته و می کوشد جا پای وی بگذارد.

شباز در جایی دو تجربه بسیار مهم و لذت بخش خود از سفرهایش را بازگو کرده است. اولی سفر به مکه در سال 2010 و دیگری رفتن به دمشق برای فراگیری علوم اسلامی در حوزه علمیه زینبیه. در همین جاست که وی به زیارت حرم نوه پیامبر رفته و به احتمال زیاد با مبانی شیعه آشنا می شود.

حساسیت نهادهای قدرت به فعالیت های مذهبی و سیاسی

هر چه برنامه ها و سفرهای "مالکوم" برای مبارزه با تبعیض و خشونت علیه سیاهان افزایش می یافت، حساسیت و توجه مراکز قدرت در امریکا نسبت به وی برانگیخته می شد.

 "مالکوم" در جوانی قدم در کاری می نهد که پیش از آن، پدر بزرگش آن را طی کرده بود. راهی که علاوه بر مشکلات و چالش های مختلف، خطرات جانبی نیز برای وی در بر داشت. در سال های 2008 به بعد و به خصوص با سفر به مکه و مدینه طی سال 2010، فعالیت های مذهبی و تا حدودی سیاسی مالکوم افزایش می یابد.

او مرتبا از شهری به شهر دیگر در امریکا رفته و از حقوق سیاهان دفاع و تبعیض و خشونت علیه سیاهان را افشا می کند. فعالیت وی به داخل ایالات متحده محدود نشده و کشورهای اروپایی و عربی اسلامی نیز از مقاصد سفری مالکوم به حساب می آمدند.

در اثنای این فعالیت ها، حساسیت نهادهای امنیتی امریکایی نسبت به وی روز به روز افزایش می یابد. علل آن تقریبا واضح است؛ مالکوم عقبه خانوادگی قدرتمندی دارد که روزگاری در سطح رهبری سیاهان مسلمان امریکایی و حتی بالاتر یعنی رهبری آنان در صحنه سیاسی ایالات متحده درخشیده بود و حذف ابهام برانگیز "مالکوم ایکس" پدر بزرگ مالکوم، خود موید همین مطلب است.

همچنین انگیزه و شور و شوق مالکوم جوان برای ادامه راه پدر بزرگ و حتی ارتباط با مجامع مسلمان در کشورهای اسلامی و تا حدودی برقراری ارتباط با ایران و شیعیان، زنگ خطری جدی برای نهادهای قدرت به شمار می رفت.

از همین رو است که وی در حالی که قصد سفر به تهران برای شرکت در کنفرانس هالیوودیسم را داشت توسط اف بی آی بازداشت شد. خبر این بازداشت را پرس تی وی در سطح گسترده منتشر نمود و شخص مالکوم پس از آزادی، نسبت به حساسیت نهادهایی نظیر اف بی آی بر وی و فعالیت هایش خبر داد.

حتی مالکوم در وبلاگ خود این گونه نوشت: "در سال 2012 متوجه شدم تحت تعقیب نیروی مبارزه با تروریسم اف بی آی هستم. آن ها نگران سفرهای متعدد من بودند. من در دمشق به مدت بیش از یک سال زندگی و تحصیل کردم.

یک هفته پیش از حمله ناتو به لیبی، با "معمر قذافی" دیدار داشتم و خود را برای سفر به تهران آماده می کردم که در جشنواره فیلم فجر شرکت و درباره هالیوودیسم و خشونت سخنرانی کنم. دو روز پیش از سفر به تهران، توسط اف بی آی مرا دستگیر نمودند. در زمان بازجویی نام واقعی خودم را نگفتم و به اتهام جعل هویت، محکوم و به زندان فرستاده شدم."

علاوه بر نکات دیگر مطروحه در یادداشت مالکوم مبنی بر توجه ویژه اف بی آی به وی به دلیل فعالیت هایش، ادعای سفر او یک هفته پیش از حمله ناتو به لیبی و دیدار با قذافی قابل توجه است.

در خبرها و مطالب مربوط به مالکوم چندان اطلاعاتی در این زمینه و علل و انگیزه وی برای دیدار با قذافی یافت نمی شود اما عکسی وجود دارد که نشان می دهد وی در حال مصافحه با قذافی است. تنها شاهد ادعای مالکوم برای سفر به لیبی فقط همین عکس بوده که تاریخی که در بنر داخل عکس است، سال 2011 را نشان می دهد.

به هر حال، با در نظر گرفتن عوامل بالا و وقایع ابهام بر انگیز در زمان قتل مالکوم، بررسی جامع و دقیق قتل وی ضروری به نظر می رسد.

 افشاگری نوه مالکوم ایکس درباره علت دستگیری‌اش قبل از سفر به ایران

نوه مالکوم ایکس که هنگام سفر به ایران برای شرکت در جشنواره بین‌المللی فیلم فجر و سخنرانی در کنفرانس هالیوودیسم صهیونیستی توسط نیروهای اف‌بی‌آی دستگیر شده بود با صدور بیانیه‌ای به دستگیری ناعادلانه خود اعتراض کرده و دست به افشاگری زده بود.

مالکوم لطیف شباز با بیان اینکه در آغاز سال 2012 میلادی از تحت تعقیب بودن خود توسط نیروهای مبارزه علیه تروریسم اف‌بی‌آی در نیویورک مطلع شده بود می نویسد: ماموران اف‌بی‌آی در کالیفرنیا، شیکاگو، میامی و بالاخص نیویورک، با مراجعه به دوستان نزدیک و حامیانی که به منزلشان رفت و آمد داشتم خواستار تماس من با اف‌بی‌آی شده و از ساکنان منطقه می‌خواستند مواظب رفت و آمدهایم باشند.

وی با اشاره به اینکه تحت پیگرد اف‌بی‌آی بودن در عین بی‌گناهی سبب می‌شود دیگران از تو فاصله بگیرند می‌افزاید: این مساله سبب تحریک و آزار و اذیت می شود.

اف‌بی‌آی به قصد خنثی کردن توانایی‌های شبکه‌سازی من این اقدامات را انجام داده است. این پیگیری‌های بی مورد اف‌بی‌آی سبب شد به مرور زمان دوستان، مرا نصیحت کنند که اگر گناهی نداری، خودت را به آنها معرفی و با آنها همکاری کن. این در حالی است که من اقدام جنایی مرتکب نشده بودم و از سوی دیگر نمی‌دانستم طرف دیگر ماجرا چه کسی است.

نوه مالکوم ایکس از تماس اف‌بی‌آی با مادرش به شدت انتقاد کرده و این مساله را عامل همکاری اجباری خود با این نهاد امنیتی آمریکا اعلام می‌کند و ادامه می‌دهد: دو مامور مبارزه با تروریسم نیویورک با یکی از آنها خودش را «تام برازیکی» معرفی کرد، نگرانی اف‌بی‌آی را در مورد سفرهای خارجی من بروز دادند.

این در حالی است که من بیش از یک سال در دمشق درس خوانده و زندگی کرده‌ام و اکنون به علت اختلافات موجود میان دولت آمریکا دولت بشار اسد تحت پیگرد اف‌بی‌آی قرار گرفته‌ام. از سوی دیگر در هیأت همراه «سینتیا مک کینی» به همراه دکتر «رندی شرت» به لیبی سفر کرده و یک هفته پیش از مداخله ناتو در سرکوب انقلابیون لیبی با معمر قذافی دیدار داشته‌ام. من همچنین برای شرکت در جشنواره بین‌المللی فیلم فجر و سخنرانی در کنفرانس هالیوودیسم صهیونیستی قصد سفر به تهران را داشتم و موضوع سخنرانی‌ام در این کنفرانس رابطه خشونت مدرن و تروریسم و جلوگیری از درگیری مذاهب و مردم بوده است.

نوه مالکوم ایکس که پس از اقدام برای تهیه ویزا، 2 روز پیش از سفر به تهران توسط اف‌بی‌آی دستگیر به اتهام سرقت و جعل هویت دستگیر و بازداشت شده و پس از یک هفته با برگزاری جلسه دادگاه اتهام ساختگی سرقت که تنها برای ممانعت از خروج وی مطرح شده بود از او برداشته می شود، وی به جرم دادن اطلاعات غلط درباره هویتش به هنگام دستگیری به 90 روز زندان محکوم می‌شود که این مدت نیز به 2 هفته تقلیل می‌یابد.

این در حالی است که در مدت زمان دستگیری شباز تنها شبکه خبری پرس تی‌وی جویای او می شود. مالکوم از آوریل 2012 و حتی پیشتر از آن در مصاحبه با خبرنگاران این شبکه درباره مسائل بین المللی شرکت کرده و حتی قصد سفر او به ایران و شرکت در کنفرانس در نتیجه همین ارتباط بوده است.

از سوی دیگر وی از 15 تا 18 ژانویه در برنامه های مختلف پرس‌تی‌وی حضور داشته و پیش از عزیمت به مقصد ایران یکی از شبکه های تلویزیونی آمریکا مستندی جعلی از زندگی مادر بزرگ و پدربزرگ وی به نام «بتی و کورتا» نمایش می‌دهد که به عقیده شباز متعصبانه و غیرواقعی است و در نهایت به احساس تنفر از خانواده مالکوم ایکس منجر می شد.

مالکوم معتقد است پخش این مستند با هدف ترور شخصیت او پیش از حذف فیزیکی‌اش صورت گرفته است.

نوه مالکوم ایکس در بیانیه خود به آزار و اذیت ماموران پلیس به بهانه‌های مختلف و ایجاد مزاحمت برای وی و خانواده‌اش اشاره می‌کند و می‌نویسد: از اوایل سال جدید میلادی به بهانه‌های مختلف واهی مورد آزار و اذیت توسط پلیس و اعمال قانون و جریمه قرار گرفتم. از جمله عبور نابجا از عرض خیابان! پلیس همچنین بی جهت جلوی مرا در خیابان می‌گرفت و سوالاتی می‌پرسید. همچنین در خیابان و در انظار عموم همچون مجرمین با من برخورد می‌کرد و خواستار بازدید بدنی‌ام شده بود. همچنین به علت استفاده از غذای رستورانی متعلق به شهردار میدلتون در نیویورک به تعصب ورزیدن به شهردار و حمایت از وی متهم شدم.

این در حالی است که افسر پلیس هنگام دستگیری وی مقدار پولی که به همراه داشته است را از او دزدیده است. پلیس همچنین او را به سلول سردی انداخته و پس از برگزاری دادگاه او را به زندان شهر اورنج منتقل می‌کند.

وی در پایان بیانیه خود آورده است: با وجود این شواهد در واقع من توسط ماموران فدرال دستگیر نشده‌ام، بلکه توسط پلیس شهر میدلتون که از زیرمجموعه های پلیس نیویورک است دستگیر شدم. من همچنین به مکان نامعلومی منتقل نشدم بلکه مرا به زندان شهر اورنج از توابع گوشن نیویورک منتقل کرده بودند. در زمان حبس در این زندان تا برگزاری جلسه دادگاه به من اجازه ندادند سلامتم را به خانواده‌ام اطلاع دهم. آنها در واقع مرا ربوده بودند. تا امروز کسی از حال و روز واقعی من خبر نداشت. حتی گزارش‌های شبکه پرس تی‌وی نیز با هدف اختلاف افکنی پخش نمی‌شد، چراکه بنا بر این بود که من در تهران با آنها ملاقات کنم. از سوی دیگر با وجودی که برنامه‌های این شبکه مخاطبان بیشماری در سراسر دنیا دارد و من نیز یکی از مخاطبان و مهمانان این شبکه هستم، هیچ رابطه خاصی با مسئولین این شبکه نداشته و ندارم؛ آنها نیز مشورت خاصی از من برای برنامه‌هایشان نمی‌گیرند.

این در حالی است که پیشتر اعلام شده بود مالکوم لطیف شباز، نوه مالکوم ایکس بهنگام سفر به ایران برای شرکت در کنفرانس هالیوودیسم صهیونیستی توسط پلیس فدرال دستگیر و به نقطه نامعلومی انتقال داده شده است.

احتمال می رود مالکوم شباز برای سفر به ایران به کشور مکزیک رفته باشد زیرا برای ادامه دروس حوزوی در حوزه علمیه قم برنامه ریزی کرده بود.

آنچه مسلم است به نظر می رسد مقامات آمریکایی نمی خواهند نوه یک مبارز مسلمان آمریکایی که هنوز در یاد و قلب سیاهپوستان است به عنوان یک جوان حوزه رفته و شیعه از ایران به آمریکا برگردد.

مالکوم شباز چرا و چگونه کشته شد؟

 شهادت نوه شیعه «مالکوم ایکس» رهبر سیاهپوستان آمریکا

نوه مالکوم ایکس که در مکزیک به سر می برد کشته شده و سفارت آمریکا در مکزیک نیز این خبر را تایید کرده است. اگرچه هنوز اطلاعات دقیقی از نحوه ترور در دست نیست، اما جسد وی صبح پنج شنبه در حالی پیدا شد که جراحات ناشی از پرتاب شدن از ساختمان و شلیک گلوله در جسدش آشکار بود. ظاهرا پیش از این وی را در «تیجوانا» ربوده بودند.

تلاش ها برای پی بردن به حقیقت ماجرا آغاز شد؛ ظاهرا مالکوم شباز تا چهارشنبه شب با دوستانش از طریق پیامک در ارتباط بوده اما جسد وی صبح پنج شنبه پیدا می شود.

مالکوم شباز، نوه مالکوم ایکس در حالی کشته شده است که چند ماه پیش زمانی که برای حضور در جشنواره فیلم فجر قصد خروج از آمریکا به مقصد ایران را داشت توسط ماموران اف‌بی‌آی دستگیر شد.

 

 

 

 








 

 




رای شما
میانگین (0 آرا)
The average rating is 0.0 stars out of 5.