Skip to Content

نمایش محتوا نمایش محتوا


قصه دردناک یزد که ریشه در سربالایی های ولنجک و جماران دارد!


آن ها که صندلی به صندلی، پست درو کرده بودند به تهران و اصفهان و تبریز و مراغه بازگردانیده می شوند! دست در جیب و لبخند بر لب و اما یزد ما دیر زمانی است که کمرش شکسته است!

سرو ابرکوه؛

پلاسکو ساختمانی بود 54 ساله با 560 واحد تجاری و 6000 نفر ساکن ثابت و متغیر که نبض بخش هایی از بازار پوشاک ایران را در اختیار داشت و اما یزد سرزمینی است چند هزارساله با بیش از یک میلیون نفر جمعیت و هزاران میلیارد ثروت خدادادی و صنایع کوچک و بزرگ که همزمان با روی کار آمدن روحانی در آتش انحصار طلبی ها، زیاده خواهی ها، دخالت ها، سیاست بازی ها و سوء مدیریت ها سوخت و به خاک و خاکستر سیاه نشست و هیچ دلی نبود که لحظه ای برای آن بسوزد!

از آبان 92 تا به امروز هرچه دیده ایم و حس کرده ایم را نوشته ایم و حالا بعد از گذشت نزدیک به 40 ماه تازه فهمیده ایم که چقدر دردناک است سپرده شدن سکان مدیریت شهر و دیارت به دستان ناتوان کسانی که این روزها هیچ کس مسئولیت به کار گمارده شدنشان را نمی خواهد و نمی تواند و جرأت ندارد بپذیرد!!!

یکی سوگند می خورد، دیگری شاهد می آورد، آن یکی از اساس منکر می شود و دیگری از دیگران گواه از شهود غیر قابل وثوق که آن چه بر سر این شهرآورده ایم! کار ما نبوده! کار برادران ما هم نبوده اصلا تقصیر همان استخاره بدی است که سایه سیاه و نحسی را بر سر این شهر افکند!

پلاسکو دو ساله ساخته، دردها فراموش می شود! 20 هزار تن آوار 9 روزه حمل شد و قطعا زخم ها التیام می یابد! کشته ها به خاک سپرده شده، زنده ها سخت کوشانه تر! در پی جبران برخواهند آمد، پلاسکو در قامتی رعناتر و بلندمرتبه تر بر جای سابق قدبرخواهد افراشت و اما یزد... آوار روی آوار و خرابی روی خرابی!

آن ها که با«استخاره بد» و«دخالت نحس» چند صباحی بر سکان مدیریت این شهر تکیه زدند به کنج عزلت خود بازخواهند گشت، آن ها که صندلی به صندلی، پست درو کرده بودند به تهران و اصفهان و تبریز و مراغه بازگردانیده می شوند! دست در جیب و لبخند بر لب و اما یزد ما دیر زمانی است که کمرش شکسته است!

آن ها که در پستو های غبار گرفته پست تقسیم می کردند و لبخند قبیح! بر لب داشتند یا سر از دانشگاه در خواهند آورد یا سر از میدان فاطمی و اما برکشیده های بی لیاقتی که دسپخت آنان هستند تا مدت ها سر دچار این دیار خواهند بود.

این روزها هم معمای خروج سپرده یزدی ها بی پاسخ مانده است هم مالیات کمرشکنی که نتیجه مدیریت با عکس های یادگاری است!

این روزها هم تعرفه ها و عوارض در حال قد کشیدن است هم امید یزدی ها به بهبود وضعیت صنایع و مشاغل در حال فرو غلتیدن در باتلاق ناامیدی ...

و این قصه قصه دردناکی است که ریشه در سربالایی های ولنجک و جماران دارد! ریشه در به تهران خفته هایی که ته لهجه یزدی شان هم دیگر به تهرانی غلیظ تبدیل شده، همان هایی که پوست گندمین شان که نشانه آفتاب کویر بود به پوستی شاد و شفاف که تأثیر گرفته از آب خوب تهران است مبدل شده!

حالا دیگر باور کرده ایم یزد پلاسکویی است چند هزارساله و چندصدهزار میلیاردی که سال ها قبل، پیش تر از پلاسکوی تهران به آتش کشیده شد! به آتش کشیده شدنی که آتش تهیه آن تنها گوشه ای از میراث منحوس اصلاحاتی است که برای یزدی ها جز نحسی و ویران شدگی هیچ نداشت!!!

یزدرسا

رضا بردستانی




Your Rating
Average (0 Votes)
The average rating is 0.0 stars out of 5.


شهرستان ابرکوه شهرستان ابرکوه

استان یزد استان یزد