شناسه : 8615295
یادداشت/قاسم روانبخش

اعتدال؛ ارتجاعی به گفتمان دولت موقت!


این روزها آقای هاشمی رفسنجانی، تئوریسین دولت اعتدال، طی اظهاراتی از تندروی های دوران اول انقلاب می گوید و اظهار می دارد « از همان اول انقلاب افراطی‌ها کار را خراب می‌کردند و اجازه نمی‌دادند جای ایران اسلامی در دنیا باز شود و رابطه ما را با دنیا خراب می‌کردند و نشد که همانند اروپاییان پیشرفت کنیم.»

یزد آوا به نقل از 9 دی ، از این که دوران اعتدال شروع شده بسیار خرسند به نظر می رسد. زیر سوال بردن دوران انقلاب با طرح شعار اعتدال مورد استقبال رسانه های بیگانه و نظریه پردازان غربی و عناصر داخلی آن ها قرار گرفته است.

 

هرچند طرح این گونه مطالب از سوی مخالفان و معاندان با انقلاب اسلامی، امری عادی و طبیعی است ولی طرح آن از سوی کسانی که انقلاب را مدیون خود می دانند و معتقدند در گام به گام انقلاب حضور داشته اند بسیار جای تعجب دارد!

 

مروری بر تاریخ انقلاب اسلامی نشان می دهد از همان دوران شکل گیری انقلاب دو جریان همواره در برابر هم صف آرایی کرده اند؛ جریان اعتدال و میانه رو و جریان انقلابی.

 

در دوران مبارزات، امام خمینی ره سردمدار جریان انقلابی و آقای شریعتمداری و جریان نهضت آزادی و جبهه ملی از طرفداران جدی میانه روی و اعتدال بودند؛ به عنوان نمونه ،امام (ره) به دنبال سرنگونی رژیم شاهنشاهی 2500 ساله و حاکمیت نظام اسلامی بود،ولی آقایان شریعتمداری و مهندس بازرگان و دوستانشان تلاش می کردند با حفظ شاه و سلطنت، اصلاحاتی در درون نظام شاهنشاهی ایجاد کنند.

 

پس از انقلاب اسلامی نیز همین دو جریان با طرح شعارهای اعتدالی و تاسیس حزب خلق مسلمان و تقویت حزب نهضت آزادی به مقابله با روحیه انقلابی و جریان فکری حضرت امام (ره) پرداختند، که نمونه آن را می توان در تسخیر لانه جاسوسی و شدت گرفتن درگیری ایران و امریکا دانست .

 

نهضت آزادی در این زمینه تا آن جا پیش رفت که مهندس بازرگان در مخالفت با تسخیر لانه جاسوسی امریکا استعفای خود را تقدیم امام خمینی (ره) کرد.

این جریان به اصطلاح طرفدار میانه روی و اعتدال در جنگ تحمیلی استکبار جهانی نیز سعی می کرد حالت میانه روی و اعتدال را پیشه خود سازد از این رو در دوران دفاع مقدس هیچ گاه کنار ملت ایران قرار نگرفت و بعضا نیز دفاع مقدس را محکوم می کرد!


براستی اتهام تندروی و افراطی گری آقای هاشمی به جریان های ابتدای انقلاب اسلامی متوجه چه کسانی است؟ خوب است ایشان توضیح دهد که آن روزها خودش در کنار کدام جریان بوده است؟ امام (ره) یا نهضت آزادی؟!

 

اگر در کنار امام (ره) قرار داشته آیا مشی و منش امام (ره) قبول داشته است یانه؟ اگر قبول نداشته چرا آن روزها نسبت به آن اعتراضی نداشته است و اگر قبول داشته چرا امروز حرکت انقلابی امام (ره) را تخطئه می کند؟

 

اگر آن روزها طرفدار اعتدال و میانه روی و در کنار نهضت آزادی و حزب خلق مسلمان بوده است، چرا آن روزها به حمایت از آن ها برنخاسته و این گونه وانمود می کرده است که طرفدار جریان انقلابی حضرت امام (ره) است؟


محمد قوچانی، سردبیر هفته‌نامه صدا دربخشی از سرمقاله خود با عنوان « آخرین میانه رو» (هفته اول مهر 1393 ) نوشته است:

سخنان دکتر حسن روحانی در دومین سفرش به نیویورک در مجمع عمومی سازمان ملل متحد یادآور سخنان مرحوم مهندس بازرگان، رهبر نهضت آزادی ایران در دوران مبارزه با دیکتاتوری سلطنتی، در دادگاه رژیم پهلوی بود؛ آنجا که بازرگان خطاب به قاضی دادگاه و در واقع شاه، گفت: ما آخرین گروهی هستیم که با شما به زبان قانون سخن خواهیم گفت و پس از ما نسلی خواهد آمد که به زبان سلاح با حکومت حرف می‌زنند...

 

وی در قسمت پایانی سرمقاله خویش ظاهراً بعنوان شاهد مثال خطاب به آمریکا مورد اشاره قرار می‌دهد و می‌گوید:

« محمدرضاشاه سخن مهندس مهدی بازرگان را جدی نگرفت و با حذف میانه‌روها از عرصه مبارزه، به هژمونی تندروها در برخورد با حکومت پهلوی کمک کرد... اگر صدای روحانی شنیده نشود آن که از پس می‌آید با داس می‌آید، نه کلید! و با سلاح سخن می‌گوید نه با سلاح سخن.»


دکتر حسین بشیریه از تئوریسین ها و نظریه پردازهای معروف اعتدال، که سال ها در مرکز مطالعات استراتژیک ریاست جمهوری در دوران آقای هاشمی نقش فعالی ایفا می کرد و در واقع همه فعالان سیاسی آن مرکز تحت اشراف وی فعالیت می کرده اند، در کتاب دیباچه ای بر جامعه شناسی ایران تلاش کرده است، همین تقسیم بندی  را مبنای تحلیل خود قرار داده، جریان امام (ره) و روحانیت اصیل را افراطی و تندرو معرفی می کند و جریانات روشنفکری وقت، و احزابی مانند مانند نهضت آزادی و خلق مسلمان شریعتمداری و چهره های معتدل و میانه رو می داند.

 

وی در بخشی از این کتاب می آورد:

« دولت موقت در واقع ائتلافی از احزاب و گروه های اپوزیسیون کوچک و محدود پیش از انقلاب بود و از جبهه ملی( احزاب ایران) حزب ملت ایران و نهضت آزادی تشکیل شده بود و نهادهای انقلابی توده ای محصول فرآیند انقلاب بودند.

دادگاه ها، کمیته ها و پاسداران انقلاب به تدریج در مقابل دادگاه ها، پلیس و ارتش قدیم قدرت واقعی در دست گرفتند.

 

مبارزه قدرت میان دولت موقت به عنوان ائتلاف احزاب میانه رو و لیبرال با نهادهای انقلابی که تحت تسلط روحانیون قرار داشتند، سرانجام به زوال و اضمحلال آن دولت انجامید و به طور کلی وضعیت حاکمیت دوگانه به زیان احزاب و گروه های لیبرال و میانه رو و به سود گروه ها و سازمان های تندرو تمام شد.»

 

وی با معرفی کردن حضرت امام (ره) به عنوان رهبر جریان تندرو و افراطی می نویسد:

احزاب لیبرال در دولت موقت خواستار کاستن سطح بسیج سیاسی بودند در حالی که حضرت امام (ره) و رهبران جنبش انقلابی طبعا تحت تاثیر فشارهای فزاینده جمعیت، در پی افزایش سطح بسیج سیاسی بودند.

 

به طور کلی دولت موقت در صدد بود از طریق اقدامات احتیاط آمیز خود مجاری مشارکت سیاسی محدودی ایجاد کند لیکن سیل خواسته ها و منازعات اجتماعی از یک سو و بسیج گرایی گروه های تندرو از سوی دیگر بساط دولت موقت را به زودی برچید و در نتیجه سیاست در کشور خصلت توده ای و بسیج گرایانه پیدا کرد.» وی در ادامه می نویسد :

منازعات میانه روها و تندروها پس از انقلاب که تقریبا پس از پیروزی انقلاب آغاز شد، در شکل گیری مسیر انقلاب و شیوه مشارکت سیاسی تاثیر تعیین کننده ای داشت.

در آغاز چندان اختلاف نظری در باره تاسیس "جمهوری اسلامی" وجود نداشت ولی هرکدام از آن ها طبعا تعابیر متفاوتی از چنین نظام حکومتی داشتند و رفراندوم فروردین 58 تنها برای گزینش نام نظام سیاسی بود و هنوز هیچ متنی به عنوان قانون اساسی در باره ماهیت آن نظام تدوین نشده بود.

 

پس از تشکیل حزب جمهوری اسلامی به تدریج ماهیت دو گانه آشکارتر شد و بین دولت موقت از یک سو و تشکیلات انقلابی جدید از سوی دیگر تعارض آشکاری شکل گرفت. فرآیند اسلامی شدن یا سنتی شدن انقلاب به تدریج گروه های حاکم در دولت موقت را تحت فشار فزاینده ای قرارمی داد.»

وی مهم ترین اختلاف میان گروه های لیبرال و بنیادگرایان اسلامی را بر سر قانون اساسی می داند که نقش تعیین کننده ای در مسیر انقلاب و ماهیت حکومت، نقش بسیار تعیین کننده ای داشته است.

 

دولت اعتدالی موقت با ارائه پیش نویسی که از نظر بشیریه شباهت آشکاری با قانون اساسی مشروطه داشت و روی هم رفته دارای خصلتی سکولار بود به عنوان پیش نویس قانون اساسی ارائه کرد؛ در حالی که بنیادگرایان اسلامی با آن به مخالفت برخاسته، دولت موقت را از توصیف قانون اساسی جدید با واژه "دموکراتیک" برحذر داشته و تاکید می کردند که در قانون اساسی جدید باید تصریح گردد که حاکمیت ناشی از خداوند است. همه قوانین مبتنی بر احکام اسلامند و قدرت اجرایی در حکومت اسلامی باید از جانب ولایت فقیه اعمال گردد.

 

در مقابل، نهضت آزادی اصل ولایت فقیه را مغایر با حاکمیت مردم و مشارکت واقعی آن ها در سیاست و حکومت توصیف می کرد.»


همان گونه که ملاحظه می فرمایید آقای بشیریه ولایت فقیه و قانون اساسی جمهوری اسلامی را نماد افراط گرایی و تندروی ذکر می کند و مخالفت با آن ها را نماد اعتدال!! وی می گوید» با افزایش ضعف و ناتوانی دولت موقت در عمل، گروه های اسلامی شیوه بسیج توده ای را گسترش تازه ای بخشیدند و الگوی مشارکت توده ای به واسطه مساعی سیاسی همین گروه ها به الگوی مشارکت مسلط در دهه اول انقلاب تبدیل شد.

شخصیت کاریزمایی حضرت امام (ره) و ساختار قدرتی که در اختیار گروه های اسلام گرا قرار گرفته بود ابزار های لازم برای بسیج و مشارکت توده ای را فراهم می ساخت.

 

در این فرآیند، متمرکز ساختن حملات بر ضد امپریالیزم آمریکا مهم ترین ابزار ایدئولوژیک بسیج توده ای بود.»

بشیریه تصرف سفارت امریکا را اوج شکاف و اختلاف میانه روها و اسلام گرایان دانسته و آن را منشا اسقاط دولت موقت ذکر می کند.

 

وی می گوید در این شرایط میانه روها و لیبرال ها به اتهام همکاری با امپریالیزم امریکا مورد مواخذه قرار گرفتند و با تسلط گروه های اسلام گرا موج تازه ای از پوپولیسم و رادیکالیزم ایدئولوژیک به عنوان پشتوانه بسیج توده ای ظاهر شد و در حقیقت مبارزه گروه های اسلامی بنیاد گرا با شیوه زندگی مدرن و مدرنیزم در پوشش مبارزه با امپریالیزم استتار شده بود و گروه های غیر اسلامی در آن زمان چندان به این نکته توجه نداشتند.»

 

وی صریحا جریان میانه رو را مخالف اصل ولایت فقیه دانسته می نویسد « درج اصل ولایت فقیه اعتراضات آشکاری از جانب احزاب و گروه های لیبرال و میانه رو سکولار را برانگیخت و 79% افراد واجد رای در رفراندوم مذکور شرکت کردند.»

 

وی مبارزه بر ضد استکبار را نیز یک حرکت پوپولیستی دانسته می نویسد « پس از سقوط دولت موقت گروه ها و احزاب اسلام گرا، ایدئولوژی رادیکال پوپولیستی بسیج توده ای در طی سال های دهه اول انقلاب و در طی دوران جنگ بر بسیج سیاسی طبقات پایین و رادیکالیزم اقتصادی تاکید می گذاشت.»


نتیجه: شعارهای دولت تدبیر و امید مبنی بر ضرورت مذاکره و رابطه با امریکا و دیدن کدخدا، مودب و باهوش معرفی کردن رییس جمهور امریکا و ارزش تلقی کردن دیدار با نخست وزیر انگلیس و رییس جمهور امریکا و فرانسه و عدم موضع گیری صریح در برابر این شیاطین و تلاش در جهت به فراموشی سپردن شعار "مرگ بر امریکا " و میدان دادن به عناصر فتنه و اصلاح طلبانی که بعضا با اساس ولایت فقیه و قانون اساسی و اسلامی بودن نظام مخالفند یادآور بازگشت به همان جریان اعتدالی است که قوچانی و بشیریه آرزوی آن را دارند.

 

ولی بی تردید پیش بینی آقای قوچانی درست از آب در خواهد آمد که آقای روحانی آخرین چهره اعتدالی از این دست خواهد بود و دولت و مجلس بعدی در اختیار اصول گرایان است هر چند آن ها به غلط و از روی بغض و کینه نام افراطی گری را بر آن ها بنهند.




رای شما
میانگین (0 آرا)
The average rating is 0.0 stars out of 5.