اقتصاد ایران رابه قربانگاه بردیم/تحریم صدای احمدینژاد را هم درآورد/ روحانی همه مشکلات اقتصادی را به گردن جلیلی انداخت
خودم را موظف کردم رگ حیاتی ایران را قطع کنم/ در طول مذاکرت، دائماً برای افزایش فشارهای بینالمللی علیه ایران کار میکردیم
به گزارش مشرق، ،هیلاری رودهام کلینتون" وزیر اسبق امور خارجه آمریکا در کابینه اول باراک اوباما و همسر "بیل کلینتون" چهل و دومین رئیسجمهور آمریکا است. کلینتون که نتوانست در سال 2008 میلادی نامزدی حزب دموکرات را برای شرکت در انتخابات ریاستجمهوری به دست آورد، به عنوان یکی از نامزدهای احتمالی انتخابات سال 2016 میلادی در نظر گرفته میشود. کلینتون در سال 2016 میلادی، 69 ساله خواهد شد و نظرسنجیها نشان میدهد در صورتی که بخواهد وارد عرصه انتخابات شود و به عنوان نخستین رئیسجمهور زن آمریکا انتخاب شود، از حمایت قابلتوجهی در میان دموکراتها برخوردار خواهد بود.
هیلاری پس از ترک پست خود در وزارت خارجه آمریکا، در 10 ژوئن 2014 کتاب خاطراتش را تحت عنوان "انتخابهای سخت" منتشر کرد. این کتاب به موضوعاتی همچون کشته شدن اسامه بنلادن، سرنگونی رژیم قذافی در لیبی، خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان و عراق، انقلابهای عربی، سیاستهای مرتبط با ایران و کره شمالی، افزایش قدرت چین و روابط با متحدان آمریکا میپردازد.
فصل هجدهم کتاب به بیان خاطرات کلینتون با موضوع ایران میپردازد که این فصل، "ایران: تحریمها و رازها" نام دارد. مشرق قصد دارد طی روزهای آتی متن کامل فصل مربوط به ایران در کتاب "انتخابهای سخت" را در چند شماره منتشر کند.
بخش اول و دوم این فصل را میتوانید را اینجا بخوانید.
بخش سوم و چهارم و پنجم این فصل را میتوانید را اینجا بخوانید.
هیلاری کلینتون در کنار کتاب تازهمنتشرشده "انتخابهای سخت"
بخش ششم/فصل ایران: تحریمها و رازها
شواهدی داشتیم که نشان میداد این توطئه، توسط مقامات ارشد در [دولت] ایران طراحی، حمایت، و هدایت شده است. مدتی بعد، رئیس نیروی دریایی ایران بازارهای جهانی را ملتهب کرد. وی هشدار داده بود که [ایران] هر زمانی [که بخواهد]، میتواند تنگه هرمز را ببندد، که این [مسیر] بسیاری از منابع نفتی جهان را خفه میکرد.
اکتبر سال 2011 تصمیم گرفتم به "مسقط" برگردم و دیدار دیگری با سلطان ["قابوس" پادشاه عمان] داشته باشم. او هنوز هم مشتاق به آغاز مذاکرات بود و پیشنهاد کرد پیشاپیش یک تیم به عمان اعزام کنیم تا حضوراً درباره مسائل لجستیکی بحث کنند، چرا که روند ارسال پیام [میان دولتهای ایران و آمریکا] خوب پیش نمیرفت. من موافقت کردم [و گفتم این کار را میکنیم] به شرط آنکه ایرانیها جدی باشند و سلطان بتواند به ما اطمینان دهد که [تیم مذاکرهکننده ایران] به نمایندگی از رهبر [این کشور] صحبت خواهند کرد. همچنین از سلطان خواستم [از طرف آمریکا] در مورد تنگه هرمز هشدار شدیدی به ایرانیها بدهد.
پس از این گفتگوها، برنامهریزیهای مخفی را شروع کردیم [و قرار شد] تا "جیک سالیوان" [مشاور ارشد دولت در مذاکرات هستهای با ایران] و "پونیت تالوار" [مدیر ارشد امنیت ملی در امور ایران، عراق، و کشورهای خلیج فارس] و یک تیم کوچک را برای شروع مذاکرات بفرستیم. سناتور "جان کری" با یکی از عمانیهای نزدیک به سلطان صحبت میکرد و ما را در جریان اتفاقات قرار میداد.
سالیوان باتجربهترین دیپلمات وزارت خارجه نبود که میتوانستم برای اولین و حساسترین دیدار با ایرانیها انتخاب کنم، اما محتاط بود و من به او اعتماد مطلق داشتم. حضور او، این پیام قوی را مخابره میکرد که من شخصاً روی این فرایند سرمایهگذاری کردهام. اوایل ژوئیه 2012 سالیوان بی سر و صدا، یکی از سفرهایش همراه با من به پاریس را نیمهکاره رها کرد و با هواپیمای دیگری راهی مسقط شد. مقصد او آنقدر محرمانه باقی ماند که اعضای دیگر تیم همراه من و همکارانی که تمام روز چه داخل کشور و چه در سفر، با او کار میکردند، تصورشان این بود که یک موقعیت اورژانسی خانوادگی برایش پیش آمده، و نگران او بودند. تقریباً هیچکس تا بیش از یک سال بعد، زمانی که خبر این دیدارها در مطبوعات منتشر شد، از مأموریت واقعی او در آن زمان خبردار نشد. سالیوان و تالوار پس از آنکه به عمان رسیدند، روی مبلی در یکی از سوئیتهای خالی سفارت [آمریکا در عمان] خوابیدند.
"جیک سالیوان" از طرف هیلاری کلینتون مأمور مذاکره مخفی با ایران شد
تیم ایرانی با یک سری خواستهها و پیششرطهایی [به عمان] آمد که هیچکدام قابل قبول نبود. آنها آمده بودند، که به خودی خود واقعیت داشت، اما واضح بود که مصمم نیستند، موضوعی که شاید منعکسکننده دوگانگی و اختلافنظر در رهبری کشور در تهران بود. سالیوان گزارش داد که به تصور او، ایرانیها هنوز آماده تعامل جدی نبودند. توافق کردیم که کانال مذاکرات را همچنان باز بگذاریم و صبر کنیم تا ببینیم آیا شرایط بهتر میشود یا نه.
در طول این دوره، حتی زمانی که کانال مخفی را پیگیری میکردیم، همزمان دائماً برای افزایش فشارهای بینالمللی علیه حکومت ایران و مقابله با جاهطلبیهای تجاوزگرانه آن، کار میکردیم. یکی از اولویتهایمان گسترش همکاریهای نظامی در خلیج [فارس] و استقرار منابع نظامی جدید در سراسر منطقه برای اطمینان دادن به شرکایمان و جلوگیری از تجاوزگری ایران بود. [در تمام این مدت] هماهنگی کامل و مداوم با اسرائیل داشتیم و گامهای بیسابقهای برای حفظ برتری نظامی اسرائیل مقابل هر رقیب احتمالی برداشتیم. از "اندرو شاپیرو" دستیار قدیمیام در سنا، و معاون وقت سیاسی-نظامی وزیر خارجه خواستم کمک کند تا مطمئن شویم اسرائیل به سیستمهای تسلیحاتی بسیار پیشرفته مانند جنگندههای اف-35 "حمله مشترک" مجهز است.
ما با اسرائیل در زمینه طراحی و ساخت یک شبکه چند لایه پدافند هوایی همکاری کردیم که شامل نسلهای ارتقایافته موشکهای "پاتریوت" (که اولین بار در جنگ سال 1991 خلیج [فارس] استفاده شده بود)، رادارهای جدید و پیشرفته هشدار سریع، آتشبارهای ضدراکت موسوم به "گنبد آهنین"، سایر سیستمهای محافظت در برابر موشکهای بالستیک موسوم به "فلاخن داوود" [یا "عصای جادویی"] و [موشکهای] "رهگیر پیکان-3" میشد. گنبد آهنین طی درگیری اواخر سال 2012 با حماس در غزه ثابت کرد در حفاظت از خانهها و مردم اسرائیل مؤثر است.
خود من هم ساعتها با بنیامین نتانیاهو نخستوزیر اسرائیل در مورد استراتژی "دو مسیره"مان بحث و تلاش کردم او را متقاعد کنم که تحریمها میتواند مؤثر باشد. ما توافق کردیم که یک تهدید معتبر نظامی [علیه ایران] مهم است، به همین دلیل هم اوباما و من بارها و بارها گفتیم: "همه گزینهها روی میز است." با این حال، [من و نتانیاهو] در مورد اینکه چه مقدار باید در انظار عمومی [با ایران] ارتباط داشته باشیم، اختلافنظر داشتیم. من به او گفتم که اوباما وقتی گفت که به ایران اجازه نخواهد داد بمب هستهای به دست بیاورد، کاملاً جدی بود و [تأکید کردم] که سیاست ما، سیاست "مهار" نیست. سیاست مهار مقابل اتحاد جماهیر شوروی کار کرده بود، اما با توجه به رابطه ایران با تروریسم و ناآرامیها در منطقه، ما هم مثل اسرائیلیها [حتی یک ذره] اعتقاد نداشتیم که ایران مجهز به سلاح اتمی، قابل قبول یا قابل مهار است. بنابراین همه گزینهها واقعاً روی میز بود، از جمله [استفاده از] نیروی نظامی.
دیدار هیلاری کلینتون با "بنیامین نتانیاهو"
دولت اوباما علاوه بر همکاری با اسرائیل، حضور دریایی و هوایی خودمان در خلیج فارس را هم افزایش داد و روابطمان را با پادشاهیهای خلیج [فارس] عمیقتر کرد، که [وضعیت] ایران را با نگرانی شدید مشاهده میکردند. من در زمینه گفتوگوهای امنیتی اختصاصی و ادامهدار، با شورای همکاری خلیج [فارس] همکاری میکردم. تمرینات مشترک نظامی نیز با اعضای این شورا انجام میدادیم. متقاعد کردن ترکیه به میزبانی از یک تأسیسات بزرگ راداری به ما کمک کرد تا یک سیستم جدید دفاع موشکی هم احداث کنیم که متحدان ما در اروپا را مقابل حمله احتمالی ایران محافظت میکرد.
در عین اینکه تجهیزات دفاعی خود را تقویت میکردیم، از حمله هم غافل نشده بودیم و فشارها علیه ایران را افزایش میدادیم، به امید آنکه محاسبات رهبران این کشور را تغییر دهیم. دولت اوباما و کنگره از طریق قوانین و اقدامات اجرایی، با یکدیگر همکاری میکردند تا تحریمهای شدیدتر و سختتری را اعمال کنند، که همه بر اساس اقدامات اولیه در شورای امنیت بود که تابستان سال 2010 تصویب شد.
هدف ما این بود که آنقدر فشار مالی به رهبران ایران، از جمله علیه سوداگریهای تجاری و رو به رشد ارتش این کشور، وارد کنیم تا هیچ راهی نداشته باشند، جز اینکه با یک پیشنهاد جدی به میز مذاکره برگردند. ما صنعت نفت، بانکها، و برنامههای تسلیحاتی ایران را هدف گرفتیم. همچنین شرکتهای بیمه، خطوط حمل و نقل، معاملهگران انرژی، مؤسسات مالی، و بسیاری از بازیگران دیگر را [در لیست تحریمها] نامنویسی میکردیم تا [سهم] ایران را از تجارت جهانی قطع کنیم. من بیشتر از هر کار دیگری، خودم را موظف کرده بودم که مصرفکنندگان اصلی نفت ایران را متقاعد کنم تا منابع خود را متنوع کنند و نفت کمتری از تهران بخرند. با هر کشور جدیدی که [با پیشنهاد من] موافقت میکرد، خزانه ایران ضربه بزرگی میخورد. رگ حیاتی ایران، نفت آن بود. این کشور سومین صادرکننده بزرگ نفت خام در جهان بود، صادراتی که ارز به شدت مورد نیاز ایران را تأمین میکرد. بنابراین ما هر چه میتوانستیم کردیم تا تجارت را، به خصوص در زمینه نفت، برای ایران دشوار کنیم.
اروپاییها در این مسیر، شرکای ضروری ما بودند و زمانی که همه 27 عضو اتحادیه اروپا توافق کردند نفت ایران را تحریم کامل کنند، یک ضربه بزرگ [به درآمدهای دولت ایران وارد] شد. "رابرت آینهورن" [مشاور وزارت خارجه و] کارشناسی که به ایجاد "طرح اکتبر 2009 برای مبادله [میلههای سوختی] رآکتور تحقیقاتی تهران"کمک کرده بود، با "دیوید کوهن" معاون وزیر خزانهداری برای پیدا کردن خلاقانهترین و مؤثرترین راههای اجرای تحریمهای جدید همکاری میکردند. مسدود کردن داراییهای بانکهای ایرانی خرید بیمه در بازار بینالمللی را برای تانکرهای ایرانی غیرممکن، و دسترسی آنها به شبکههای مالی جهانی را قطع میکرد. یک حمله همهجانبه بود.
"رابرت آینهورن" یکی از طراحان تحریمهای آمریکا علیه ایران بود
تحت یک قانون جدید که دسامبر 2011 توسط اوباما امضا شد، کشورهای دیگر یا باید هر شش ماه یک بار نشان میدادند مصرف نفت ایران را به طور مؤثری کاهش دادهاند، یا در غیر این صورت خودشان تحریم میشدند. من برای عملی کردن این قانون به اداره تازهتأسیس "منابع انرژی" به ریاست "کارلوس پاسکال" متوسل شدم. هرجا ایران سعی میکرد نفت بفروشد، تیم ما هم آنجا حضور داشت، منابع جایگزین معرفی میکرد و خطرات مالی معامله با یک [کشور] منفور در جهان را توضیح میداد. مشتریان عمده ایران با انتخابهای دشوار و عواقب اقتصادی قابلتوجهی مواجه میشدند. خوشبختانه بسیاری از آنها دور اندیشی نشان دادند و از فرصت تنوع بخشیدن به سبد انرژی خود، استقبال کردند.
ما به همین اندازه در مکانهایی مانند آنگولا، نیجریه، سودان جنوبی، و خلیج فارس هم فعال بودیم و رقبای ایران را به پمپاژ و فروش بیشتر نفت تشویق میکردیم تا بازار را متعادل نگه داریم و از تغییرات مخرب قیمت [نفت] جلوگیری کنیم. صنعت نفت "طغیانگر" عراق، که مدتها یکی از اولویتهای آمریکا بود، ثابت کرد که بینهایت ارزشمند است. با این حال، مهمترین منابع جدید [نفت]، از حیاط خلوت خودمان تأمین شد. با افزایش چشمگیر حجم تولید نفت و گاز در داخل آمریکا، به لطف فناوریها و اکتشافات جدید، واردات انرژی ما کاهش یافت. این موضوع، فشار را از بازار جهانی برداشت و راه را برای خارج کردن ایران [از جمع صادرکنندهها] هموار میکرد، چون کشورهای دیگر میتوانستند روی نفتی حساب کنند که آمریکا دیگر نیازی به آن نداشت.
بزرگترین مصرفکنندگان نفت ایران و کشورهایی که متقاعد کردنشان به بستن شیر [وارادت نفت از ایران] بیش از همه سخت بود، در آسیا قرار داشتند. چین و هند، به طور ویژه، برای رفع نیازهای رو به افزایش خود در زمینه انرژی، به نفت ایران وابسته بودند. اقتصادهای پیشرفته کره جنوبی و ژاپن نیز به شدت وابسته به واردات نفت بودند. ژاپن به دلیل بحرانهای به وجود آمده در نیروگاه هستهای فوکوشیما و در نتیجه، توقف در [تولید] انرژی هستهای، مشکلات مضاعفی در اینباره داشت. با این حال، ژاپنیها متعهد شدند مصرف نفت ایران را به میزان قابلتوجهی کاهش دهند، که در آن شرایط، تعهد شجاعانهای بود.
از طرف دیگر، هند در ابتدا درخواستهای غرب برای کاهش وابستگی خود به نفت ایران را به شکل علنی رد میکرد. رهبران این کشور در گفتگوهای خصوصی، میگفتند، موافق هستند که صلح در خاورمیانه مهم است و میدانند که 6 میلیون هندی در منطقه خلیج [فارس] زندگی و کار میکنند و ممکن است در مقابل بیثباتی سیاسی یا اقتصادی [در منطقه] آسیبپذیر باشند. با این وجود، اقتصاد به سرعت در حال رشد هند در گرو تأمین مداوم انرژی بود و [هندیها] نگران [و معتقد] بودند که نیازهای انرژی آنها آنقدر بزرگ است که بدون نفت ایران، هیچ راهی برای برآورده شدن آنها وجود ندارد.
دیدار هیلاری کلینتون با "مالایی کریشنا" برای گفتگو درباره تحریم نفتی ایران
یک دلیل ناگفته هم برای عدم تمایل آنها وجود داشت: هند که در دوران جنگ سرد از "جنبش عدم متعهد" دفاع و پشتیبانی کرده بود و هنوز هم "استقلال استراتژیک" خود را غنیمت میشمرد، از اینکه دستور بگیرد چه کاری انجام دهد، متنفر بود. هرچه ما با صدای بلندتری از آنها میخواستیم رویه خود را تغییر دهند، بیشتر احتمال داشت [در مسیری که بودند] پافشاری کنند.
من ماه مه سال 2012 به دهلی نو رفتم تا حضوراً موضع آمریکا را با آنها در میان بگذارم. [به هندیها] گفتم داشتن یک جبهه متحد بینالمللی، بهترین راه برای ترغیب ایران به بازگشت به میز مذاکره، رسیدن به یک راهحل دیپلماتیک برای بنبست [هستهای]، و جلوگیری از درگیری نظامی و بیثبات کردن [منطقه] است. مزایای متنوع کردن منابع انرژی را [برای هندیها] برشمردم و در مورد گزینههای بالقوه موجود در بازار برای جایگزینی ایران صحبت کردم. همچنین به آنها اطمینان دادم که اگر گامهای مثبتی بردارند، [در صحنه بینالمللی] میگوییم که تصمیم خودشان بوده است، [و میگذاریم] هرگونه که خودشان خواستند [موضع جدیدشان را] توصیف کنند.
تنها چیزی که برای ما مهم بود، نتیجه نهایی بود، نه اینکه [بیدلیل] مشت به سینه خودمان بزنیم [و در صحنه جهانی با هم بحث و جدل کنیم]. این رویکرد به نظر میرسید نتیجه متفاوتی داشته باشد.
خاطرات هیلاری کلینتون/7
اقتصاد ایران را به قربانگاه بردیم/ روحانی همه مشکلات اقتصادی را به گردن جلیلی انداخت/ تحریمها حتی صدای احمدینژاد را هم درآورد
هیلاری رودهام کلینتون" وزیر اسبق امور خارجه آمریکا در کابینه اول باراک اوباما و همسر "بیل کلینتون" چهل و دومین رئیسجمهور آمریکا است. کلینتون که نتوانست در سال 2008 میلادی نامزدی حزب دموکرات را برای شرکت در انتخابات ریاستجمهوری به دست آورد، به عنوان یکی از نامزدهای احتمالی انتخابات سال 2016 میلادی در نظر گرفته میشود. کلینتون در سال 2016 میلادی، 69 ساله خواهد شد و نظرسنجیها نشان میدهد در صورتی که بخواهد وارد عرصه انتخابات شود و به عنوان نخستین رئیسجمهور زن آمریکا انتخاب شود، از حمایت قابلتوجهی در میان دموکراتها برخوردار خواهد بود.
هیلاری پس از ترک پست خود در وزارت خارجه آمریکا، در 10 ژوئن 2014 کتاب خاطراتش را تحت عنوان "انتخابهای سخت" منتشر کرد. این کتاب به موضوعاتی همچون کشته شدن اسامه بنلادن، سرنگونی رژیم قذافی در لیبی، خروج نظامیان آمریکایی از افغانستان و عراق، انقلابهای عربی، سیاستهای مرتبط با ایران و کره شمالی، افزایش قدرت چین و روابط با متحدان آمریکا میپردازد.
فصل هجدهم کتاب به بیان خاطرات کلینتون با موضوع ایران میپردازد که این فصل، "ایران: تحریمها و رازها" نام دارد. مشرق قصد دارد طی روزهای آتی متن کامل فصل مربوط به ایران در کتاب "انتخابهای سخت" را در چند شماره منتشر کند.
هیلاری کلینتون در کنار کتاب تازهمنتشرشده "انتخابهای سخت"
بخش هفتم/فصل ایران: تحریمها و رازها
تلاشهای ما در نهایت موجب شد تا تمام مشتریان عمده [نفت] ایران، حتی بیمیلترین آنها، توافق کنند که خرید نفت از ایران را کاهش دهند. نتیجه، چشمگیر بود. تورم در ایران بیش از 40 درصد افزایش یافت، و ارزش پول این کشور به طرز چشمگیری کاهش یافت. صادرات نفت ایران از 2.5 میلیون بشکه نفت خام در روز در اوایل سال 2012، به حدود 1 میلیون بشکه کاهش پیدا کرد، که منجر به از دست رفتن بیش از 80 میلیارد دلار از درآمد دولت ایران شد. نفتکشهای ایران بیکار نشسته بودند. نه بازاری برای عرضه داشتند و نه هیچ سرمایهگذار یا شرکت بیمه خارجی حاضر به پشتیبانی از آنها میشد. جتهای این کشور نیز در آشیانههای خود زنگ میزدند و ایران نمیتوانست قطعات یدکی برای آنها بگیرد. شرکتهای بزرگ و چندملیتی مانند "شل"، "تویوتا"، و "دویچه بانک" [آلمان] پای خود را از ایران بیرون کشیدند. حتی احمدینژاد هم که دائماً انکار میکرد تحریمها اثری [بر اقتصاد ایران] داشته باشد، شروع به شکایت از "هجوم اقتصادی" کرد.
من سالها در مورد "تحریمهای فلجکننده" صحبت کرده بودم و بالأخره این تحریمها در حال تبدیل شدن به واقعیت بود. بنیامین نتانیاهو به من گفت، آنقدر این عبارت را دوست دارد که آن را ابداع خودش میداند. من به ائتلافی که ساخته بودیم و اثربخشی تلاشهایمان افتخار میکردم، اما هیچ لذتی از سختیهایی نمیبردم که مردم ایران دچار آن شده بودند، [تنها] به این دلیل که رهبران این کشور همچنان به مخالفت با جامعه جهانی ادامه میدادند. ما همه تلاشمان را میکردیم تا مطمئن شویم که تحریمها، مردم ایران را از غذا، دارو و سایر کالاهای بشردوستانه محروم نمیکند. من به دنبال فرصتهایی بودم تا تأکید کنم که نزاع ما با دولت ایران است، نه شهروندان این کشور. از جمله مصاحبهای با برنامه "پارازیت" در شبکه فارسیزبان"صدای آمریکا"، معادل برنامه "دیلی شو" [در آمریکا]، کردم. مردم ایران سزاوار آیندهای بهتر بودند، اما این [آینده] امکانپذیر نبود، مگر اینکه رهبران این کشور رویه خود را تغییر میدادند.
مصاحبه هیلاری کلینتون با برنامه "پارازیت" بخش فارسیزبان "صدای آمریکا"
بهرغم همه اینها، ایران همچنان سرکش بود. با توطئههای تروریستی جدید در سراسر جهان، از جمله بلغارستان، گرجستان و تایلند، در ارتباط بود. برای تضعیف دولتهای همسایه و ایجاد ناآرامی در بحرین و یمن و کشورهای دیگر تلاش میکرد. پول و سلاح به سوریه تزریق میکرد تا "بشار اسد" متحدش را سرپا نگه دارد و از سرکوب وحشیانه او علیه مردم سوریه حمایت کند. در نهایت هم نیروهای آموزشی سپاه پاسداران و مبارزان حزبالله را برای تقویت بیشتر اسد [به سوریه] اعزام کرد. همزمان، برنامه هستهای خود را در تناقض با قطعنامههای شورای امنیت ادامه میداد و از تعامل مبنی بر حسن نیت با 1+5 خودداری میکرد.
من و اوباما در [صحبتهای] عمومی تأکید میکردیم که مسیر دیپلماسی هنوز باز است، اما تا همیشه اینگونه نمیماند. در [جلسات] خصوصی هنوز مقداری امید داشتیم که کانال عمان در نهایت منجر به پیشرفتی شود. هرچه فشار را بیشتر میکردیم و اقتصاد ایران بیشتر از هم میپاشید، تهران انگیزه بیشتری برای تجدیدنظر در مواضعش داشت.
* * *
این دقیقاً همان چیزی بود که اواخر سال 2012 اتفاق افتاد، زمانی که دوره من در وزارت خارجه کمکم به پایان خود نزدیک میشد. اقتصاد، جایگاه منطقهای و اعتبار بینالمللی ایران، همه به قربانگاه رفته بودند. دوره دوم احمدینژاد، یک فاجعه بود. جایگاه سیاسی او در داخل کشور و ارتباط نزدیکش با رهبر [ایران] و دیگر محافظهکاران قدرتمند و روحانیونی که واقعاً اهرمهای قدرت را در اختیار داشتند، از بین رفته بود. در همین حال، عمانیها گفتند ایرانیها بالأخره دارند خود را آماده میکنند تا در مذاکرات محرمانهای که مدتها در انتظارش بودیم، گامهایی به جلو بردارند. میخواستند یکی از معاونین وزیر امور خارجه خود را برای دیدار با"ویلیام برنز" معاون من در مسقط، اعزام کنند. ما هم موافقت کردیم.
ماه مارس سال 2013، چند هفته پس از آنکه دوره من به عنوان وزیر [خارجه] به پایان رسید، ویلیام برنز و"جیک سالیوان" [مشاور ارشد دولت آمریکا در مذاکرات هستهای با ایران] به عمان بازگشتند تا ببینند این راه جدید چه نتیجهای میتواند داشته باشد. پاسخ این سؤال هنوز هم ناامیدکننده بود. به نظر میرسید ایرانیها نمیدانند چه میخواهند بکنند. برخی از عناصر دولت این کشور به وضوح به تعامل جدی علاقه داشتند، اما دیگر نیروهای قدرتمند، مذاکرهکنندگان را عقب نگه میداشتند [و محدود میکردند]. این بار هم تیم ما با این برداشت به کشور برگشت که زمان مناسب برای دستیابی به یک نقطه عطف، هنوز نرسیده است.
"ویلیام برنز" معاون هیلاری کلینتون
یک بار دیگر حوادث [سیاسی درون ایران] ماجرا را دستخوش تغییر کرد. بهار آن سال، ایران آماده انتخاباتی شد که قرار بود رئیسجمهور دیگری را جایگزین احمدینژاد کند. باور اینکه چهار سال از اعتراضات گسترده در خیابانهای تهران پس از انتخابات قبلی گذشته بود، سخت به نظر میرسید. حکومت در این مدت، با بیرحمی، مخالفان سیاسی را ناپدید و اعتراضات را سرکوب میکرد.
در همین راستا، مقامات [دولت ایران] تکتک نامزدهای انتخابات سال 2013 را دستچین کردند و هر کسی که به اندازه کافی محافظهکار و یا وفادار تلقی نمیشد، رد صلاحیت نمودند. حتی "علیاكبر هاشمى رفسنجانى" از رهبران انقلاب سال 1979، رئيسجمهور سابق و یکی از روحانیون بانفوذ کشور را هم [از کاندیداتوری] منع کردند، چراکه عقیده داشتند چالشی مقابل حکومت است. هشت نامزدی که انتخاب شدند، همه روابط نزدیک با رهبر [ایران] داشتند و از اعتماد کامل حکومت برخوردار بودند. به طور خلاصه، قدرتهای درون ایران، تا جایی که میشد [قوانین و نتیجه] بازی را ایمن کرده بودند. "سعید جلیلی" مذاکرهکننده هستهای دگم ایران، انتخاب ارجح او بود و بنابراین تصور میشد که پیشتاز انتخابات باشد. جلیلی با شعارهای پوچ درباره "توسعه اسلامی" کمپین میکرد و از صحبت کردن زیاد در مورد اقتصاد رو به سقوط ایران و یا سؤال درباره سیاست خارجی فاجعهبار این کشور اجتناب میکرد. به نظر میرسید انتخابات برای مردم، جذابیت و هیجان اندکی دارد، که هدف حکومت [هم همین] بود.
با این حال، ناامیدی [در میان مردم] به راحتی دیده میشد. رسانههای غربی به نقل از یک صاحبگاراژ 40 ساله ساکن منطقهای در خارج از قم، شهری که تأسیسات هستهای مخفیاش سال 2009 آشکار شده بود، در مورد اقتصاد گله کردند: "من عاشق اسلام هستم، اما چگونه میخواهیم تورم 100 درصدی را حل کنیم؟ من به هر کسی که طرحهای خوب [برای اقتصاد] داشته باشد، رأی میدهم، اما تا به حال هیچ نامزدی را ندیدهام که ایدههای واضح درباره آینده داشته باشد."
روزهای آخر قبل از انتخابات بود که یک اتفاق قابلتوجه رخ داد. در میانه [روند برگزاری] انتخابات به دقت برنامهریزیشده حکومت، این سرخوردگیها وارد فضای عمومی [کشور] شد و ناگهان اختلافنظرها و شکستهای سیاستی حکومت، مقابل تمام [مردم] کشور مورد بازخواست واقع شد. مخالفان جلیلی در یک مناظره "انفجاری" که در تلویزیون سراسری ایران پخش میشد، به خاطر سوء مدیریت وی در سیاستهای هستهای و عوارض وحشتناک آن برای اقتصاد کشور، بیرحمانه به او حمله کردند.
مناظره کاندیداهای ریاستجمهوری سال 92
"علیاکبر ولایتی" وزیر خارجه سابق ایران و یکی از اصولگراهای شناختهشده، [خطاب به جلیلی] گفت: "اصولگرا بودن به معنای انعطافناپذیری و یکدندگی نیست." "محسن رضایی" فرمانده ارشد سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم آهنگ مقاومت مقابل [همه] دنیا را زیر سؤال برد: "ما نمیتوانیم انتظار داشته باشیم همه چیز [و همه نوع امتیاز] بگیریم، اما هیچ چیزی ندهیم. آیا به خاطر مقاومت باید مردم را گرسنه نگه داریم؟" جلیلی تلاش کرد از سیاست مانعتراشی خود در آخرین دور مذاکرات با 1+5 دفاع کند: "میخواستند جواهر [ما] را با آبنبات عوض کنند." سپس از [صحبتهای] رهبر هم در دفاع از خود استفاده نمود، اما این کار هم موجب توقف حملات نشد.
"حسن روحانی" که خود، مذاکرهکننده ارشد سابق ایران در موضوع هستهای بود و به دلیل بحث درباره "تعامل سازنده با جهان" نزدیکترین گزینه به یک کاندید میانهرو محسوب میشد، جلیلی را به خاطر اجازه دادن [و کمکاری درباره] تحریمهای شورای امنیت سازمان [علیه ایران]، کوبید: "همه مشکلات ما از همین ناشی میشود. خوب است که سانتریفیوژهای ما بچرخد، اما به شرط آنکه چرخ زندگی و معاش مردم هم بچرخد."
ایرانیانی که در منزل این مناظره را تماشا میکردند، مطمئناً شوکه شده بودند. تا آن زمان به ندرت به مردم اجازه داده شده بود تا شاهد مناظرهای اینچنین باشند. مردم ایران در روز انتخابات، در ماه ژوئن سال 2013، در گروههای بسیار بزرگ پای صندوقهای رأی رفتند و طی انتخاباتی یکسویه، روحانی را انتخاب کردند. این بار خبری از تلاش برای عوض کردن نتایج و یا سرقت [آرای مردم در] انتخابات نبود. مردم به خیابانها ریختند و شعار دادند: "زنده باد اصلاحات."
مطالب مرتبط:
- نفت ایران لیتری ۹۵۰ تومان شد یعنی ارزانتر از آب معدنی!
- طنز/ همه پرسی از مراسم خواستگاری تا اتاق عمل!
- فاجعهبار است که توهین و تحریک احساسات مسلمانان را آزادی بنامیم
- آقای احمدی نژاد! هشدار آن روزها برای امروز بود/ زاویه گرفتن از اصولگرایی با رحیمی آغاز شد
- آقای رحیمی؛شرایط شما را درک می کنیم! /سکته مادر رحیمی و خودکشی نافرجام نزدیکان رحیمی در پی فشارها!
- منطق رهبری در سخنان اخیر دشمن را رسوا کرد/ هر توافقی بدون لغو همزمان همه تحریمها کاملاً غیرقابل قبول است
- تحریم شرکت ملی نفتکش جدید و با شکایتهای صوری مطرح شده است
- ایران را کاملاً محو خواهیم کرد
- ثبت 5 هزار و 800 تعاونی در دفتر اتاق تعاون استان یزد/ اقتصاد تعاونی ها گره گشای مشکلات اقتصادی است
گفتگو
| |
| |
| |
| |
|