فریادی بر یک انفعال!
یزد آوا، سالهاست که مساله تدفین شهدای گمنام دفاع مقدس در شهرها و دانشگاههای کشور، محلی برای برخورد دو اندیشه متضاد میشود. یکی معتقد است محل دفن شهدای گمنام همان قبرستان و گلزار شهدا است و دانشگاه یا مراکز شهرها جای این کار نیست. دیگری شهدا را چشم و چراغ ملت و مایه افتخار و سربلندی کشور دانسته که همه جای میهن سرای آنهاست و معتقد است شهدایی که گمنامی در زمین نصیب آنها شده، باید بهترین و در دسترسترین مکانها برای خاکسپاری آنها انتخاب شود. در بیشتر موارد، تشییع و تدفین شهدای گمنام، فرصتی برای تقویت روحیه مردم و تجدید بیعتی برای زدودن گرد و غبار فراموشی آرمانها از دل ایرانیان است، اما چه کنیم که در این بین مواردی هم موجب بیاحترامی و غربت بیشتر شهدای گمنام میگردد.
با بغضی سرشار از تاسف باید بگوییم، تدفین شهدای گمنام در میدان امیرچخماق یزد، به دلایلی از روال عادی خود خارج و به موضوعی جنجالی و پر حرف و حدیث تبدیل شد که به هیچ وجه در شأن امت حزباللهی و انقلابی یزد نبود.
به این ماجرا باید در دو وجه نگریست:
1-به ضرس قاطع میتوان به عملکرد مدیران ارشد استان در این ماجرا، نمره منفی داد. چرا؟
پس از درخواستهای مکرر جمعی از مردم و خانوادههای معزز شهدا برای تدفین شهدای گمنام در محل تکیه امیرچخماق، کمیته جستجوی مفقودین ستاد کل نیروهای مسلح، مکانی کارشناسی شده را از دو سال قبل برای آرامیدن شهدای گمنام در نظر گرفت و از چند روز قبل از تدفین، مراتب را به اطلاع مسئولین و مردم استان رسانید. در اولین واکنشها، صدای مخالفت مسئولین استان با محل انتخاب شده بلند شد و با دلایلی ناموجه، مکان مورد اشاره را مکانی نامناسب و در عوض، محلی که هم در نقطه کور میدان بود، هم از آن به زبالهدانی و مخروبه یاد میشد و مهمتر از همه، ملک شخصی چند نفر از همشهریان بود را به عنوان محل مورد تایید شورای تامین و استانداری و میراث فرهنگی معرفی کردند که صریحاً با مخالفت مردم و خانوادههای شهدا مواجه شد. این در حالی بود که ستاد تدفین شهدای گمنام اعلام کرده بود در صورت عدم امکان تدفین در محل مناسب محوطه امیرچخماق، پیکرهای مطهر شهدا را به تهران باز خواهد گرداند. به راستی چه باید میکردیم اگر این فاجعه اتفاق میافتاد؟! آیا ننگی بالاتر از این برای مسئولین و مردم یزد میبود که همهجا بگویند «یزدیها شهدای گمنام را به میهمانی نپذیرفتند و آنها را برگرداندند»؟! دیگر میشد سری در بین هموطنان خود بالا گرفت؟
در صورت وقوع این فاجعه تاریخی، که در آن روز و شبها واقعاً محتمل بود، مسئولین استان چه پاسخی در برابر آن داشتند؟ با این حال، همت و اراده مردم و خانوادههای شهدا منجر به تشییع باشکوه ابدان پاک شهدا و تدفین آنها در محل مناسب محوطه تکیه امیرچخماق گردید و ننگ دست رد زدن به سینه شهدا از بیخ گوش مردم و مسئولین یزد گذشت، اما مسئولین استان همچنان بر حرف خود باقی ماندند و نه تنها سخنی در کوتاه آمدن از تصمیم نامناسب و نامعقول خود نراندند، بلکه عدم حضور آنها در مراسم تشییع و تدفین شهدای گمنام، که نشانهای جز نارضایتی از تدفین شهدا در محل فعلی نداشت، لکه سیاهی در کارنامه عملی و اعتقادی آنها به جای گذاشت.
جای سوال است که چرا مسئولین ارشد استان و مدیران میراث فرهنگی در برابر اراده و خواسته خیل عظیم مردم و خانوادههای شهدا، که دلایل متقن، منطقی و قانونی در برابر شبهات و ایرادات آنها ارائه کردند، تسلیم نشدند و تا لحظه آخر بر طبل مخالفت خود کوبیدند؟ چطور حاضر شدند ننگ بزرگ مخالفت با تدفین شهدا در محلی مناسب را برای خود بخرند؟ ننگی که به راحتی از پیشانی آنها پاک نمیشود و در آیینه قضاوت مردم دارالعباده همواره محکوم به عملکرد بد و ناپسند خواهد بود.
2- اما وجه دوم و مهم این ماجرا، کنش و رفتار مردم و امت حزباللهی و متدین یزد است. اینکه چرا مسئولی در دارالعباده یزد میتواند جسارت مخالفت با محل تدفین شهدا داشته باشد و چندین روز متوالی فضای معنوی این کار را در رسانههای عمومی و خارجی به چالش بکشد، به عملکرد خود ما بر میگردد.
ما را چه شده که مدیران استانمان به راحتی در چنین مواردی، خلاف خواستهها و باورهای امت حزبالله رفتار کرده و اظهار نظر میکنند؟ چرا آنقدر منفعل شدهایم که باید نام و آوازه مردم انقلابی یزد، که در بین هموطنان به مردم دارالعباده مشهور و معروفاند، به چالش کشیده شود و رسانههای خاجی گستاخانه «مخالفت مسئولین یزد با تدفین شهدا در میدان امیرچخماق» را در بوق و کرنا کنند؟
این انفعال نه فقط مختص تدفین شهدای گمنام، که به ماههای گذشته نیز بر میگردد. آن روزها را به یاد میآورید که مسئول دولتی استان، روضهخوانیهای مکرر در یزد را دلیل افسردگی مردم یزد خواندند؟! چه پاسخ قاطع و محکم و تمامکنندهای به آن گستاخیها دادیم؟ به راحتیِ هرچه تمامتر، روضه و هیات و اشک بر سیدالشهدا(علیهالسلام) را مایه افسرده شدن و بینشاطی مردم یزد معرفی کردند و ماهها رسانههای منافق و بددل بر این مساله مانور دادند و دریغ از یک حرکت انقلابی نه، یک حرکت معمول و از سرِ عُلقه و اعتقاد به اباعبدالله الحسین(علیهالسلام) از سوی این همه بچه هیاتی و مدعی عشق حسین، که چنان مزخرفاتی را پایان دهد!
اگر همان روزها اجازه نمیدادیم بر هیات رفتنمان، بر روضه و اشک ریختنمان بر حسین و بر سیاهپوشی در غم سیدالشهدا بتازند، امروز جسارت مخالفت با تدفین شهدا را نمییافتند. تا کی باید در انفعال فرهنگی و مذهبی خود باقی بمانیم؟ چرا صدای اعتراض انقلابیمان گوش مسئولین استان را پر نکرده است؟
باید قبول کنیم که اگر تدفین ابدان مطهر شهدا در محل مناسب تعیین شده انجام نمیشد و شهدای گمنام، غریبانه یزد را ترک میکردند، قبل از مسئولین، ننگ بزرگ و پاک نشدنی آن بر پیشانی ما به اصطلاح حزباللهیها میخورد و رسوای نامهربانی با شهدا میشدیم.
باید به خود بیاییم؛ این وضعیت انفعال و سکوتِ کر کننده در شأن ما که نیست هیچ؛ ننگی است بر ما که خود را پیرو اباعبدالله میدانیم.
منبع: ماهنامه قبیله هابیل، شماره 31
یزدرسا/
مطالب مرتبط:
- علت مخالفت ۳ساله با دفن شهدا در میرچخماق/ رمز آشوب توسط پدرخوانده فتنهگران اعلام شد
- تدفین شهدا در«امیر چخماق» کار خوبی است و منافاتی با ثبت ملی ندارد/میراثی بالاتر از شهدا نداریم
- عکس/ مادر شهیدی که سوژه فیلم "شیار ۱۴۳" شد
- اگر از غارت میراث فرهنگی ناراحتید، چرا در مقابل حمله بهائیان سکوت کردید؟
- عکس/ پا در جای پای نسل دیروز
- آقای استاندار! کدام مردم می پرسند؟!
- آقای استاندار! از «قیدوبند سیاسی» رها شوید و «خدایی» بیندیشید
- آقای استاندار! به «عهد و پیمان » خود برحفظ «خط قرمزنظام» پایبند باشید
- گلستانِ ایران، گلی دیگر به آستانِ «آل الله» هدیه کرد+تصاویر
- شناسايي هويت شهيد گمنامِ اصفهاني،
گفتگو
| |
| |
| |
| |
|