شناسه : 6260782
اهتمام حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای نسبت به زبان و ادبیات فارسی
پاسداشت ركن دوم هویت ملی
در این سی و چند سالی كه از انقلاب گذشته و بنده توفیق آشنایی با آیتالله خامنهای را داشتهام، یكی از رشتههای پیوند ما زبان و ادبیات فارسی بوده است. دربارهی این وجه از شخصیت ایشان نكاتی را عرض میكنم: اول اینكه احاطهی ایشان بر ادب فارسی و تواناییهای زبانی ایشان یك امر استثنایی است و نتیجهی تحصیلات عادی حوزوی نیست. در زمانی كه آقای خامنهای جوان بودند و در حوزهی علمیه فقه و اصول میخواندند، درس و بحثی تحت عنوان زبان فارسی یا ادبیات فارسی یا نویسندگی یا حتی شعر به صورت رسمی در حوزه نبود. حوزهی امروز كه در آن فعالیتهای ادبی هم جایی دارد، بسیار فرق دارد با حوزهی پنجاه سال پیش. این یك واقعیت است كه روحانیون تربیتشدهی آن حوزه از نظر تواناییهای زبانی و ادبی، معاصرِ جامعهی خود نبودند، اما آقای خامنهای این ارتباط با زبان و ادبیات فارسی و عشق و علاقه و تسلط بر آن را در اثر چند عامل كسب كرده بود: اول استعداد طبیعی و ذوق فطری خود ایشان كه یك موهبت خدادادی است. دوم زندگی در محیط مشهد كه زادگاه و پرورشگاه زبان و ادبیات فارسی است و در آن سالها قوت و قدرت ادبی خوبی داشت. شاعران درجهاول خراسان و ایران در آنجا حضور داشتند و محافل و انجمنهای ادبی و جلسات شعرخوانی زیادی برگزار میشد. آقای خامنهای هم دوستان شاعر خوبی داشتند كه من بعضی از آنها مثل مرحوم قدسی و برخی مثل آقای قهرمان (كه هماكنون در قید حیات هستند) را كم و بیش میشناسم. آقای خامنهای در این مجالس حضور پیدا میكردند، به اشعاری كه سرایندگان درجه اول میخواندند، توجه میكردند و به بحثهایی كه در نقد شعر میشد، توجه داشتند. خود ایشان هم ذوق شعری داشتند و به لحاظ شخصیت و دانش مورد احترام استادان مسنتر بودند. ایشان خاطرات زیادی از مجالس ادبی مشهد دارند و در تمام این سالها نیز دوستی و مراودهی شعری و ادبی را با عدهای از شاعران مشهد داشتهاند. ایشان معتقدند كه هویت ملی ما را دو ركن مهم تشكیل میدهد: یكی دین اسلام و دیگری زبان فارسی و البته اسلام را در همبستگی ملی مهمتر میدانند. آقای خامنهای از مطالعهی متون اصلی و اصیل نظم و نثر فارسی غافل نبودهاند و به بركت حافظهی قوی، بسیاری از اشعار را در حفظ دارند. هنوز هم این اُنس و الفت وجود دارد. همین چند ماه پیش من یك بیت شعر عربی را كه مضمونش منسوب به مجنون است، به شعر فارسی برگردانده بودم. «هَوی ناقَتی خَلفی و قدّامی الهوی و إنّی و إیّاها لَمُختلفانِ». شعری از یك شاعر عرب در بیان احوال مجنون است. مجنون سوار ناقه (مادهشتر) بوده و رو به قبیلهی لیلی میرفته، اما این ناقه بچهاش را در خانه گذاشته و دلش پیش او بوده است. تا مجنون از ناقه غافل میشده، این شتر برمیگشته به سوی بچهاش. میگوید: عشقِ ناقهی من پشت سرم است و عشقِ خودم جلوی روی من. با هم هماهنگ نیستیم. مضمون عرفانی والایی است. من به ایشان گفتم كه این شعر را به فارسی برگرداندهام، از نظر شما چطور است؟ ایشان گوش كردند و با محبت نظری دادند و فرمودند: این قصهاش در مثنوی هست. بعد همانطور كه نشسته بودیم و ایشان مشغول خوردن ناهار بودند، تمام ابیات آن داستان مثنوی را برای من خواندند. امثال اینطور اشعار و ابیات در حافظهی ایشان زیاد است. ایشان تكبیتها و غزلهای سبك هندی فراوانی از صائب و كلیم و بیدل و طالب آملی و دیگران را حفظ هستند. اگر كسی اهل شعر باشد و با ایشان مصاحبت داشته باشد، نوبهنو اینگونه مضمونها و ابیات دست اولِ برگزیده را از ایشان میشنود. آشنایی با تاریخ تحول شعر فارسی علاوه بر این، ایشان به كُلیّت ادبیات فارسی و تاریخ تحول شعر فارسی نیز توجه دارند. یعنی سبكهای مختلف شعری مانند سبك خراسانی، هندی، دورهی بازگشت و شعر معاصر هركدام در ذهن ایشان جای خود را دارد. خصوصیات اینها را میشناسند و امتیاز هر كدام را نسبت به دیگری میدانند. میتوانم بگویم ایشان این دورهی هزار ساله از شعر رودكی را در جادهی تاریخ پابهپای شاعران طی كردهاند و كمتر شاعر بزرگی است كه ایشان دربارهی آن نظر نداشته باشد؛ چه این شاعر مولانا و سعدی و حافظ باشد و چه ملكالشعرای بهار و دیگران. ایشان پس از دورهی جوانی هم با شاعران و استادان معاصر ارتباط داشته و از آنها استفاده میكردهاند. یكی از این شاعران مرحوم امیری فیروزكوهی بود كه آقای خامنهای در تهران با ایشان ارتباط داشتند. ظاهراً وقتی آقا به تهران میآمدند، با ایشان دیدار میكردند و همین رفت و آمد باعث شده بود كه افراد خانوادهی امیری هم با ایشان آشنایی داشته باشند. شاعران دیگری هم كه به منزل آقای امیری میآمدند، ایشان را میدیدند. از آنجا كه آقای امیری به سبك هندی علاقه و اعتقاد داشت، این نیز یك زمینهی مشترك گفتوگوهای ادبی میان این دو میشد. ما علاقهی متقابل بین این دو بزرگوار را بعد از انقلاب و در آن دوران محدودی كه آقای امیری زنده بود، دیدیم. ادامه تصاویر خاطرم هست یك بار راجع به مرحوم جلال همایی در حضور ایشان صحبت شد. ایشان فرمودند من در جوانی یكی دو بار به دیدن آقای همایی رفتم و دربارهی بعضی غزلهای ایشان صحبت كردم. مرحوم همایی هم یكی دو غزل را به خط خود در دفتر من نوشتهاند. آقای خامنهای از روزگار قدیم دفتری دارند كه ابیات و اشعار خوب و درجهاول شاعران معاصر -و شاید هم شاعران غیر معاصر- را در آن نوشتهاند و یادداشت كردهاند. البته من آن دفتر را ندیدهام، ولی خودشان گفتند چنین دفتری هست و كسانی كه آن دفتر را دیدهاند هم برای من از آن صحبت كردهاند. غرض اینكه زبان و ادبیات برای آقای خامنهای قبل از انقلاب یك علاقهی شخصی صِرف نبوده، بلكه آن را جدی گرفته و به اهمیت این عنصر معرفتی و فكری در انسان وقوف داشتند. یكی از عوامل سِنخیت روحی ایشان با مرحوم مطهری نیز همین بود؛ هر دو خراسانی و هر دو آگاه از ظرفیتها و ارزشهای زبانی و ادبی و علاقمند به شعر و ادب فارسی، هر دو نویسنده و خطیب توانا و خوب، اما در بین روحانیون كسانی كه از نظر ادبی بتوانند با آقای خامنهای دمخور باشند، محدود و معدود بودند. باید این را نیز اشاره كنم كه ایشان به شهادت كتابها و مقالاتشان، نویسنده و مترجم خوبی نیز هستند. ایشان كتابهایی را از عربی به فارسی ترجمه كردهاند؛ از كسانی مانند سید قطب و شیخ راضی آلیاسین و ... یعنی در حوزهی قلم و نویسندگی نیز انسان جویا و پویایی بودهاند. پادكست: زبان تحمیلی دیدار اعضای فرهنگستان زبان فارسی حدود بیست سال پیش كه فرهنگستان زبان و ادب فارسی تازه تأسیس شده بود، یك بار اعضای پیوستهی فرهنگستان خدمت ایشان رسیدند. آن موقع آقای دكتر حبیبی رئیس فرهنگستان بودند و بنده هم عضو پیوسته بودم. پیرمردهایی مثل مرحوم محیط طباطبایی و آقای احمد آرام نیز جزء فرهنگستان و در جلسه حاضر بودند. آقا آمدند و به آنها احترام فراوانی كردند. گفتند چرا صندلی آقای محیط را اینقدر دور گذاشتهاید؟ بیاورید ایشان را بالا بنشانید. بعد آقای آرام را احترام كردند و گفتند: «آقای آرام! من سالها پیش خدمت شما رسیده بودم، یادتان هست؟ كتابی را ترجمه میكردم و كلمهای در آن كتاب بود كه من معنی آن را در عربی معاصر آن روز نمیدانستم. آمدم تهران سراغ شما را گرفتم. پُرسانپُرسان جایی را در حوالی چهارراه كالج در خیابان انقلاب فعلی به من نشان دادند كه مؤسسهی فرانكلین بود. من از پلهها بالا آمدم و داخل اتاق شما شدم و دربارهی آن كلمه سؤال كردم. به هر حال من یك دیداری اینطوری با شما داشتم. یادتان هست؟» آقای آرام هم در عالَم خودش خیلی خونسرد گفت: بله، چیزی یادم هست كه یك بار طلبهای آمد پیش من. آقا خندیدند و گفتند: «آن طلبه من بودم!» این واقعه ذوق ایشان را در حوزهی قلم میرساند. آیتالله خامنهای به نثر فارسی قدیم و معاصر و داستانهای نویسندگان ایرانی نیز علاقه دارند. به رمانهای بزرگ نویسندگان غرب آشنا هستند و بسیاری از رمانهای درجهاول غربی را از نویسندگانی مثل داستایوفسكی، تولستوی، شولوخوف، رولان، هوگو و ... خواندهاند. چند سال پیش من با ایشان صحبت میكردم كه: میشود خاطرهی فلان دورهی سیاسی را نوشت و اظهار علاقه میكردم كه ایكاش فرصت میشد تا خودم آن را بنویسم. ایشان گفتند: اگر میخواهی بنویسی، من كتابی از ویكتور هوگو را معرفی میكنم تا بخوانی؛ نمونهی خوبی است. بعد كتاب «تاریخ یك جنایت» را به من دادند. ایشان هنوز هم فراوان رمان میخوانند و با آن اُنس دارند. بدینترتیب آیتالله خامنهای از پیش از انقلاب تا چهار پنج دههی اخیر، با تحولات معاصر شعر و نثر فارسی كاملاً همگام بودهاند. بسیاری از شاعران و نویسندگان معروف نوپرداز را نیز بهخوبی میشناسند و شاید بعضی از آنها مانند اخوان ثالث را از نزدیك هم دیده باشند. دربارهی هركدام از اینها هم ارزیابی دارند و زبان هركدام را میدانند. شاعران كهنسرای معاصر را نیز بهخوبی میشناسند. مثلاً آثار و احوال رهی معیری یا توللی یا حمیدی یا ابتهاج -كه هم نوپرداز است و هم كهنسرا- را خواندهاند. خلاصه در ذهن ایشان هم ادبیات معاصر اعم از شعر و نثر كاملاً حضور دارد و هم ادبیات كهن. این موارد، وسعت میدان آشنایی ایشان با ادبیات عرب و ادبیات فارسی قدیم و جدید و همینطور نمونههای فاخر ادبیات غربی را نشان میدهد كه به فارسی ترجمه شده. با پیروزی انقلاب، این توجه و اهتمام به زبان و ادب فارسی در زندگی و عمل ایشان ابعاد تازهتری نیز پیدا كرد؛ چه در دوران ریاستجمهوری و چه در دوران رهبری. اما ایشان چه ظرفیت و خصوصیتی در زبان فارسی دیدهاند كه اینهمه به آن عنایت دارند؟ در حالی كه میدانیم كمال اول ایشان، روحانیبودن و شأن عالِم دینی است و اگر هیچكدام از این خصوصیات را هم نداشتند، فضل ایشان از نظر فقهی و اجتهادی در جای خود برجسته بود. ادبیات برای ایشان جلوهی بارزی از تواناییهای انسانی است و قدرت زبان و بیان انسان كه شاهكار خلقت و بهترین و والاترین مخلوق خدا است نیز از شگفتیها و آیات الهی است. ایشان به این ظرفیت هم در درون خود وقوف دارند و هم در دیگران. آفاق وسیعی در ادبیات پیش چشم هر انسانی قابل گشوده شدن است و همین كافی است كه ایشان از این ظرفیت غافل نباشند. پس از انقلاب... بعد از انقلاب كه آیتالله خامنهای به عنوان یك حاكم و مسئول (رئیسجمهور و رهبر) مطرح بودهاند، با دیدی در مقیاس ملی و به عنوان یك مسئولیت سیاسی در ادارهی كشور نیز به جایگاه ادبیات توجه داشتهاند و زبان فارسی در اندیشهی ایشان جایگاه دیگری دارد، زیرا زبان فارسی را یكی از اركان هویت ملی ایرانیان میدانند. ایشان معتقدند كه هویت ملی ما را دو ركن مهم تشكیل میدهد: یكی دین اسلام و دیگری زبان فارسی و البته اسلام را در همبستگی ملی مهمتر میدانند. استدلال ایشان هم این است كه هنوز مردمانی در ایران هستند كه فارسی نمیدانند و به این زبان صحبت نمیكنند، ولی ایرانی هستند و با بقیهی مردم ایران وحدت دارند. عنصر معنوی پیوند این مردم با دیگران دین اسلام است. سرود كنونی جمهوری اسلامی نیز از اهتمامهای ایشان است. بعد از رهبری، ایشان تشخیص دادند كه آن سرود قبلی كه در اوایل انقلاب باعجله ساخته شد، در شأن نظام نیست و باید كار حسابشدهتری صورت بگیرد. اما ایشان در درجهی دوم یك رشتهی پیوند نیرومند و گستردهی تاریخی مهم را نیز همین زبان و ادبیات فارسی میدانند. یكی از پایههای فكری ایشان این است كه نهتنها تعارضی بین عشق و علاقه به زبان و ادبیات فارسی با ایمان به اسلام نمیبینند، بلكه معتقدند این دو دست در گردن هم هستند و در طول تاریخ تعامل داشته و مثل آیینه منعكسكنندهی هم بودهاند. ایشان با چنین مبنای فكری سعی كردهاند كشور و ملت را از آسیب این دوگانگی كه قبل از انقلاب بین ملیت ایرانی و مسلمانی بهوجود آمده بود و خیلی از روشنفكران به آن دامن میزدند، مصون بدارند. یكی از آفات اجتماعی ما این بوده كه عدهای فكر میكردند اگر طرفدار و عاشق زبان فارسی و ادبیات فارسی باشند، به معنای ملیگرایی مخالف اسلام است و عدهی دیگری فكر میكردند كه لازمهی قوت و رسوخ در مسلمانی این است كه به مظاهر ملی كمتوجه باشند. مبنایی كه در ذهن آقای خامنهای است و چنین جایگاه شایستهای برای زبان فارسی قائل هستند، سبب اعتدالی در برقراری رابطهی بین اسلام و ایران میشود كه از آثار سوء و تبعات ناشی از تعارض این دو جلوگیری میكند. «ایرانی» از نظر ایشان فردی است كه عموماً هم معتقد به خدا و اسلام و پیغمبر و ائمه است و هم علاقمند به زبان و ادبیات فارسی در همهی اجزای آن. ادامه تصاویر آیتالله خامنهای در بیستوسه سال دوران رهبری خود، به طُرُق مختلف سعی در تقویت زبان و ادبیات فارسی داشتهاند. به نظر بنده مهمترین عنصر و عمدهترین كاری كه ایشان برای رونقبخشیدن به زبان فارسی و ادبیات فارسی كردهاند، همین سخنرانیهای فراوان صحیح و فصیحی است كه ایراد كرده و با این خطبهها ارزش و اهمیت زبان را بهطور طبیعی به عموم ملت و بهخصوص تحصیلكردهها منتقل كردهاند. شاید كمتر كسی این تأثیر را ارزیابی كرده باشد. البته ما به گویندگان و سخنوران خود احترام میگذاریم، اما میتوانیم سخنرانیها و خطبههای ایشان را با بسیاری دیگر از سخنرانان مذهبی و حتی روشنفكران دیگر مقایسه كنیم. اگر كسی بخواهد صحبتهای ایشان را از طرز محاورهای و گفتاری به سبك رسمی و زبان معیار مبدل كند، زحمت بسیار كمی خواهد داشت. یعنی فعل سر جای خودش است، جمله سالم است، عبارت رها نشده و اینطور نیست كه جمله با یك آهنگ و یك وجه فعلی شروع شود، اما به آخر كه میرسد، متناسب با مقدمات نباشد. در حالی كه این اشتباهها در سخنرانیهای دیگران فراوان دیده میشود. هنر سخنرانی سخنگفتن ایشان با آن آهنگ صیقلخورده و آیینهگون كه مخصوصاً در دوران جوانی داشتند، بسیار اثرگذار بوده است. حالا ایشان هفتاد سالگی را پشت سر گذاشتهاند و دیگر صدایشان در سخنرانی همان صدای سی سالگی و چهل سالگی نیست، ولی گاهی كه تلویزیون سخنرانیهای اوائل انقلاب ایشان را پخش میكند و مثلاً در نماز جمعه خطبه میخوانند یا دعا میكنند، مثل شیشه شفاف و مثل آیینه درخشان است. لحن صیقلی و كلام فصیح، هنر والایی است و بر اینكه جوانهای تحصیلكردهی ما بدانند و بیاموزند كه چگونه باید حرف زد، بسیار مؤثر بوده است. در واقع ایشان به صورت طبیعی برای نسلی كه با ایشان بوده و از ایشان استفاده میكرده و به صحبت ایشان گوش میسپردهاند، معلمِ سخنوری بودهاند؛ البته اینكه ما چقدر یاد گرفته باشیم، داستان دیگری است. بر اساس غیرت ملی و عشق و علاقهای كه به زبان فارسی دارند و مصلحتی كه برای ملك و ملت میاندیشند، معتقدند كه علم را نباید به زبان انگلیسی در ایران ترویج كرد تا این باور پیش نیاید كه زبان فارسی قدرت و قابلیت بیان مفاهیم علمی را ندارد. مقالات و رسالات و نامهها و پیامهای ایشان كه در مدت بعد از انقلاب در جامعه منتشر شده نیز اهمیت دارد. ایشان باظرافت، نكات مهمی را با رعایت همهی جهات و جوانب در قالب عبارتهای شُستهرُفته و پاكیزه گنجاندهاند، طوری كه همهی مردم آن را میفهمند؛ از یك پیرزن سادهی روستایی تا استاد دانشگاه. فرض كنید ایشان دربارهی فوت كسی یك پیام تسلیت مینویسد. اگر در آن پیام دقت كنید، میبینید چقدر از كلمه و كلام و قدرت زبان برای بیان اندیشهی خود بهخوبی استفاده میكنند. آیتالله خامنهای اقدامات برنامهریزی شده و آگاهانهی بسیاری نیز در خدمت به ادب فارسی در جمهوری اسلامی ایران داشتهاند. یكی از آنها برگزاری جلسات متعدد سالانه با شاعران است كه از اول رهبری ایشان تقریباً هیچگاه تعطیل نشده است؛ از جمله جلسات شعرخوانی شاعران در محضر ایشان در پانزدهم ماه رمضان كه مقارن با میلاد مبارك امام مجتبی علیهالسلام است. خوشبختانه اشعار خوانده شده در این جلسات در سالهای اخیر چاپ شده و بقیهی آنها نیز بهتدریج چاپ خواهد شد، انشاءالله. این جلسات در توسعه و هدایت جریان شعر ایران مؤثر است. شاعران درجهاول سراسر ایران در طول سال در جشنوارههای متعددی كه در سطح شهرستان و استان و ایران برگزار میشود، شناخته میشوند و نخبگان آنها كه حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ نفر هستند، به آن جلسه دعوت میشوند. تشویق آنها در واقع تشویق دوستان و رقیبانشان هم هست. شاعران در آن جلسه شعرهای خود را میخوانند و ایشان بادقت گوش میكنند. گاهی در همان جلسه و در خلال گوش كردن، اظهار نظر مختصری هم دارند. در پایان هر جلسهای ایشان صحبتی نیز دربارهی شعر و ادبیات و زبان و سبك و مضمون شعری میكنند. این جلسات از تلویزیون هم پخش میشود و در سطح كشور همه میبینند كه یكی شعر طنز خواند و دیگری شعر انقلابی یا شعر آیینی. یكی قصیده خواند، یكی غزل و دیگری رباعی و حتی برخی شعر سپید. یكی شعر تركی خواند و دیگری شعر عربی. همهی این انواع شعرها سالیان سال است كه در حضور ایشان خوانده و در جامعه پخش میشود. رصد فضای شعر كشور اما شعرخوانی در حضور رهبر انقلاب منحصر به جلسهی ماه رمضان نیست. ایشان جلسهی دیگری هم با مداحان اهلبیت علیهمالسلام دارند كه هر سال در روز تولد حضرت زهرا سلاماللهعلیها برگزار میشود. كاملاً معلوم است كه ایشان برای اصلاح و ارتقای وضع مداحی در ایران سعی میكنند الگوها و نمونههای شایسته را به جامعه معرفی كنند. این بهتر از آن است كه مثل خیلیها بگویند این بد است، آن عیب است، فلانچیز انحراف است و ... مجال میدهند تا نمونههای خوب در حضور ایشان عرضه شود، بعد هم تلویزیون آن را پخش كند تا بهطور طبیعی تراز و میزان دست شاعران و مداحان بیاید و ذوق و سلیقهشان را اصلاح كنند. این حركت و اهتمام، در جریان مداحی سالهای اخیر اثرات مثبتی داشته و شعرهای سطحی و بیمایه كمتر خوانده میشود. گاهی ایشان در طول سال برای شاعرانی كه اختصاصاً شعر آیینی میگویند نیز فرصتی ایجاد كردهاند. شاعران آیینی را تشویق میكنند كه برای اسلام و ائمه و دین و آیین شعر فاخر بگویند تا این شعرها خوراك آن خوانندههای خوب باشد. همچنین شاعران آیینی را به اینكه انجمنی برای خود داشته باشند و سر و سامانی به كارهایشان بدهند، تشویق كردهاند. آیتالله خامنهای در عین توجه به رشد جوانان در شعر، پیشكسوتان را نیز احترام میكنند. مثلاً تا وقتی آقای حمید سبزواری حالشان خوب بود، یا مرحوم شاهرخی كه دوستی صمیمی با آقا داشتند و سه چهار سال پیش فوت كردند، به عنوان پیر و پیشكسوت شاعران معاصر شعر میخواندند. آقا با سبك شعری و شخصیت شاعرانی مثل آقایان مشفق، معلم، موسوی گرمارودی یا جوانترهایی مثل آقای قزوه یا كسانی مثل مرحوم قیصر امینپور و حسن حسینی و نصرالله مردانی هم دوستی و آشنایی داشتند و با آنها دیدارهایی داشتند. ادامه تصاویر با بسیاری از شاعران معاصر خوب شهرستانی نیز آشنا هستند و گاهی كه شاعران جوان خدمت ایشان میآیند، از آنها احوال شاعران مسنتر شهر خودشان را میپرسند، سلام میرسانند و پیغامی میدهند. بنابراین با گروه زیادی از شاعران ایران آشنا هستند. احوال آقای محبت را در كرمانشاه میپرسند. احوال آقای كلامی را در زنجان. از فلان شاعر تبریزی سراغ میگیرند. در مشهد یا كاشان از شاعری سراغ میگیرند و ... خلاصه اوضاع شعر را در ایران امروز رصد میكنند. این بخشی از كارهای برنامهریزی شدهی ایشان برای حفظ زبان فارسی است و چراغ شعر معاصر را روشن نگهمیدارند، روغن این چراغ را زیادتر میكنند و شعلهاش را پرفروغتر میكنند. زبان فارسی، زبان علم كار برجستهی دیگری كه ایشان برای زبان فارسی كردهاند، اهتمام به تأسیس فرهنگستان در ایران بوده است. ایشان معتقد به ضرورت تشكیل فرهنگستان در جمهوری اسلامی بودند و اسباب و وسایل این كار را خودشان فراهم كردند. كمك كردند تا فرهنگستان در عباسآباد كه منطقهی بسیار خوبی در تهران است، مستقر شود. زمین این مجموعه را با اجازهی ایشان در اختیار فرهنگستان گذاشتند. اسناد مكاتباتی كه مرحوم كازرونی و آقای دكتر حبیبی داشته و از ایشان كمك خواستند و اجازه و دستوری هم كه ایشان دادهاند، هست. دولت را هم تشویق كردند تا ساختمانهای مناسبی برای فرهنگستانها ساخته شود. تاكنون این زمینها در اختیار فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی و فرهنگستان علوم و علوم پزشكی قرار گرفته است و انشاءلله بهتدریج كاملتر میشود. ایشان همچنین اعضای فرهنگستان را به كار و تلاش در این زمینه تشویق میكنند و از فعالیتهای فرهنگستان خبر میگیرند. مخصوصاً ایشان تأكید دارند كه زبان فارسی باید زبان علم شود. یكی از عرصههایی كه آیتالله خامنهای در دوران رهبری خود مستمراً آن را ترویج و تشویق كردهاند، گفتمان نهضت علمی است. رهبر انقلاب معتقدند علم در ایران باید به زبان فارسی رواج پیدا كند. بر اساس غیرت ملی و عشق و علاقهای كه به زبان فارسی دارند و مصلحتی كه برای ملك و ملت میاندیشند، معتقدند كه علم را نباید به زبان انگلیسی در ایران ترویج كرد تا این باور پیش نیاید كه زبان فارسی قدرت و قابلیت بیان مفاهیم علمی را ندارد. با احاطهای كه به قابلیتهای زبان فارسی دارند، میگویند فرهنگستان باید برای این منظور واژهگزینی كند. بنده هم كه گاهی خدمتشان میرسم و از پیشرفت كارهای فرهنگستان گزارش میدهم، ایشان خوشحال میشوند و راهنمایی و پشتیبانی میكنند. آیتالله خامنهای در بیستوسه سال دوران رهبری خود، به طُرُق مختلف سعی در تقویت زبان و ادبیات فارسی داشتهاند. به نظر بنده مهمترین عنصر و عمدهترین كاری كه ایشان برای رونقبخشیدن به زبان فارسی و ادبیات فارسی كردهاند، همین سخنرانیهای فراوان صحیح و فصیح است. اخیراً در یكی از دیدارها با هیأت دولت، رهبر انقلاب برخی نگرانیها را مطرح كردند كه در دل خود ایشان و در میان جامعه بود. یعنی این كه بعضیها در مقام ایراندوستی از اعتدال خارج میشوند، میكِشند توی خاكی و گرد و خاك میكنند. ایشان حكیمانه و مهربانانه گفتند: «اگر میخواهید بروید سراغ ایران و ایرانی، سراغ زبان و ادبیات فارسی بروید و آن را تحكیم و ترویج كنید. اینكه دیگر معارضه ندارد. چرا سراغ چیزهایی میروید كه بحثانگیز باشد و خودتان و دیگران را به زحمت بیندازید و برای مملكت درد سر درست كنید؟» این نشان میدهد كه ایشان زبان فارسی را مركز و محور توجه به ایران میدانند. اتفاقاً این جنبه از شخصیت آیتالله خامنهای چیزی است كه مخالفان نظام هم به آن اذعان دارند، اما بعضی به زبان میآورند و بعضی از روی بغضی كه دارند، به زبان نمیآورند. آنهایی كه اهل ادب هستند و این ارزشها را میفهمند، درك میكنند كه كسی امروز رهبری ایران را بر عهده دارد كه شعر و داستان را میفهمد. همین غزل ایشان را كه میگوید: «چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم ...» اگر كسی از اول تا آخرش بخواند، زیبایی و دلنشینی شعری را درمییابد كه فصاحت و لطافت دارد و از ریزهكاریهای فراوان برخوردار است. البته ایشان شعرهای فراوان دیگری هم گفتهاند، اما فقط برخی از آنها منتشر شده و در دسترس است. ایشان همچنین یك ناقد شعر درجهاول نیز هستند. من اشعار فراوانی از ایشان به خاطر دارم، اما ایشان علاقه ندارند به عنوان شاعر معرفی شوند. حتی در سخنرانیهای خود هم كم شعر میخوانند؛ اگرچه گاهی كه تكبیتها یا تكمصرعهایی در این سخنرانیها آمده، اشعار نابی بوده است. گویی عالماً و عامداً كم شعر میخوانند. شاید چون ظاهر شاعری و سیاست با هم سازگار نیست. امام هم تا زنده بودند، اشعارشان كمتر منتشر شد. آشنایی با معاصران زبان و ادبیات فارسی یكی دیگر از ویژگیهای ایشان، آشنایی با پژوهندگان و محققان معاصر زبان و ادبیات فارسی و تكریم و تشویق آنها است. چند سال پیش من كتاب «مینوی و گسترهی ادب فارسی» را كه تازه منتشر شده بود، میخواندم و به ذهنم رسید شاید آقا از انتشار این كتاب مطلع نشده باشند. البته نمیدانستم كه نظر ایشان نسبت به مینوی چیست، چون بعضی نسبت به مینوی انتقاد دارند و حرفهایی میزنند. پاورچین پاورچین گفتم آقا این كتاب را ملاحظه كنید، حرفهای خواندنی دارد. ایشان گفتند: «بله، من با آقای مینوی آشنا بودم و با او ملاقات كرده بودم.» دیدم خیلی ارزیابی خوبی از مرحوم مینوی دارند و كتاب را با حُسن قبول پذیرفتند. پیش خودم فكر میكردم چند نفر هستند كه امروز بتوان راجع به مینوی اینگونه با آنها صحبت كرد و آنها نیز قدر مینوی را بدانند؟ سال گذشته مطلع شدیم كه آقا حدود ۹ ماه قبل از درگذشت ایرج افشار، ملاقاتی با آن مرحوم داشتهاند كه به پیشنهاد خود آقا بوده است. ایشان یادداشتی برای آقای افشار فرستاده بودند كه من مایلم شما را ملاقات كنم و وی هم قبول كرده بود. آقا در دیدار با آقای افشار به ایشان گفته بودند: «من از دورانی كه شما سردبیر مجلهی سخن بودید، مقالات و نوشتههای شما را میخواندم تا بعد در مجلهی راهنمای كتاب و ... من از نثر فارسی شما خوشم میآید، چون خوندار و جاندار است و نثر دلپذیر و درست و دلنشینی مینویسید.» یعنی یكی از جهاتی كه ایشان به آقای افشار احترام میگذاشتند، قدرت قلم او بود. ادامه تصاویر هماكنون نیز كثرت مطالعات ایشان در شعر و ادبیات حیرتآور است. گاهی كه خدمتشان میرسم، انبوه كتابهای جدیدی كه برای ایشان در همهی رشتهها و از جمله ادبیات فارسی رسیده است، من را متحیر میكند. همان شبی كه جلسات سالانهی شاعران برگزار میشود، شاعران مختلفی دهها جلد كتاب شعر جدید را به ایشان تقدیم میكنند و ایشان همه را نگاه میكنند و بعد نظر میدهند. در مجالس عزاداری و سخنرانیهایی كه در بیت آقا برگزار میشود هم روی شعرهایی كه مداحان و سخنرانان میخوانند، دقت نظر دارند. هنگامی كه مدعوین میآیند تا سلامی و عرض ادبی كنند، ایشان همانجا میگویند شعری كه خواندید، مال چه كسی بود؟ خیلی محكم بود. گاهی هم ایراد میگیرند و میگویند شعر مناسبی نبود. خلاصه اینكه یك لحظه از زبان و ادبیات به عنوان ظرف فكر و فرهنگ و معنویت و نیز وسیلهی ارتباط و ابزار بیان اندیشه غافل نیستند. دغدغههای ادبیاتی رهبری اگر بخواهیم فهرستی كوتاه از دغدغهها و اقدامات امروز ایشان در حوزهی زبان فارسی ارائه كنیم، چند نكته قابل اشاره است: یكی تذكرات مستمر به صداوسیما و اهتمام به رعایت قواعد زبان فارسی و بهكارگیری زبان فصیح و معیار امروزی در برنامههای صداوسیما و بهخصوص اخبار است. هم در زمان ریاستجمهوری و هم در دوران رهبری، یكی از تذكرهای دائمی ایشان به مدیران صداوسیما، پاسداری از زبان فارسی بوده است. اگر ببینند از صداوسیما خطا و انحرافی در زبان فارسی مشاهده شده یا شنیده شده، حتماً تذكر میدهند. همچنین بر برگزاری همایشها و دورههای آموزشی برای نویسندگان و گویندگان صداوسیما تأكید دارند و گاهی خود به عنوان سخنران در این همایشها شركت كردهاند. خاطرم هست یك بار راجع به مرحوم جلال همایی در حضور ایشان صحبت شد. ایشان فرمودند من در جوانی یكی دو بار به دیدن آقای همایی رفتم و دربارهی بعضی غزلهای ایشان صحبت كردم. مرحوم همایی هم یكی دو غزل را به خط خود در دفتر من نوشتهاند. مورد دیگر هم سخنرانیهایی است كه ایشان در محافل ادبی كردهاند و من به دو نمونه اشاره میكنم: یكی سخنرانی ایشان در افتتاحیهی كنگرهی حافظ است كه من در آن حاضر بودم و در ردیف دوم یا سوم كنار مرحوم كیومرث صابری نشسته بودم. جلسهای طوفانی بود؛ خیلی شلوغ و پر از سروصدا. ایشان سخنرانی خود را با بسمالله شروع كردند و این ابیات را حُسن مطلع سخنرانی خود قرار دادند كه: به حسن و خلق و وفا كس به یار ما نرسد در این سخن به كس انكار كار ما نرسد هزار نقد به بازار كائنات و یكی به پای سكهی صاحبعیار ما نرسد وقتی با این غزل حافظ شروع كردند، سكوتی بر جلسه حاكم شد. بعد یك ساعت سخنرانی تحلیلی داشتند. ایشان سخنرانی دیگری نیز راجع به اقبال لاهوری در اختتامیهی كنگره اقبال كردند كه «جاوید اقبال» پسر اقبال لاهوری نیز در آن جلسه حاضر بود و سخنرانی را برای او ترجمه میكردند، چون ایشان فارسی را خوب نمیدانست. بعد از سخنرانی، جاوید اقبال در همان جلسه گفت: «اگر همهی رهبران جهان اسلام به اندازهی آقای خامنهای با افكار اقبال آشنا بودند، امروز جهان اسلام وضع دیگری داشت.» سخنرانی مفصل آیتالله خامنهای در زمان ریاستجمهوری در نخستین سمینار زبان فارسی هم كاملاً فكرشده و منظم بود و مطالب جالبی در اینباره ایراد كردند.ایشان انتظار دارند كه جامعه و خصوصاً تحصیلكردههای جوان دانشگاهی و حوزوی به ظرفیتهای زبان و ادبیات فارسی آگاهی پیدا كنند و بر آن تسلط یابند و از قابلیتهای این زبان برای اعتلا و توسعهی معنویت در كشور و همچنین برای تقویت فكر و فرهنگ و ترویج علم و انسجام ملت استفاده كنند. كسی كه در مزرعهی بزرگی كندویهای خوبی دارد و عسل مصفایی تولید میكند، چقدر برای ظرف انتقال و بستهبندی آن باید دغدغه داشته باشد؟ همانگونه ایشان معتقدند باید عسل ایمان اسلامی را در «ظرفِ زبان» بستهبندی و توزیع كرد. یعنی بستهبندی اندیشه و فرهنگ اسلامی در غالب زبان و ادبیات فارسی باید همه جا باشد. بسیاری از معارف اسلامی را -كه البته همهی آن نزد ملت ایران نیست و نزد ملتهای دیگر هم هست- باید بهدرستی با زبان فارسی منتقل كرد. زبان از نظر ایشان ظرف و آیینهی فكر و فرهنگ است و گاهی یك بیت شعر یا یك سرودهی زیبا میتواند ملتی را به حركت درآورد. جالب توجه است كه سرود كنونی جمهوری اسلامی نیز از اهتمامهای ایشان است. بعد از رهبری، ایشان تشخیص دادند كه آن سرود قبلی كه در اوایل انقلاب باعجله ساخته شد، در شأن نظام نیست و باید كار حسابشدهتری صورت بگیرد. البته من از جزئیات آن خبر ندارم، اما ایشان وقت گذاشته بودند و شاعران و مسئولان را دعوت كرده و حدود و ثغور كار را معین كرده بودند.
در این سی و چند سالی كه از انقلاب گذشته و بنده توفیق آشنایی با آیتالله خامنهای را داشتهام، یكی از رشتههای پیوند ما زبان و ادبیات فارسی بوده است. دربارهی این وجه از شخصیت ایشان نكاتی را عرض میكنم: اول اینكه احاطهی ایشان بر ادب فارسی و تواناییهای زبانی ایشان یك امر استثنایی است و نتیجهی تحصیلات عادی حوزوی نیست. در زمانی كه آقای خامنهای جوان بودند و در حوزهی علمیه فقه و اصول میخواندند، درس و بحثی تحت عنوان زبان فارسی یا ادبیات فارسی یا نویسندگی یا حتی شعر به صورت رسمی در حوزه نبود. حوزهی امروز كه در آن فعالیتهای ادبی هم جایی دارد، بسیار فرق دارد با حوزهی پنجاه سال پیش. این یك واقعیت است كه روحانیون تربیتشدهی آن حوزه از نظر تواناییهای زبانی و ادبی، معاصرِ جامعهی خود نبودند، اما آقای خامنهای این ارتباط با زبان و ادبیات فارسی و عشق و علاقه و تسلط بر آن را در اثر چند عامل كسب كرده بود: اول استعداد طبیعی و ذوق فطری خود ایشان كه یك موهبت خدادادی است. دوم زندگی در محیط مشهد كه زادگاه و پرورشگاه زبان و ادبیات فارسی است و در آن سالها قوت و قدرت ادبی خوبی داشت. شاعران درجهاول خراسان و ایران در آنجا حضور داشتند و محافل و انجمنهای ادبی و جلسات شعرخوانی زیادی برگزار میشد. آقای خامنهای هم دوستان شاعر خوبی داشتند كه من بعضی از آنها مثل مرحوم قدسی و برخی مثل آقای قهرمان (كه هماكنون در قید حیات هستند) را كم و بیش میشناسم. آقای خامنهای در این مجالس حضور پیدا میكردند، به اشعاری كه سرایندگان درجه اول میخواندند، توجه میكردند و به بحثهایی كه در نقد شعر میشد، توجه داشتند. خود ایشان هم ذوق شعری داشتند و به لحاظ شخصیت و دانش مورد احترام استادان مسنتر بودند. ایشان خاطرات زیادی از مجالس ادبی مشهد دارند و در تمام این سالها نیز دوستی و مراودهی شعری و ادبی را با عدهای از شاعران مشهد داشتهاند. دیدار اعضای فرهنگستان زبان فارسی حدود بیست سال پیش كه فرهنگستان زبان و ادب فارسی تازه تأسیس شده بود، یك بار اعضای پیوستهی فرهنگستان خدمت ایشان رسیدند. آن موقع آقای دكتر حبیبی رئیس فرهنگستان بودند و بنده هم عضو پیوسته بودم. پیرمردهایی مثل مرحوم محیط طباطبایی و آقای احمد آرام نیز جزء فرهنگستان و در جلسه حاضر بودند. آقا آمدند و به آنها احترام فراوانی كردند. گفتند چرا صندلی آقای محیط را اینقدر دور گذاشتهاید؟ بیاورید ایشان را بالا بنشانید. بعد آقای آرام را احترام كردند و گفتند: «آقای آرام! من سالها پیش خدمت شما رسیده بودم، یادتان هست؟ كتابی را ترجمه میكردم و كلمهای در آن كتاب بود كه من معنی آن را در عربی معاصر آن روز نمیدانستم. آمدم تهران سراغ شما را گرفتم. پُرسانپُرسان جایی را در حوالی چهارراه كالج در خیابان انقلاب فعلی به من نشان دادند كه مؤسسهی فرانكلین بود. من از پلهها بالا آمدم و داخل اتاق شما شدم و دربارهی آن كلمه سؤال كردم. به هر حال من یك دیداری اینطوری با شما داشتم. یادتان هست؟» آقای آرام هم در عالَم خودش خیلی خونسرد گفت: بله، چیزی یادم هست كه یك بار طلبهای آمد پیش من. آقا خندیدند و گفتند: «آن طلبه من بودم!» این واقعه ذوق ایشان را در حوزهی قلم میرساند. آیتالله خامنهای به نثر فارسی قدیم و معاصر و داستانهای نویسندگان ایرانی نیز علاقه دارند. به رمانهای بزرگ نویسندگان غرب آشنا هستند و بسیاری از رمانهای درجهاول غربی را از نویسندگانی مثل داستایوفسكی، تولستوی، شولوخوف، رولان، هوگو و ... خواندهاند. چند سال پیش من با ایشان صحبت میكردم كه: میشود خاطرهی فلان دورهی سیاسی را نوشت و اظهار علاقه میكردم كه ایكاش فرصت میشد تا خودم آن را بنویسم. ایشان گفتند: اگر میخواهی بنویسی، من كتابی از ویكتور هوگو را معرفی میكنم تا بخوانی؛ نمونهی خوبی است. بعد كتاب «تاریخ یك جنایت» را به من دادند. ایشان هنوز هم فراوان رمان میخوانند و با آن اُنس دارند. بدینترتیب آیتالله خامنهای از پیش از انقلاب تا چهار پنج دههی اخیر، با تحولات معاصر شعر و نثر فارسی كاملاً همگام بودهاند. بسیاری از شاعران و نویسندگان معروف نوپرداز را نیز بهخوبی میشناسند و شاید بعضی از آنها مانند اخوان ثالث را از نزدیك هم دیده باشند. دربارهی هركدام از اینها هم ارزیابی دارند و زبان هركدام را میدانند. شاعران كهنسرای معاصر را نیز بهخوبی میشناسند. مثلاً آثار و احوال رهی معیری یا توللی یا حمیدی یا ابتهاج -كه هم نوپرداز است و هم كهنسرا- را خواندهاند. خلاصه در ذهن ایشان هم ادبیات معاصر اعم از شعر و نثر كاملاً حضور دارد و هم ادبیات كهن. این موارد، وسعت میدان آشنایی ایشان با ادبیات عرب و ادبیات فارسی قدیم و جدید و همینطور نمونههای فاخر ادبیات غربی را نشان میدهد كه به فارسی ترجمه شده. با پیروزی انقلاب، این توجه و اهتمام به زبان و ادب فارسی در زندگی و عمل ایشان ابعاد تازهتری نیز پیدا كرد؛ چه در دوران ریاستجمهوری و چه در دوران رهبری. اما ایشان چه ظرفیت و خصوصیتی در زبان فارسی دیدهاند كه اینهمه به آن عنایت دارند؟ در حالی كه میدانیم كمال اول ایشان، روحانیبودن و شأن عالِم دینی است و اگر هیچكدام از این خصوصیات را هم نداشتند، فضل ایشان از نظر فقهی و اجتهادی در جای خود برجسته بود. ادبیات برای ایشان جلوهی بارزی از تواناییهای انسانی است و قدرت زبان و بیان انسان كه شاهكار خلقت و بهترین و والاترین مخلوق خدا است نیز از شگفتیها و آیات الهی است. ایشان به این ظرفیت هم در درون خود وقوف دارند و هم در دیگران. آفاق وسیعی در ادبیات پیش چشم هر انسانی قابل گشوده شدن است و همین كافی است كه ایشان از این ظرفیت غافل نباشند. پس از انقلاب... بعد از انقلاب كه آیتالله خامنهای به عنوان یك حاكم و مسئول (رئیسجمهور و رهبر) مطرح بودهاند، با دیدی در مقیاس ملی و به عنوان یك مسئولیت سیاسی در ادارهی كشور نیز به جایگاه ادبیات توجه داشتهاند و زبان فارسی در اندیشهی ایشان جایگاه دیگری دارد، زیرا زبان فارسی را یكی از اركان هویت ملی ایرانیان میدانند. ایشان معتقدند كه هویت ملی ما را دو ركن مهم تشكیل میدهد: یكی دین اسلام و دیگری زبان فارسی و البته اسلام را در همبستگی ملی مهمتر میدانند. استدلال ایشان هم این است كه هنوز مردمانی در ایران هستند كه فارسی نمیدانند و به این زبان صحبت نمیكنند، ولی ایرانی هستند و با بقیهی مردم ایران وحدت دارند. عنصر معنوی پیوند این مردم با دیگران دین اسلام است.
ایشان معتقدند كه هویت ملی ما را دو ركن مهم تشكیل میدهد: یكی دین اسلام و دیگری زبان فارسی و البته اسلام را در همبستگی ملی مهمتر میدانند.
آقای خامنهای از مطالعهی متون اصلی و اصیل نظم و نثر فارسی غافل نبودهاند و به بركت حافظهی قوی، بسیاری از اشعار را در حفظ دارند. هنوز هم این اُنس و الفت وجود دارد. همین چند ماه پیش من یك بیت شعر عربی را كه مضمونش منسوب به مجنون است، به شعر فارسی برگردانده بودم. «هَوی ناقَتی خَلفی و قدّامی الهوی و إنّی و إیّاها لَمُختلفانِ». شعری از یك شاعر عرب در بیان احوال مجنون است. مجنون سوار ناقه (مادهشتر) بوده و رو به قبیلهی لیلی میرفته، اما این ناقه بچهاش را در خانه گذاشته و دلش پیش او بوده است. تا مجنون از ناقه غافل میشده، این شتر برمیگشته به سوی بچهاش. میگوید: عشقِ ناقهی من پشت سرم است و عشقِ خودم جلوی روی من. با هم هماهنگ نیستیم. مضمون عرفانی والایی است. من به ایشان گفتم كه این شعر را به فارسی برگرداندهام، از نظر شما چطور است؟ ایشان گوش كردند و با محبت نظری دادند و فرمودند: این قصهاش در مثنوی هست. بعد همانطور كه نشسته بودیم و ایشان مشغول خوردن ناهار بودند، تمام ابیات آن داستان مثنوی را برای من خواندند. امثال اینطور اشعار و ابیات در حافظهی ایشان زیاد است. ایشان تكبیتها و غزلهای سبك هندی فراوانی از صائب و كلیم و بیدل و طالب آملی و دیگران را حفظ هستند. اگر كسی اهل شعر باشد و با ایشان مصاحبت داشته باشد، نوبهنو اینگونه مضمونها و ابیات دست اولِ برگزیده را از ایشان میشنود. آشنایی با تاریخ تحول شعر فارسی علاوه بر این، ایشان به كُلیّت ادبیات فارسی و تاریخ تحول شعر فارسی نیز توجه دارند. یعنی سبكهای مختلف شعری مانند سبك خراسانی، هندی، دورهی بازگشت و شعر معاصر هركدام در ذهن ایشان جای خود را دارد. خصوصیات اینها را میشناسند و امتیاز هر كدام را نسبت به دیگری میدانند. میتوانم بگویم ایشان این دورهی هزار ساله از شعر رودكی را در جادهی تاریخ پابهپای شاعران طی كردهاند و كمتر شاعر بزرگی است كه ایشان دربارهی آن نظر نداشته باشد؛ چه این شاعر مولانا و سعدی و حافظ باشد و چه ملكالشعرای بهار و دیگران. ایشان پس از دورهی جوانی هم با شاعران و استادان معاصر ارتباط داشته و از آنها استفاده میكردهاند. یكی از این شاعران مرحوم امیری فیروزكوهی بود كه آقای خامنهای در تهران با ایشان ارتباط داشتند. ظاهراً وقتی آقا به تهران میآمدند، با ایشان دیدار میكردند و همین رفت و آمد باعث شده بود كه افراد خانوادهی امیری هم با ایشان آشنایی داشته باشند. شاعران دیگری هم كه به منزل آقای امیری میآمدند، ایشان را میدیدند. از آنجا كه آقای امیری به سبك هندی علاقه و اعتقاد داشت، این نیز یك زمینهی مشترك گفتوگوهای ادبی میان این دو میشد. ما علاقهی متقابل بین این دو بزرگوار را بعد از انقلاب و در آن دوران محدودی كه آقای امیری زنده بود، دیدیم. ادامه تصاویر خاطرم هست یك بار راجع به مرحوم جلال همایی در حضور ایشان صحبت شد. ایشان فرمودند من در جوانی یكی دو بار به دیدن آقای همایی رفتم و دربارهی بعضی غزلهای ایشان صحبت كردم. مرحوم همایی هم یكی دو غزل را به خط خود در دفتر من نوشتهاند. آقای خامنهای از روزگار قدیم دفتری دارند كه ابیات و اشعار خوب و درجهاول شاعران معاصر -و شاید هم شاعران غیر معاصر- را در آن نوشتهاند و یادداشت كردهاند. البته من آن دفتر را ندیدهام، ولی خودشان گفتند چنین دفتری هست و كسانی كه آن دفتر را دیدهاند هم برای من از آن صحبت كردهاند. غرض اینكه زبان و ادبیات برای آقای خامنهای قبل از انقلاب یك علاقهی شخصی صِرف نبوده، بلكه آن را جدی گرفته و به اهمیت این عنصر معرفتی و فكری در انسان وقوف داشتند. یكی از عوامل سِنخیت روحی ایشان با مرحوم مطهری نیز همین بود؛ هر دو خراسانی و هر دو آگاه از ظرفیتها و ارزشهای زبانی و ادبی و علاقمند به شعر و ادب فارسی، هر دو نویسنده و خطیب توانا و خوب، اما در بین روحانیون كسانی كه از نظر ادبی بتوانند با آقای خامنهای دمخور باشند، محدود و معدود بودند. باید این را نیز اشاره كنم كه ایشان به شهادت كتابها و مقالاتشان، نویسنده و مترجم خوبی نیز هستند. ایشان كتابهایی را از عربی به فارسی ترجمه كردهاند؛ از كسانی مانند سید قطب و شیخ راضی آلیاسین و ... یعنی در حوزهی قلم و نویسندگی نیز انسان جویا و پویایی بودهاند. پادكست: زبان تحمیلی
سرود كنونی جمهوری اسلامی نیز از اهتمامهای ایشان است. بعد از رهبری، ایشان تشخیص دادند كه آن سرود قبلی كه در اوایل انقلاب باعجله ساخته شد، در شأن نظام نیست و باید كار حسابشدهتری صورت بگیرد.
اما ایشان در درجهی دوم یك رشتهی پیوند نیرومند و گستردهی تاریخی مهم را نیز همین زبان و ادبیات فارسی میدانند. یكی از پایههای فكری ایشان این است كه نهتنها تعارضی بین عشق و علاقه به زبان و ادبیات فارسی با ایمان به اسلام نمیبینند، بلكه معتقدند این دو دست در گردن هم هستند و در طول تاریخ تعامل داشته و مثل آیینه منعكسكنندهی هم بودهاند. ایشان با چنین مبنای فكری سعی كردهاند كشور و ملت را از آسیب این دوگانگی كه قبل از انقلاب بین ملیت ایرانی و مسلمانی بهوجود آمده بود و خیلی از روشنفكران به آن دامن میزدند، مصون بدارند. یكی از آفات اجتماعی ما این بوده كه عدهای فكر میكردند اگر طرفدار و عاشق زبان فارسی و ادبیات فارسی باشند، به معنای ملیگرایی مخالف اسلام است و عدهی دیگری فكر میكردند كه لازمهی قوت و رسوخ در مسلمانی این است كه به مظاهر ملی كمتوجه باشند. مبنایی كه در ذهن آقای خامنهای است و چنین جایگاه شایستهای برای زبان فارسی قائل هستند، سبب اعتدالی در برقراری رابطهی بین اسلام و ایران میشود كه از آثار سوء و تبعات ناشی از تعارض این دو جلوگیری میكند. «ایرانی» از نظر ایشان فردی است كه عموماً هم معتقد به خدا و اسلام و پیغمبر و ائمه است و هم علاقمند به زبان و ادبیات فارسی در همهی اجزای آن. ادامه تصاویر آیتالله خامنهای در بیستوسه سال دوران رهبری خود، به طُرُق مختلف سعی در تقویت زبان و ادبیات فارسی داشتهاند. به نظر بنده مهمترین عنصر و عمدهترین كاری كه ایشان برای رونقبخشیدن به زبان فارسی و ادبیات فارسی كردهاند، همین سخنرانیهای فراوان صحیح و فصیحی است كه ایراد كرده و با این خطبهها ارزش و اهمیت زبان را بهطور طبیعی به عموم ملت و بهخصوص تحصیلكردهها منتقل كردهاند. شاید كمتر كسی این تأثیر را ارزیابی كرده باشد. البته ما به گویندگان و سخنوران خود احترام میگذاریم، اما میتوانیم سخنرانیها و خطبههای ایشان را با بسیاری دیگر از سخنرانان مذهبی و حتی روشنفكران دیگر مقایسه كنیم. اگر كسی بخواهد صحبتهای ایشان را از طرز محاورهای و گفتاری به سبك رسمی و زبان معیار مبدل كند، زحمت بسیار كمی خواهد داشت. یعنی فعل سر جای خودش است، جمله سالم است، عبارت رها نشده و اینطور نیست كه جمله با یك آهنگ و یك وجه فعلی شروع شود، اما به آخر كه میرسد، متناسب با مقدمات نباشد. در حالی كه این اشتباهها در سخنرانیهای دیگران فراوان دیده میشود. هنر سخنرانی سخنگفتن ایشان با آن آهنگ صیقلخورده و آیینهگون كه مخصوصاً در دوران جوانی داشتند، بسیار اثرگذار بوده است. حالا ایشان هفتاد سالگی را پشت سر گذاشتهاند و دیگر صدایشان در سخنرانی همان صدای سی سالگی و چهل سالگی نیست، ولی گاهی كه تلویزیون سخنرانیهای اوائل انقلاب ایشان را پخش میكند و مثلاً در نماز جمعه خطبه میخوانند یا دعا میكنند، مثل شیشه شفاف و مثل آیینه درخشان است. لحن صیقلی و كلام فصیح، هنر والایی است و بر اینكه جوانهای تحصیلكردهی ما بدانند و بیاموزند كه چگونه باید حرف زد، بسیار مؤثر بوده است. در واقع ایشان به صورت طبیعی برای نسلی كه با ایشان بوده و از ایشان استفاده میكرده و به صحبت ایشان گوش میسپردهاند، معلمِ سخنوری بودهاند؛ البته اینكه ما چقدر یاد گرفته باشیم، داستان دیگری است. بر اساس غیرت ملی و عشق و علاقهای كه به زبان فارسی دارند و مصلحتی كه برای ملك و ملت میاندیشند، معتقدند كه علم را نباید به زبان انگلیسی در ایران ترویج كرد تا این باور پیش نیاید كه زبان فارسی قدرت و قابلیت بیان مفاهیم علمی را ندارد.
مقالات و رسالات و نامهها و پیامهای ایشان كه در مدت بعد از انقلاب در جامعه منتشر شده نیز اهمیت دارد. ایشان باظرافت، نكات مهمی را با رعایت همهی جهات و جوانب در قالب عبارتهای شُستهرُفته و پاكیزه گنجاندهاند، طوری كه همهی مردم آن را میفهمند؛ از یك پیرزن سادهی روستایی تا استاد دانشگاه. فرض كنید ایشان دربارهی فوت كسی یك پیام تسلیت مینویسد. اگر در آن پیام دقت كنید، میبینید چقدر از كلمه و كلام و قدرت زبان برای بیان اندیشهی خود بهخوبی استفاده میكنند. آیتالله خامنهای اقدامات برنامهریزی شده و آگاهانهی بسیاری نیز در خدمت به ادب فارسی در جمهوری اسلامی ایران داشتهاند. یكی از آنها برگزاری جلسات متعدد سالانه با شاعران است كه از اول رهبری ایشان تقریباً هیچگاه تعطیل نشده است؛ از جمله جلسات شعرخوانی شاعران در محضر ایشان در پانزدهم ماه رمضان كه مقارن با میلاد مبارك امام مجتبی علیهالسلام است. خوشبختانه اشعار خوانده شده در این جلسات در سالهای اخیر چاپ شده و بقیهی آنها نیز بهتدریج چاپ خواهد شد، انشاءالله. این جلسات در توسعه و هدایت جریان شعر ایران مؤثر است. شاعران درجهاول سراسر ایران در طول سال در جشنوارههای متعددی كه در سطح شهرستان و استان و ایران برگزار میشود، شناخته میشوند و نخبگان آنها كه حدود ۱۵۰ تا ۲۰۰ نفر هستند، به آن جلسه دعوت میشوند. تشویق آنها در واقع تشویق دوستان و رقیبانشان هم هست. شاعران در آن جلسه شعرهای خود را میخوانند و ایشان بادقت گوش میكنند. گاهی در همان جلسه و در خلال گوش كردن، اظهار نظر مختصری هم دارند. در پایان هر جلسهای ایشان صحبتی نیز دربارهی شعر و ادبیات و زبان و سبك و مضمون شعری میكنند. این جلسات از تلویزیون هم پخش میشود و در سطح كشور همه میبینند كه یكی شعر طنز خواند و دیگری شعر انقلابی یا شعر آیینی. یكی قصیده خواند، یكی غزل و دیگری رباعی و حتی برخی شعر سپید. یكی شعر تركی خواند و دیگری شعر عربی. همهی این انواع شعرها سالیان سال است كه در حضور ایشان خوانده و در جامعه پخش میشود. رصد فضای شعر كشور اما شعرخوانی در حضور رهبر انقلاب منحصر به جلسهی ماه رمضان نیست. ایشان جلسهی دیگری هم با مداحان اهلبیت علیهمالسلام دارند كه هر سال در روز تولد حضرت زهرا سلاماللهعلیها برگزار میشود. كاملاً معلوم است كه ایشان برای اصلاح و ارتقای وضع مداحی در ایران سعی میكنند الگوها و نمونههای شایسته را به جامعه معرفی كنند. این بهتر از آن است كه مثل خیلیها بگویند این بد است، آن عیب است، فلانچیز انحراف است و ... مجال میدهند تا نمونههای خوب در حضور ایشان عرضه شود، بعد هم تلویزیون آن را پخش كند تا بهطور طبیعی تراز و میزان دست شاعران و مداحان بیاید و ذوق و سلیقهشان را اصلاح كنند. این حركت و اهتمام، در جریان مداحی سالهای اخیر اثرات مثبتی داشته و شعرهای سطحی و بیمایه كمتر خوانده میشود. گاهی ایشان در طول سال برای شاعرانی كه اختصاصاً شعر آیینی میگویند نیز فرصتی ایجاد كردهاند. شاعران آیینی را تشویق میكنند كه برای اسلام و ائمه و دین و آیین شعر فاخر بگویند تا این شعرها خوراك آن خوانندههای خوب باشد. همچنین شاعران آیینی را به اینكه انجمنی برای خود داشته باشند و سر و سامانی به كارهایشان بدهند، تشویق كردهاند. آیتالله خامنهای در عین توجه به رشد جوانان در شعر، پیشكسوتان را نیز احترام میكنند. مثلاً تا وقتی آقای حمید سبزواری حالشان خوب بود، یا مرحوم شاهرخی كه دوستی صمیمی با آقا داشتند و سه چهار سال پیش فوت كردند، به عنوان پیر و پیشكسوت شاعران معاصر شعر میخواندند. آقا با سبك شعری و شخصیت شاعرانی مثل آقایان مشفق، معلم، موسوی گرمارودی یا جوانترهایی مثل آقای قزوه یا كسانی مثل مرحوم قیصر امینپور و حسن حسینی و نصرالله مردانی هم دوستی و آشنایی داشتند و با آنها دیدارهایی داشتند. ادامه تصاویر با بسیاری از شاعران معاصر خوب شهرستانی نیز آشنا هستند و گاهی كه شاعران جوان خدمت ایشان میآیند، از آنها احوال شاعران مسنتر شهر خودشان را میپرسند، سلام میرسانند و پیغامی میدهند. بنابراین با گروه زیادی از شاعران ایران آشنا هستند. احوال آقای محبت را در كرمانشاه میپرسند. احوال آقای كلامی را در زنجان. از فلان شاعر تبریزی سراغ میگیرند. در مشهد یا كاشان از شاعری سراغ میگیرند و ... خلاصه اوضاع شعر را در ایران امروز رصد میكنند. این بخشی از كارهای برنامهریزی شدهی ایشان برای حفظ زبان فارسی است و چراغ شعر معاصر را روشن نگهمیدارند، روغن این چراغ را زیادتر میكنند و شعلهاش را پرفروغتر میكنند. زبان فارسی، زبان علم كار برجستهی دیگری كه ایشان برای زبان فارسی كردهاند، اهتمام به تأسیس فرهنگستان در ایران بوده است. ایشان معتقد به ضرورت تشكیل فرهنگستان در جمهوری اسلامی بودند و اسباب و وسایل این كار را خودشان فراهم كردند. كمك كردند تا فرهنگستان در عباسآباد كه منطقهی بسیار خوبی در تهران است، مستقر شود. زمین این مجموعه را با اجازهی ایشان در اختیار فرهنگستان گذاشتند. اسناد مكاتباتی كه مرحوم كازرونی و آقای دكتر حبیبی داشته و از ایشان كمك خواستند و اجازه و دستوری هم كه ایشان دادهاند، هست. دولت را هم تشویق كردند تا ساختمانهای مناسبی برای فرهنگستانها ساخته شود. تاكنون این زمینها در اختیار فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی و فرهنگستان علوم و علوم پزشكی قرار گرفته است و انشاءلله بهتدریج كاملتر میشود. ایشان همچنین اعضای فرهنگستان را به كار و تلاش در این زمینه تشویق میكنند و از فعالیتهای فرهنگستان خبر میگیرند. مخصوصاً ایشان تأكید دارند كه زبان فارسی باید زبان علم شود. یكی از عرصههایی كه آیتالله خامنهای در دوران رهبری خود مستمراً آن را ترویج و تشویق كردهاند، گفتمان نهضت علمی است. رهبر انقلاب معتقدند علم در ایران باید به زبان فارسی رواج پیدا كند. بر اساس غیرت ملی و عشق و علاقهای كه به زبان فارسی دارند و مصلحتی كه برای ملك و ملت میاندیشند، معتقدند كه علم را نباید به زبان انگلیسی در ایران ترویج كرد تا این باور پیش نیاید كه زبان فارسی قدرت و قابلیت بیان مفاهیم علمی را ندارد. با احاطهای كه به قابلیتهای زبان فارسی دارند، میگویند فرهنگستان باید برای این منظور واژهگزینی كند. بنده هم كه گاهی خدمتشان میرسم و از پیشرفت كارهای فرهنگستان گزارش میدهم، ایشان خوشحال میشوند و راهنمایی و پشتیبانی میكنند. آیتالله خامنهای در بیستوسه سال دوران رهبری خود، به طُرُق مختلف سعی در تقویت زبان و ادبیات فارسی داشتهاند. به نظر بنده مهمترین عنصر و عمدهترین كاری كه ایشان برای رونقبخشیدن به زبان فارسی و ادبیات فارسی كردهاند، همین سخنرانیهای فراوان صحیح و فصیح است.
اخیراً در یكی از دیدارها با هیأت دولت، رهبر انقلاب برخی نگرانیها را مطرح كردند كه در دل خود ایشان و در میان جامعه بود. یعنی این كه بعضیها در مقام ایراندوستی از اعتدال خارج میشوند، میكِشند توی خاكی و گرد و خاك میكنند. ایشان حكیمانه و مهربانانه گفتند: «اگر میخواهید بروید سراغ ایران و ایرانی، سراغ زبان و ادبیات فارسی بروید و آن را تحكیم و ترویج كنید. اینكه دیگر معارضه ندارد. چرا سراغ چیزهایی میروید كه بحثانگیز باشد و خودتان و دیگران را به زحمت بیندازید و برای مملكت درد سر درست كنید؟» این نشان میدهد كه ایشان زبان فارسی را مركز و محور توجه به ایران میدانند. اتفاقاً این جنبه از شخصیت آیتالله خامنهای چیزی است كه مخالفان نظام هم به آن اذعان دارند، اما بعضی به زبان میآورند و بعضی از روی بغضی كه دارند، به زبان نمیآورند. آنهایی كه اهل ادب هستند و این ارزشها را میفهمند، درك میكنند كه كسی امروز رهبری ایران را بر عهده دارد كه شعر و داستان را میفهمد. همین غزل ایشان را كه میگوید: «چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم ...» اگر كسی از اول تا آخرش بخواند، زیبایی و دلنشینی شعری را درمییابد كه فصاحت و لطافت دارد و از ریزهكاریهای فراوان برخوردار است. البته ایشان شعرهای فراوان دیگری هم گفتهاند، اما فقط برخی از آنها منتشر شده و در دسترس است. ایشان همچنین یك ناقد شعر درجهاول نیز هستند. من اشعار فراوانی از ایشان به خاطر دارم، اما ایشان علاقه ندارند به عنوان شاعر معرفی شوند. حتی در سخنرانیهای خود هم كم شعر میخوانند؛ اگرچه گاهی كه تكبیتها یا تكمصرعهایی در این سخنرانیها آمده، اشعار نابی بوده است. گویی عالماً و عامداً كم شعر میخوانند. شاید چون ظاهر شاعری و سیاست با هم سازگار نیست. امام هم تا زنده بودند، اشعارشان كمتر منتشر شد. آشنایی با معاصران زبان و ادبیات فارسی یكی دیگر از ویژگیهای ایشان، آشنایی با پژوهندگان و محققان معاصر زبان و ادبیات فارسی و تكریم و تشویق آنها است. چند سال پیش من كتاب «مینوی و گسترهی ادب فارسی» را كه تازه منتشر شده بود، میخواندم و به ذهنم رسید شاید آقا از انتشار این كتاب مطلع نشده باشند. البته نمیدانستم كه نظر ایشان نسبت به مینوی چیست، چون بعضی نسبت به مینوی انتقاد دارند و حرفهایی میزنند. پاورچین پاورچین گفتم آقا این كتاب را ملاحظه كنید، حرفهای خواندنی دارد. ایشان گفتند: «بله، من با آقای مینوی آشنا بودم و با او ملاقات كرده بودم.» دیدم خیلی ارزیابی خوبی از مرحوم مینوی دارند و كتاب را با حُسن قبول پذیرفتند. پیش خودم فكر میكردم چند نفر هستند كه امروز بتوان راجع به مینوی اینگونه با آنها صحبت كرد و آنها نیز قدر مینوی را بدانند؟ سال گذشته مطلع شدیم كه آقا حدود ۹ ماه قبل از درگذشت ایرج افشار، ملاقاتی با آن مرحوم داشتهاند كه به پیشنهاد خود آقا بوده است. ایشان یادداشتی برای آقای افشار فرستاده بودند كه من مایلم شما را ملاقات كنم و وی هم قبول كرده بود. آقا در دیدار با آقای افشار به ایشان گفته بودند: «من از دورانی كه شما سردبیر مجلهی سخن بودید، مقالات و نوشتههای شما را میخواندم تا بعد در مجلهی راهنمای كتاب و ... من از نثر فارسی شما خوشم میآید، چون خوندار و جاندار است و نثر دلپذیر و درست و دلنشینی مینویسید.» یعنی یكی از جهاتی كه ایشان به آقای افشار احترام میگذاشتند، قدرت قلم او بود. ادامه تصاویر هماكنون نیز كثرت مطالعات ایشان در شعر و ادبیات حیرتآور است. گاهی كه خدمتشان میرسم، انبوه كتابهای جدیدی كه برای ایشان در همهی رشتهها و از جمله ادبیات فارسی رسیده است، من را متحیر میكند. همان شبی كه جلسات سالانهی شاعران برگزار میشود، شاعران مختلفی دهها جلد كتاب شعر جدید را به ایشان تقدیم میكنند و ایشان همه را نگاه میكنند و بعد نظر میدهند. در مجالس عزاداری و سخنرانیهایی كه در بیت آقا برگزار میشود هم روی شعرهایی كه مداحان و سخنرانان میخوانند، دقت نظر دارند. هنگامی كه مدعوین میآیند تا سلامی و عرض ادبی كنند، ایشان همانجا میگویند شعری كه خواندید، مال چه كسی بود؟ خیلی محكم بود. گاهی هم ایراد میگیرند و میگویند شعر مناسبی نبود. خلاصه اینكه یك لحظه از زبان و ادبیات به عنوان ظرف فكر و فرهنگ و معنویت و نیز وسیلهی ارتباط و ابزار بیان اندیشه غافل نیستند. دغدغههای ادبیاتی رهبری اگر بخواهیم فهرستی كوتاه از دغدغهها و اقدامات امروز ایشان در حوزهی زبان فارسی ارائه كنیم، چند نكته قابل اشاره است: یكی تذكرات مستمر به صداوسیما و اهتمام به رعایت قواعد زبان فارسی و بهكارگیری زبان فصیح و معیار امروزی در برنامههای صداوسیما و بهخصوص اخبار است. هم در زمان ریاستجمهوری و هم در دوران رهبری، یكی از تذكرهای دائمی ایشان به مدیران صداوسیما، پاسداری از زبان فارسی بوده است. اگر ببینند از صداوسیما خطا و انحرافی در زبان فارسی مشاهده شده یا شنیده شده، حتماً تذكر میدهند. همچنین بر برگزاری همایشها و دورههای آموزشی برای نویسندگان و گویندگان صداوسیما تأكید دارند و گاهی خود به عنوان سخنران در این همایشها شركت كردهاند. خاطرم هست یك بار راجع به مرحوم جلال همایی در حضور ایشان صحبت شد. ایشان فرمودند من در جوانی یكی دو بار به دیدن آقای همایی رفتم و دربارهی بعضی غزلهای ایشان صحبت كردم. مرحوم همایی هم یكی دو غزل را به خط خود در دفتر من نوشتهاند.
مورد دیگر هم سخنرانیهایی است كه ایشان در محافل ادبی كردهاند و من به دو نمونه اشاره میكنم: یكی سخنرانی ایشان در افتتاحیهی كنگرهی حافظ است كه من در آن حاضر بودم و در ردیف دوم یا سوم كنار مرحوم كیومرث صابری نشسته بودم. جلسهای طوفانی بود؛ خیلی شلوغ و پر از سروصدا. ایشان سخنرانی خود را با بسمالله شروع كردند و این ابیات را حُسن مطلع سخنرانی خود قرار دادند كه: به حسن و خلق و وفا كس به یار ما نرسد در این سخن به كس انكار كار ما نرسد هزار نقد به بازار كائنات و یكی به پای سكهی صاحبعیار ما نرسد
وقتی با این غزل حافظ شروع كردند، سكوتی بر جلسه حاكم شد. بعد یك ساعت سخنرانی تحلیلی داشتند. ایشان سخنرانی دیگری نیز راجع به اقبال لاهوری در اختتامیهی كنگره اقبال كردند كه «جاوید اقبال» پسر اقبال لاهوری نیز در آن جلسه حاضر بود و سخنرانی را برای او ترجمه میكردند، چون ایشان فارسی را خوب نمیدانست. بعد از سخنرانی، جاوید اقبال در همان جلسه گفت: «اگر همهی رهبران جهان اسلام به اندازهی آقای خامنهای با افكار اقبال آشنا بودند، امروز جهان اسلام وضع دیگری داشت.» سخنرانی مفصل آیتالله خامنهای در زمان ریاستجمهوری در نخستین سمینار زبان فارسی هم كاملاً فكرشده و منظم بود و مطالب جالبی در اینباره ایراد كردند.ایشان انتظار دارند كه جامعه و خصوصاً تحصیلكردههای جوان دانشگاهی و حوزوی به ظرفیتهای زبان و ادبیات فارسی آگاهی پیدا كنند و بر آن تسلط یابند و از قابلیتهای این زبان برای اعتلا و توسعهی معنویت در كشور و همچنین برای تقویت فكر و فرهنگ و ترویج علم و انسجام ملت استفاده كنند. كسی كه در مزرعهی بزرگی كندویهای خوبی دارد و عسل مصفایی تولید میكند، چقدر برای ظرف انتقال و بستهبندی آن باید دغدغه داشته باشد؟ همانگونه ایشان معتقدند باید عسل ایمان اسلامی را در «ظرفِ زبان» بستهبندی و توزیع كرد. یعنی بستهبندی اندیشه و فرهنگ اسلامی در غالب زبان و ادبیات فارسی باید همه جا باشد. بسیاری از معارف اسلامی را -كه البته همهی آن نزد ملت ایران نیست و نزد ملتهای دیگر هم هست- باید بهدرستی با زبان فارسی منتقل كرد. زبان از نظر ایشان ظرف و آیینهی فكر و فرهنگ است و گاهی یك بیت شعر یا یك سرودهی زیبا میتواند ملتی را به حركت درآورد. جالب توجه است كه سرود كنونی جمهوری اسلامی نیز از اهتمامهای ایشان است. بعد از رهبری، ایشان تشخیص دادند كه آن سرود قبلی كه در اوایل انقلاب باعجله ساخته شد، در شأن نظام نیست و باید كار حسابشدهتری صورت بگیرد. البته من از جزئیات آن خبر ندارم، اما ایشان وقت گذاشته بودند و شاعران و مسئولان را دعوت كرده و حدود و ثغور كار را معین كرده بودند.
گفتگو
| |
| |
| |
| |
|