اشرافیت؛ روستا ستیزی؛ لیبرالیسم فرهنگی
یزد آوا؛ اخیراً جناب آقای هاشمی رفسنجانی در یکی از اظهارات خود در یکی از نشریات کشور در راستای تحقیر منتقدان و مخالفان خود گفت؛ کسانی که تا دیروز در روستاها قدم می زدند اکنون انقلابی شدند.
بدیهی است راقم این سطور با صرف نظر از درگیری های معمول سیاسی میان جریانات حزبی و سیاسی، لیکن توهین به روستاییان را بر نمی تابد و البته این مسألۀ تأسف برانگیز را برآمده از موضع مبنایی و فکری قلمداد می کند که تفکر و تئوری در پس آن قرار دارد.
در تشریح این مسأله و در باب واکاوی چرایی توهین اخیر به روستا و روستاییان باید گفت؛ از زمان آغاز ریاست جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی و با ترویج و تأکید بر اقتصاد نفتی برآمده از ایدههای تکنوکراتهای دولت کارگزاران، فضای شهری جامعه به سمت مصرف گرایی سوق داده شد، زیرا مصرف گرایی در روستا برخلاف شهرها از بار معنای خاصی برخودار نبوده و نیست، بلکه غالباً مصرف گرایی در شهرها شکل می گیرد که در نهایت با فخر فروشی نیز عجین می شود، لذا مصرف گرایی که در دوران مدیریت اجرایی هاشمی رفسنجانی در کشور شکل گرفت موجبات شهرگرایی و سیل عظیم مهاجرت روستاها به شهرها به ویژه کلان شهر تهران را فراهم نمود که این امر موجبات نابودی کشاورزی در روستاها و تضعیف فرهنگ شهرها را موجب گردید، زیرا شهرها به علت نیازمندی به اقتصاد تولیدی روستا خود را با فرهنگ بومی و ایرانی اسلامی روستا منطبق می ساختند، لیکن پس از سیاست های اقتصاد لیبرالی دولت کارگزاران و در نهایت سیطرهی لیبرالیسم فرهنگی در بخش فرهنگ، از آن پس شهرها آموزههای خود را از متن الگوها و ارزشهای جوامع غربی دریافت کردند، پیامدهای این امر سبب گردید پدیدهای به نام اشرافیت در جامعه شکل بگیرد که حاصل آن فخرفروشی و خود بر تربینی در فتنهی 88 بود که به وضوح این خصیصه نامطلوب در آن بحران خود را نشان داد، به نحوی که جماعتی از اشراف و مرفهین بی درد و غربگرا با حمایت دولتهای استکباری رأی خود را بر آرای عموم مردم به ویژ روستاییان برتر دانستند که متأسفانه نقش هاشمی رفسنجانی در تشدید این امر نیز غیر قابل انکار است.
لذا فرهنگ اشرافیت و روستا ستیزی در دولت کارگزاران آقای هاشمی نمود پیدا کرد و عامل کلیدی این آموزه نادرست غربی نیز اقتصاد نفتی بود .
بی شک وقتی اشرافیت در جامعه تسرّی یابد شخص اشرافی خواهد شد و خود و خانوده اش از همه بالاتر و برتر قرار خواهند گرفت و تعامل با مردم به ویژه روستاییان به صورت آمرانه خواهد بود.
با این تفاسیر می توان رویکرد مدعیان شعار پرطمطراق مردم سالاری را به عینه مشاهده نمود؛ از یک سو با ترویح اشرافی گری، تضعیف فرهنگ بومی برآمده از روستا و سیطرهی لیبرالیسم فرهنگی در شهرها را موجب شدند، از سوی دیگر روستاییان را که به عنوان مهمترین منبع تولید کنندهی فرهنگ و اقتصاد در طول تاریخ این سرزمین بودند را مورد تحقیر و اهانت خود قرار دادند، لذا عصبانیت اخیر مردم به ویژه روستاییان از مواضع آقای هاشمی برآمده از رویکردهایی است که ریشۀ آن را باید در آغاز ریاست جمهوری شخص آقای هاشمی جستجو نمود؛ زیرا مکتب اقتصادی موجود در کابینه تکنوکرات دولت هاشمی به نحوی بود که وابستگی، مصرف گرایی حاصل از فروش نفت مُفت، خام فروشی، تن پروری و سستی در امر تولید با برچسب رفاه و توسعه، تمام تار و پود توانمندی اقتصادی و فرهنگی روستا را به ورطهی نابودی کشاند، توسعه ای که در راستای نابودی سنت عمل نمود و گسل و گسستی با سنت پیدا کرد و روستا، جنوب شهر، قومیت ها ،زبانها، لهجه ها، دین، فرهنگ های بومی و ... را در بحرانی عظیم قرار داد.
لذا باید این پرسش را از آقای هاشمی رفسنجانی که به اعتراف خود از متن روستا به این جایگاه در نظام اسلامی درست یافت پرسید به راستی مگر نه این است که روستاییان را باید به عنوان مهمترین عامل و شاخصه در پیروزی انقلاب اسلامی مورد توجه قرارداد؟ مگر این روستاییان نبودند که علیه طاغوت قیام کردند و برخی از آنها در قالب مهاجران به محلات جنوب شهر تجمیع و مستقر شدند و نظام منحوس پهلوی را سرنگون کردند؟ به راستی شاکلهی اصلی شکل گیری شجره طیبه بسیج بر ظرفیتها و توانمندیهای چه اقشاری بنا نهاده شد؟ مگر غیر از این است که روستاییان شاکله اصلی نهاد طیبه بسیج را تشکیل دادند و این نهاد مبارک را در اقصی نقاط دنیا به ویژه در امت اسلامی گسترانیدند.
لذا شایسته است رئیس محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام با اجتناب از تکرار این گونه مواضع توهین آمیز، در راستای دلجویی و عذرخواهی از محضر شریف روستاییان کشور برآید، زیرا همه با افتخار و مباهات اعلام می کنیم «#ما_یک_روستایی_هستیم»، از این رو بر هر فرد سلیم النفسی فرض و لازم است تا در جهت تکریم روستا و روستاییان حرکت نماید و از تحقیر و اهانت به روستاییان پرهیز نماید.
نویسنده: مهدی نجفی
مطالب مرتبط:
گفتگو
| |
| |
| |
| |
|