آقای حسنی آن طور که ادعا می کرد نبود/ما در اعتقادات و تفکرات تفاوت فاحشی داشتیم
به گزارش یزد آوا؛ پس از حواشی بسیاری که پیرامون جدایی آزاده نامداری و فرزاد حسنی پیش آمد، آزاده نامداری عکسی از خود در اینستاگرام منتشر کرد که جنجالهای تازهای را به دنبال داشت و باعث شد نامهها و جوابیههایی از دو طرف در اینباره منتشر شود. نامداری پس از این قضیه، اینستاگرامش را بست تا مدتی از اخبار و حواشی به دور باشد.
آزاده نامداری به تازگی مصاحبهای مفصل با مجله «زندگی ایدهآل» انجام داده و در آن از علل طلاقش و همچنین چرایی انتشار آن عکس سخن گفته است.
خانم نامداری زیاد عصبانی میشود؟
نه. راستش من در مدت زیادی از زندگیام اصلا عصبانی نمیشدم. جالب است برایتان بگویم که چند وقت پیش یکی از ویدئوهای قدیمی خودم را در یک فنپیج اینترنتی دیدم که در آخر برنامه میگویم: «من که اصلا عصبانی نمیشوم.» با خود فکر کردم و دیدم در آن زمان چقدر نگاه درستی به خودم داشتم. البته که عصبانی شدن یک بخشی از زندگی آدمهاست ولی من یک کاراکتر کاملا آرام دارم؛ اگرچه در یک سال و نیم اخیر بیشتر عصبانی میشوم.
دریک سال و نیم، دو سال اخیر وقتی فهمیدم دنیا مهربان نیست و یک هجمه خیلی شدید به سمتم روانه شد و من برای دفاع از خودم گارد گرفتم، عصبانیت هم بخشی از وجودم شد. ولی کلا عصبانیت من خیلی جدی نیست. ممکن است با کلام با دیگران بحث کنم اما آنقدر عصبانی نمیشوم که چیزی را بشکنم یا به سمت کسی پرتاب کنم! اصلا این جور عصبانی نمیشوم. حالا چرا این را پرسیدید؟
چون فکر میکنیم انتشار آن عکس افشاگرایانه در اینستاگرام یک واکنش از سر عصبانیت بود ...
خیلی خوب شد که این را گفتید. پس اجازه دهید کاملا برایتان توضیح بدهم. اولا باید بدانید من اصلا و ابدا دچار انقلاب روحی نمیشوم؛ اینکه یک انفجار روحی در من رخ بدهد که باعث بشود یقه یکی را بگیرم یا به کسی ناسزا بگویم یا عکسی از سر عصبانیت منتشر کنم. میتوانم بگویم دلخوری من در آن لحظه بسیار زیاد بود اما عصبانیت و خشمی نداشتم. آن عکس اصلا به خاطر اینکه من عصبانی بودم منتشر نشد و دلایل زیاد دیگری داشت.
اجازه میدهید بگوییم باورمان نمیشود؟ یعنی شما حالتان کاملا خوب بود و همه چیز عادی بود، بعد ناگهان تصمیم گرفتید یک عکس اینچنینی از خودتان منتشر کنید؟
نه اصلا! من حالم خوب نبود. حال خوب نبودن با عصبانیت دو مقوله کاملا جداست. من عصبانی نبودم و اینطور نبود که حالا یک حرکتی بکنم که عصبانیتم را خالی کنم.
حالتان خوب نبود یعنی چطور بودید؟
ببینید، من احساس میکردم یک اتفاقی افتاده است و باید واکنش نشان بدهم. بگذارید کمی به عقب برگردم. تفکر من به این صورت است که میگویم دو نفر که با هم ازدواج کردند، ممکن است بعد از یک مدتی به این نتیجه برسند که حالا نمیخواهند با هم زندگی کنند. خیلی خب! این میتواند یک پیشامد طبیعی در زندگی شما باشد و حالا باید با آن کنار بیایید. به نظر من فاجعهای رخ نداده. قبول دارم که جدایی اتفاق بسیار تلخ و رنجآوری است و آدم را آزار میدهد اما وقتی به این نتیجه رسیدید که تنها راه همین است، خب جدا شوید و دست از آزار هم بردارید. من این توصیه را به هر کسی که از من مشاوره بخواهد میدهم. برداشت بد نشود. اصلا توصیه به جدایی نمیکنم اما اگر راه دیگری نبود، اتفاق هولناکی نیفتاده و زندگی ادامه دارد و دنیا به آخر نرسیده است.
پس شما از این آدمها هستید که فکر میکنند زوجها میتوانند بعد از ازدواج رابطه دوستانهای با هم داشته باشند ...
در شکل کلیاش درست است؛ به شرطی که هر دو نفر متقاعد شوند که در مورد خودم، هر چقدر سعی کردیم نشد. ولی درستش این است که دو طرف سر جنگ نداشته باشند و قصد آزار هم را نکنند و هر کس راه خودش را برود. حالا میشود به قول شما دوست ماند و به هم احترام گذاشت.
ما هنوز نفهمیدهایم فاجعه از کجا شروع شد.
از زمانی شروع شد که من چند ماه پس از عقد به این نتیجه رسیدم که ما نمیتوانیم زندگی کنیم و پا پیش گذاشتم که جدا شوم.
و طرف مقابل مخالف بود؟
بله، کاملا مخالف بود.
یعنی ایشان اعتقاد داشت که میتوانید با هم زندگی خوبی داشته باشید؟
در حرف بله.
ولی جمعبندی شما این بود که دیگر امکان زندگی مشترک وجود ندارد؟
من مطمئن بودم که نمیتوانیم و برای این تصمیم دلایل منطقی داشتم و به عقیده من ایشان هم ته دلش میدانست که ما نمیتوانیم.
از کی مطمئن شدید نمیتوانید؟
شاید حدود دو ماه بعد از عقد کاملا به این نتیجه رسیدم که امکان ادامه این زندگی وجود ندارد. ما کلا 10 ماه عقد کرده بودیم.
چند ماه قبل عقد دوران نامزدی داشتید؟
هیچ! تقریبا تمام مدت خواستگاری و نامزدی ما 10 تا 15 روز هم طول نکشید.
یعنی شما دو ماه بعد از عقد قصد داشتید جدا شوید و مقدماتش را آغاز کردید و 10 ماه بعد جدا شدید؟
نه اصلا. من ابتدا سعی کردم مشکل را با خودم حل کنم. چون تجربه زندگی مشترک نداشتم فکر میکردم هیچکس نباید متوجه شود که ما مشکل داریم و من باید از چیزی که کاملا بد است صیانت کنم و معتقد بودم اگر بد است برای من است و هیچ کس نباید بفهمد.
هنوز به آن نقطه انفجار که شما آن عکس را منتشر کردید نرسیدهایم اما چطور است به عقب برگردیم و ببینیم چرا اصلا به اینجا رسیدید که این زندگی ارزش ماندن ندارد ...
ببینید، به نظرم وارد جزئیات نشویم بهتر است. چون طرف مقابل من حضور ندارد و یکطرفه حرف زدن بیانصافی است.
خب سوال را به این شکل مطرح میکنم؛ اصلا چی شد که رابطه کاری شما منجر به ازدواج شد؟
اصلا دوست ندارم وارد این بحث هم بشوم ...
به هر حال شما از همدیگر شناخت داشتید و تازه به هم نرسیده بودید. درست است؟ بعد از عقد اما دو ماه نگذشته شما متوجه میشوید اشتباه کردهاید ...
بله، سالها بود همدیگر را میشناختیم اما در همین حد که از کار هم تعریف کنیم. شناخت ما از هم سطحی بود. به عنوان خانم نامداری و آقای حسنی به هم احترام میگذاشتیم و اینکه بگوییم چقدر تو خوب اجرا میکنی. واقعا در همین حد، نه بیشتر.
خوب اجرا میکنی یا آدم خوبی هستی؟
هر دو.
و این رابطه کاری تحسینآمیز کمکم به ازدواج و خواستگاری رسید؟
بله. اما بگذارید کمی جامعتر برایتان بگویم. نمیدانم چه دردی است که آدمها خودشان را درست پرزنت نمیکنند. من معتقدم آدمی هستم که تشخیص میدهم. فکر میکنم از یک استعداد متوسط برخوردارم که میتوانم تشخیص دهم و فکر میکنم چیزی که باعث شد ما 4 تیر عقد کنیم و در شهریور یعنی ظرف دو ماه به این نتیجه برسیم، این بود که ما درست به هم پرزنت نشده بودیم.
شما دقیقا دنبال کدام فرزاد حسنی میگشتید که پیدایش نکردید؟
همان که میگفت. دوست ندارم به طور دقیق صفات خوب را بگویم چون آن وقت شما فکر میکنید ایشان آن صفات را اصلا ندارد و این خوب نیست. همین قدر بگویم که ما به لحاظ اعتقادی، فکری و اهدافی که در زندگی داشتیم، حتی دایره دوستان و خیلی مسائل دیگر با هم تفاوت داشتیم و اینها چیزهای کوچکی نبود. حتی برای نشست و برخاست هم با هم مشکل داشتیم.
پس شما معتقدید این تفاوتهایی که ظرف ماههای اول به چشمتان آمد به این خاطر بود که خود واقعیتان را نشان نداده بودید؟
فکر میکنم من خود واقعیام را نشان داده بودم اما آن طرف داستان، آدمی است که هیچ کدام از آن چیزهایی که میگفت نبود. ضمن اینکه ایشان با من فرق میکرد چون شناخت خیلی بهتری از من داشت؛ برخلاف اینکه من ایشان را کمتر میشناختم.
چطور چنین چیزی ممکن است؟
به خاطر اینکه ایشان مرد هستند.
ادامه دارد......
مطالب مرتبط:
گفتگو
| |
| |
| |
| |
|