شناسه : 13403130
انتظار، يعنى چشم‌داشتن و چشم به راه بودن؛

انتظار فرج و اميد به آينده در آموزه‌‏هاى اسلامى


انتظار ظهور امام مهدى(ع) يا به تعبير ديگر انتظار فرج آل محمد(ع) در آموزه‌‏هاى دين اسلام از اهميت و جايگاه بسزايى برخوردار است، اما اين مفهوم خود مصداقى از مفهوم عام انتظار فرج يا اميد به آينده است كه در روايات اسلامى بر آن تأكيد فراوانى شده است.

انتظار ظهور امام مهدى(ع) يا به تعبير ديگر انتظار فرج آل محمد(ع) در آموزه‏هاى دين اسلام از اهميت و جايگاه بسزايى برخوردار است، اما اين مفهوم خود مصداقى از مفهوم عام انتظار فرج يا اميد به آينده است كه در روايات اسلامى بر آن تأكيد فراوانى شده است.

به گزارش یزد آوا، مكتب اسلام با هدف زنده نگهداشتن روحيه تلاش و پشتكار در فرد و جامعه اسلامى بر اميدوارى نسبت به آينده و انتظار فرا رسيدن گشايش از سوى خدا سفارش بسيارى كرده و مؤمنان را از هرگونه يأس و نااميدى برحذر داشته است.
در اين مقاله تلاش شده كه با بررسى مفهوم عام و خاص انتظار و اميد به آينده ريشه‏هاى فطرى اين مفهوم و نقش سازنده آن در فرد و اجتماع را روشن سازد.

1. مفهوم و جايگاه انتظار
?انتظار?، يعنى ?چشمداشتن? و ?چشم به راه بودن?1. چشمداشت يك تحول، چشمداشت يك رويداد خوب، چشمداشت يك گشايش،... ياچشم به راه يك آينده مطلوب، چشم به راه يك عزيز سفر كرده، چشم به راه يك دستگير، چشم به راه يك منجى و... به اين معنا انتظار مفهومى است كه با نهاد همه انسانها عجين شده است و مى‏توان گفت كه همه انسانها به نوعى منتظرند.

به بيان ديگر انتظار يا اميد به آينده همزاد انسان است و اگر اميد به آينده را از او بگيرند، سرنوشتى جز سكون، ركود، مرگ و تباهى نخواهد داشت، از همين روست كه در كلام نورانى پيامبر گرامى اسلام(ص) آمده است:

الأمل رحمة لأمتى و لولا الأمل ما أرضعت والدة ولدها و لاغرس غارس شجراً.2

اميد براى امت من مايه رحمت است و اگر اميد نبود هيچ مادرى فرزندش را شير نمى‏داد و هيچ باغبانى درختى نمى‏كاشت.

همچنين حكايت شده است كه:

روزى عيسى (ع) نشسته بود و پيرمردى با بيل زمينى را شيار مى‏كرد، عيسى فرمود: بار خدايا! اميد (آرزو) را از او برگير. آن پير در دم بيل را به كنارى انداخت و دراز كشيد. ساعتى گذشت و عيسى گفت: بار خدايا! اميد را به او بازگردان؛ بى‏درنگ آن پير برخاست و شروع به كاركرد.3

لحظه لحظه زندگى انسان با اميد همراه است و او هر دوره از عمر خود را به اميد رسيدن به دوره بعدى پشت سر مى‏گذارد. كودكى كه تازه به دبستان پاگذاشته به اميد رفتن به كلاس بالاتر و پشت سر گذاشتن دوران آموزش ابتدايى درس مى‏خواند و تلاش مى‏كند. همين كودك دوران راهنمايى را با اميد رسيدن به دوران دبيرستان سپرى مى‏كند و دوران دبيرستان را با اين اميد كه روزى به دانشگاه راه يابد پشت سر مى‏گذارد. وقتى همين كودك ديروز و جوان امروز وارد دانشگاه مى‏شود اميدهاى تازه به او توش و توان مى‏دهد و به زندگى او معنا مى‏بخشد؛ اميد رسيدن به جايگاه مطلوب اجتماعى، تشكيل خانواده، داشتن فرزند و... . پس از تشكيل خانواده و به دنيا آمدن فرزندان، همه اميدها و آرزوهاى انسان متوجه پيشرفت و ارتقاى فرزندانش مى‏شود و به اين ترتيب حكايت پايان‏ناپذير اميد به آينده، تا آستانه مرگ، انسان را همراهى مى‏كند.

ناگفته نماند كه اين اميد به آينده و انتظار تحقق فرداى بهتر، خود ريشه در يك ويژگى فطرى دارد و آن كمال‏جويى انسان است. انسان همواره طالب رسيدن به مراتب بالاتر و دست يافتن به قله‏هاى پيشرفت و ترقى است و اين در همه انسانها با تفاوتهايى در سطح كمال موردنظر و تلاش و جديتى كه براى رسيدن به كمال مطلوب صورت مى‏گيرد، وجود دارد.

در هر حال، انتظار و چشم به راه آينده بودن شعله‏اى است در وجود انسان كه هر چه فروزان‏تر و پرفروغ‏تر باشد تحرك و پويايى او نيز بيشتر خواهد بود و برعكس هر چه اين شعله به سردى و خاموشى بگرايد؛ تلاش و فعاليت انسان نيز كاستى مى‏پذيرد تا آنجا كه او تبديل به موجودى سرد، بى‏روح، بى‏نشاط، گوشه‏گير و بى‏تحرك مى‏شود و اين همان حالتى است كه در روانشناسى به ?افسردگى? تعبير مى‏كنند. حالتى كه شدت و ضعف و زمينه‏هاى به وجود آمدن آنها در افراد مختلف متفاوت است، اما عامل آن در هر حال چيزى جز خشكيدن نهال اميد در وجود انسان نيست.

با توجه به اهميت و نقش اساسى اميد به آينده و انتظار فرج در زندگى انسانها مكتب اسلام تلاش نموده است با تقويت اين روحيه، تلاش و سرزندگى جوامع اسلامى و مسلمانان را به نهايت درجه خود رسانده و آنها را در هر زمان پويا و پايدار نگهدارد.

به نظر مى‏رسد اميد به آينده و انتظار فرج به دو معنا در آموزه‏هاى دين اسلام به كار رفته است:

1. انتظار به معناى عام؛ در اين معنا مكتب اسلام تلاش كرده است كه از يك‏سو با فضيلت بخشيدن به ?انتظار گشايش? و اميد به آينده و از سوى ديگر با نكوهش يأس، نااميدى، دلسردى و دلمردگى، روحيه تلاش و تكاپوى سازنده را در افراد جامعه‏اسلامى زنده نگهدارد و از ايجاد حالت يأس و نااميدى در زندگى شخصى مسلمانان جلوگيرى كند.

اهتمام اسلام به اين معناى عام از انتظار و اميد به آينده تا بدان حد بوده كه از يك سو اميد به فرا رسيدن گشايش از سوى خداوند در زمره برترين اعمال برشمرده شده و از سوى ديگر يأس و نااميدى از رحمت خداوند از جمله گناهان كبيره به شمار آمده است.

شايد بتوان گفت بسيارى از رواياتى كه در آنها به فضيلت ?انتظار فرج? به‏طور كلى و بدون ذكر متعلق فرج اشاره شده، به اصل تقويت روحيه اميد به آينده و مقابله با حالت نااميدى و بدبينى نسبت به آينده نظر داشته‏اند، كه از آن جمله مى‏توان به اين روايات اشاره كرد:

1-1. از رسول گرامى اسلام(ص) نقل شده است كه:

من رضى عن اللَّه بالقليل من الرزق رضى اللَّه عنه بالقليل من‏العمل و انتظار الفرج عبادة.4

هر كس نسبت به رزق كمى كه خداوند به او داده خشنود باشد، خداوند نيز نسبت به عمل كمى كه او انجام مى‏دهد خشنود مى‏گردد و انتظار گشايش عبادت است.

1-2. امام على(ع) در بخشى از روايت مفصلى كه در آن به چهارصد مورد از امورى كه براى صلاح دين و دنياى مؤمن شايسته است، اشاره مى‏كنند؛ پس از توصيه به طلب رزق در بين طلوع فجر و طلوع شمس مى‏فرمايند:

انتظروا الفرج، ولا تيأسوا من روح اللَّه، فإن أحبّ الأعمال إلى اللَّه عزّوجلّ انتظار الفرج.5

در انتظار گشايش باشيد و از رحمت خداوند نااميد نشويد؛ زيرا دوست‏داشتنى‏ترين كارها نزد خداوند انتظار گشايش است.

1-3. آن حضرت در بخش ديگرى از روايت ياد شده پس از اشاره به اين مطلب كه ناشكيبايى در هنگام بروز ناگواريها موجب از بين رفتن اجر انسان مى‏شود، مى‏فرمايد:

... أفضل اعمال المرء انتظار فرج اللَّه عزّوجلّ6.

برترين كارهاى انسان، انتظار گشايش از سوى خداست.

1-4. امام صادق(ع) نيز در ضمن سفارشهاى خود به ابوحنيفه مى‏فرمايند:
... و أفضل الأعمال انتظار الفرج من اللَّه.
برترين كارها انتظار گشايش از خداست.

2. انتظار به معناى خاص:
در اين معنا، انتظار گشايش و اميد به آينده از حالت امرى محدود، سطحى و فردى خارج شده و تبديل به امرى گسترده، عميق و اجتماعى مى‏گردد.

در توضيح اين مطلب بايد گفت: تعاليم اديان الهى و به‏ويژه دين مبين اسلام، دقيقاً بر گرايشهاى درونى انسانها تكيه دارد و اهداف و برنامه‏هاى آنها براساس همين گرايشهاى درونى و ويژگيهاى فطرى سامان يافته است و در اين ميان نقش دين تنها جهت دهى، توسعه و تعميق اين گرايشهاست.

در موضوع مورد بحث نيز دين مبين اسلام با توجه به اينكه اميد به آينده و انتظار يك گرايش فطرى و جوهره زندگى انسانهاست تلاش نموده كه اين گرايش را از يك‏سو توسعه و از ديگر سو تعميق بخشد.

به اين بيان كه دين اسلام به همه انسانها مى‏گويد: اولاً، شما فقط منتظر بهبود وضع زندگى خود و اطرافيانتان نباشيد و تنها سعادت نزديكان خود را طلب نكنيد، بلكه اين انتظار را نسبت به همه افراد جامعه گسترش دهيد و چشم‏انتظار روزى باشيد كه رفاه، سعادت، عدالت و معنويت نه تنها در شهر و ديار شما بلكه در همه جهان گسترده شود.

ثانياً، انتظار شما نبايد تنها متوجه امور ظاهرى، سطحى و محدود زندگى گردد. شما بايد انتظارتان را تعميق بخشيد و چشم به راه آينده‏اى باشيد كه حقيقت مطلق، عدالت مطلق و معنويت مطلق در جهان حاكم شود.

در اين معنا، انتظار تنها به ظهور مردى تعلق مى‏گيرد كه اگر بيايد نهايت خوبيها براى همه انسانها در سراسر جهان فراهم خواهد شد. اين انتظار به همان اندازه فضيلت و برترى دارد كه تحقق متعلق آن.

نگاهى اجمالى به رواياتى كه در فضيلت انتظار ظهور امام عصر(ع) وارد شده‏اند ما را به سطح ارزش اين انتظار واقف مى‏سازد:
2-1. امام سجاد(ع) منتظران را برترين مردم همه روزگاران برمى‏شمارند:

... إنّ أهل زمان غيبته القائلون بإمامته المنتظرون لظهوره أفضل من كلّ أهل زمان.8

آن گروه از مردم عصر غيبتِ امام دوازدهم كه امامت او را پذيرفته و منتظر ظهور او هستند برترين مردم همه روزگاران هستند.
2-2. امام صادق(ع) در فضيلت انتظار به معناى دوم مى‏فرمايد:

المنتظر لأمرنا كالمتشحّط بدمه فى سبيل‏اللَّه.9

كسى كه در انتظار تحقق امر ما (برقرارى حكومت اهل بيت(ع)) باشد همانند كسى است كه در راه خدا به خون خود غلتيده است.
2-3. آن حضرت در روايت ديگرى منتظران ظهور را از زمره ?دوستان خدا? برمى‏شمارند:

طوبى لشيعة قائمنا المنتظرين لظهوره فى غيبته و المطيعين له فى ظهوره أولئك أولياءاللَّه الذين لاخوف عليهم ولا هم يحزنون.
خوشا به حال شيعيان قائم ما كه در زمان غيبتش منتظر ظهور او هستند و در هنگام ظهورش فرمانبردار او. آنان دوستان خدا هستند، همانها كه نه ترس به دل راه مى‏دهند و نه اندوهگين مى‏شوند.

2-4. امام صادق(ع) در بيانى ديگر منتظران ظهور را با شهيدشدگان در پيشگاه رسول خدا(ص) برابر دانسته، مى‏فرمايند:
من مات منكم و هو منتظر لهذا الأمر كمن هو مع القائم فى فسطاطه. قال: ثمّ مكث هنيئة، ثمّ قال: لا بل كمن قارع معه بسيفه. ثمّ قال: لا واللَّه كمن استشهد مع رسول‏اللَّه، صلّى‏اللَّه عليه و آله.11

هر كس از شما بميرد در حالى كه منتظر اين امر باشد همانند كسى است كه با حضرت قائم(ع) در خيمه‏اش بوده باشد. سپس حضرت چند لحظه‏اى درنگ كرده، آنگاه فرمود: نه، بلكه مانند كسى است كه در خدمت آن حضرت شمشير بزند. سپس فرمود: نه، به خدا همچون كسى است كه در پيشگاه رسول خدا(ص) شهيد شده باشد.

3. نقش سازنده انتظار
براى درك درست نقش سازنده انتظار و اميد به آينده در فرد و جامعه لازم است كه اركان و پايه‏هاى اساسى آن را بررسى كنيم.
هر كس با مراجعه به خود و بررسى مصاديق مختلف انتظار درمى‏يابد كه اين مفهوم سه پايه اساسى دارد:

1. ناخوشنودى از وضع موجود يا قانع نبودن به آن؛
2. اميد و باور به آينده مطلوب؛
3. تلاش در جهت تحقق آينده مطلوب.

بدون ترديد، انتظار، چه در معناى عام و چه در معناى خاص آن، زمانى فعليت مى‏يابد كه سه ركن ياد شده محقق شود. كسى كه هيچ احساس ناخوشايندى نسبت به وضع موجود خود و شرايطى كه در آن به‏سر مى‏برد ندارد، يا آينده روشنى پيش روى خود نمى‏بيند و از باور درستى نسبت به امكان تغيير شرايط موجود برخوردار نيست، يا هيچ تلاشى در راه تحقق آينده‏اى كه آن را مطلوب مى‏داند و رسيدن به هدفى كه چشم‏انتظار رسيدن آن است، نمى‏كند، هرگز نمى‏تواند در زمره منتظران باشد.

حال اگر بخواهيم با توجه به سه ركن اساسى انتظار، به تحليل مفهومى انتظار ظهور امام مهدى(ع) بپردازيم و مشخص كنيم كه چه زمانى مى‏توان فردى را واقعاً منتظر ظهور دانست، بايد به سه نكته اساسى اشاره كنيم:


1. آگاهى نسبت به شرايط موجود و معرفت نسبت به شرايط عصر موعود؛
2. باور به تحقق وعده الهى در مورد آينده جهان و حاكميت نهايى دين خدا بر سراسر زمين؛
3. حركت و تلاش در راه زمينه‏سازى و يا تحقق جامعه موعود.


نخستين شرط انتظار اين است كه انسان به آن حد از آگاهى و شناخت برسد كه بفهمد وضع موجود جهان و مناسبات حاكم بر آن به هيچ‏وجه خشنود كننده نيست و شرايطى كه در آن زندگى مى‏كند تناسبى با عظمت وجودى انسان و شأن او ندارد. اين شناخت تنها در صورتى حاصل مى‏شود كه آدمى ابتدا شرايط موجود جامعه خود و شرايط جامعه موعود را به درستى بشناسد و آنگاه به مقايسه آنها پرداخته و به داورى بنشيند كه واقعاً كداميك از اين شرايط، شايسته مقام انسان به عنوان اشرف مخلوقات است.

شرط دوم باور به سعادتمند شدن جهان و رستگارى بشر در پايان تاريخ است. باور به اين حقيقت كه جهان بالاخره طعم خوش حقيقت، عدالت و معنويت را خواهد چشيد و ريشه هر چه دروغ، ستم، فساد و تباهى است از زمين بركنده خواهد شد.

بدون ترديد تحقق شرايط ياد شده مستلزم تلاش فراگير فردى و اجتماعى در حوزه‏هاى مختلف فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى، سياسى و نظامى است. تلاشى كه اگر به واقع محقق شود، فرد و جامعه مصداق رواياتى خواهند شد كه در آنها منتظران ظهور را با ياوران امام مهدى(ع) و حاضران در صحنه‏هاى نبرد عصر ظهور مقايسه كرده و اجر و ثواب و شأن و مرتبه آنها را يكسان دانسته ‏اند.


كلام خود را با ذكر روايتى از امام صادق(ع) به پايان مى‏بريم؛ روايتى كه با تأمل در آن مى‏توان همه بايسته‏هاى انتظار فرج را دريافت:

إِنَّ لَنا دَولَةً يَجِيى‏ءُ اللَّهُ بِها إِذا شاءَ. ثُمَّ قالَ: مَن سَرَّهُ أَن يَكُونَ مِن أَصحابِ القائِمِ فَليَنتَظِر وَليَعمَل بِالوَرَعِ وَ مَحاسِنِ الأخلاقِ، وَ هُوَ مُنتَظِرٌ، فَإِن ماتَ وَ قامَ القائِمُ بَعدَهُ كانَ لَهُ مِنَ الأَجرِ مِثلُ أَجرِ مَن أَدرَكَهُ، فَجِدُّوا وَانتَظِرُوا، هَنِيئاً لَكُم أَيَّتُهَا العِصابَةُ المَرحُومَةُ.12

براى ما دولتى است كه هر زمان خداوند بخواهد، آن را محقق مى‏سازد. و آنگاه [امام] فرمود: هر كس دوست مى‏دارد از ياران حضرت قائم، باشد بايد كه منتظر باشد و در اين حال به پرهيزكارى و اخلاق نيكو رفتار نمايد، در حالى كه منتظر است، پس چنانچه بميرد و پس از مردنش قائم، به پا خيزد، پاداش او همچون پاداش كسى خواهد بود كه آن حضرت را درك كرده است، پس كوشش كنيد و در انتظار بمانيد، گوارا باد بر شما [اين پاداش] اى گروه مشمول رحمت خداوند!

پى‏نوشتها:

1 . ر.ك: دهخدا، على‏اكبر، لغتنامه، ذيل كلمه ?انتظار?؛ معين، محمد، فرهنگ فارسى
ذيل كلمه ?انتظار?.

2 . المجلسى، محمدباقر، بحارالانوار، ج77، ص173، ح8.

3 . تنبيه‏الخواطر، ج1، ص272. به نقل از: محمدى رى‏شهرى، محمد، ميزان‏الحكمة، ترجمه
حميدرضا شيخى، ج1، ص184، ح675.

4 . المجلسى، محمدباقر، همان، ج52، ص122، ح3.

5 . همان، ج10، ص94.

6 . همان، ص99.

7 . همان، ج75، ص208، ح77.

8 . همان، ج52، ص122، ح4.

9 . الصدوق، محمدبن على بن‏الحسين، كمال‏الدين و تمام‏النعمة، ج2، ص645، ج6.

10. همان، ص357، ح52.

11. المجلسى، محمدباقر، همان، ص126، ح18.

12. النعمانى، محمدبن ابراهيم‏بن جعفر، كتاب الغيبة، ص200، ج16؛ المجلسى، بحارالانوار، ج52، ص140، ح50.

منبع: aviny.com




رای شما
میانگین (0 آرا)
The average rating is 0.0 stars out of 5.