جریان اصلاحات چگونه از موضع «خروج از حاکمیت» به وضعیت کنونی دچار شد؟!
به گزارش یزد آوا، خیلی زمان نمیگذرد از دورانی که اصلاحطلبان علاوه بر دولت، بر مجلس شورای اسلامی و همچنین شورای شهر حاکم بودند و به قدری به این حاکمیت بر سنگرهای نظام مغرور بودند که به زعم خودشان کار را تمام شده میپنداشتند و یقین پیدا کرده بودند که اگر با همان دست فرمان جلو بروند میتوانند پروژه «فتح سنگر به سنگر» را عملیاتی کنند. همین اعتماد و غرور کاذب بود که موجب شد به راحتی از خروج از حاکمیت سخن بگویند و مدام نظام را تهدید کنند. همین اعتماد و غرور کاذب بود که آنها را به جایی رساند تا در انتخابات مجلس هفتم بدان شکل دست به تحصن بزنند و در انتخابات ریاست جمهوری نهم نیز رادیکالترین چهره خود را به میدان بفرستند.
ساختارشکنیها و تندوریهای این جریان به قدری برجسته بود که کمتر کسی است که آنها را به یاد نداشته باشد. همین ساختارشکنیها و افراطیگریها بود که به مرور هم شورای شهر و مجلس را از دست بدهند و هم در انتخابات مجلس با «نه» معنادار مردم مواجه شوند. ناکامیهای آنها به قدری ادامه پیدا کرد که در انتخاباتهای بعد از تیر 84 هم میدان را به طور مکرر واگذار کردند در نهایت ترجیح دادند انتقام روی گردانی مردم از اصلاحات را در فتنه سال 88 بگیرند و شدیدترین مواجهه با نظام را در آن سال رقم زدند.
آنها علیرغم آنکه در جریان فتنه 88 با خروش مردم در «نه دی» مواجه شده بودند، اما باز هم نخواستند عبرت بگیرند و انتخابات مجلس نهم در اسفند سال 90 را تحریم کردند؛ تا جایی که رئیس دولت اصلاحات اظهار امیدواری کرده بود، عدم مشارکت اصلاحطلبان در انتخابات مجلس نهم، مشارکت مردم در انتخابات را به 30 درصد برساند! اما آنچه به وقوع پیوست حضور گسترده و معنادار مردم در اولین انتخابات بعد از فتنه سال 88 و رقم خوردن یکی از بالاترین مشارکتها در انتخاباتهای دوران مختلف مجلس بود؛ آن هم در انتخاباتی که در واقع رقابت بین دو جریان اصولگرای جبهه پایداری انقلاب اسلامی و جبهه متحد اصولگرایان بود و اصلاحطلبان انتخابات را تحریم کرده بودند. در نهایت نتیجه مشارکت مردم در آن انتخابات چیزی شد که دو سال ونیم قبل از آن(در شهریور ماه سال 88) در همان روزهای فتنه، رهبر معظم انقلاب آن را پیشبینی کرده بودند: «مردم به نظام اعتماد دارند، نظام هم به مردم اعتماد دارد. انشاءاللَّه خواهيد ديد در انتخابات آينده -كه حالا دو سه سال ديگر است- همين مردم با وجود همين بازيگرىاى كه مخالفان و دشمنان و غافلان و بىخبران داخلى كردند، يك حضور مستحكمِ قوىاى در انتخابات خواهند داشت.»
در جریان انتخابات خرداد 92 هم هرچند حسن روحانی پیروز میدان شد، اما قابل انکار نیست که جریان اصلاحات در همان زمان کاندیدای خود و معاون اول دولت اصلاحات را مجبور به کنارهگیری کرد و از سر ناچاری سرنوشت خود را به حسن روحانی گره زد. همان حسن روحانی که در زمان ثبت نام در انتخابات تاکید کرده بود که مستقل به میدان آمده و البته همان حسن روحانی که زمانی سخنران راهپیمایی 23 تیرماه 78 نیز بود!
همین گره زدن از سر ناچاری بود که در ادامه انتقاد برخی از اصلاحطلبان را به همراه داشت. به طوری که چند روز قبل ابراهیم اصغرزاده گفته بود: «اصلاحطلبان اشتباه کردند. یعنی چه که به روحانی چک سفید امضا بدهیم.» اصغرزاده که زمانی دولت روحانی را به مثابه رحم اجارهای اصلاحطلبان عنوان کرده بود، حالا شاکی است از این که این نسبت برعکس شده و در واقع این حسن روحانی است که به جریان اصلاحات به عنوان رحم اجارهای مینگرد و آنها را برای اهداف مورد نظر خودش به کار گرفته است.
علاوه بر اصغرزاده، محمدرضا تاجیک نیز بارها نسبت به حمایت اصلاحطلبان از روحانی انتقاد کرده بود که آخرین نمونه آن هم مربوط میشود به مصاحبه چند هفته قبل او با روزنامه آرمان، آنجا که گفته بود: «جريان اصلاحات نبايد سرنوشت خود را به حيات كساني گره بزند كه در سياست اجرايي به ويژه در زمينه مسائل داخلي موفقيت چنداني نداشته و در مسائل خارجي نيز با مشكل اجرايي شدن برنامههاي خود مواجه شدهاند. به همين دليل اصلاحطلبان نبايد وارد بازيای شوند كه از فوايدش كمترين بهره را ببرند و از مضرات آن بيشترين سهم نصيب آنها شود. عقل سياسي حكم ميكند اصلاحطلبان وارد بازي شوند كه سودش بيشتر از زيانش باشد. اين در حالي است كه اصلاحطلبان در حال وارد شدن در بازي هستند كه ضررش بيشتر از سود آن است. اين اتفاق در چهار سال اول دولت آقاي روحاني براي اصلاحطلبان رخ داده است. به نظر من اين اتفاق در چهار سال دوم به دليل اينكه دولت نيازي به پشتوانه اصلاحطلبي خود ندارد ممكن است به صورت عميقتر و جديتر ي براي اصلاحطلبان رخ بدهد.»
همه آنچه گفته شد، شرایطی را برای اصلاحطلبان به وجود آورده که حالا برخی از آنها از لزوم تعامل با نظام و ارتباطگیری با رهبر انقلاب سخن میگویند. به عنوان مثال همین چندی پیش محمدرضا تابش نائب رئیس فراکسیون امید مجلس در مصاحبه با خبرآنلاین گفته بود: «باید تلاش کنیم ارتباط نزدیک با رهبری اتفاق بیفتد؛ چراکه این عدم ارتباط برای ما ضعف و خلأ است و از آن طرف باعث سوءاستفاده جریان رقیب میشود». همچنین چند روز پس از فوت هاشمی رفسنجانی، حسین مرعشی سخنگوي حزب کارگزاران نیز به یک روزنامه حامی دولت گفته بود: «در شرایط کنونی بخشی از گروههای سیاسی تقاضا دارند که پس از رحلت آیتالله هاشمی ارتباط این گروهها به صورت مستقیم با مقام معظم رهبری برقرار شود... در مرحله اول ما منتظر خواهیم ماند تا نظر مقام معظم رهبری را در این زمینه مشاهده کنیم. با وجود این، این مطالبه به صورت جدی در جریان اصلاحات وجود دارد».
این در حالی است که فاطعه راکعی فعال سیاسی اصلاحطلب نیز در همین رابطه گفته بود: «تنها کسی که میتوانند جای خالی آیتالله هاشمی را برای اصلاحطلبان پر کنند مقام معظم رهبری هستند.» حسین موسوی تبریزی دبیر کل مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم گفته است: «برقراری ارتباط مستقیم و بدو واسطه با رهبری معظم برای تمامی جریانات و طیف های سیاسی، امری مفید و ضروری است... اصلاحطلبان هرگز نمیخواهند کوچکترین لطمه به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی وارد شود و همواره در صدد تحقق منافع ملی و مصالح عمومی هستند؛ این مهم نیز با هماهنگی بیشتر و رابطه مستحکمتر و وثیقتر آنها با ارکان حاکمیت ظهور و بروز عیانتر و ملموس تری خواهد داشت. همواره رابطه اصلاح طلبان با رهبری نظام مطلوب بوده است البته بعضا ممکن است برخی مسائل پیش آمده باشد؛ بعد از رحلت حضرت امام(ره) اگر به مقاطع و دوره های مختلف نگاهی بیندازیم مشخص میشود که اصلاح طلبان همواره خود را ملزم و مقید به اطاعت از فرامین رهبری می دانستند.»
این نوع سخنان در واقع بیش از هر چیز بیانگر ضعف مفرط این جریان و انزاوی آنها در عرصه سیاسی کشور است. انزاویی که آنها را از موضع «خروج از حاکمیت» به موضع «دست به دامن نظام شدن» رسانده است.
اوضاع این روزهای اصلاحطلبان به گونهای است که نشان میدهد حتی انتخابات خرداد 92 و اسفند 94 هم نتوانسته چیز زیادی را به نفع آنها تغییر دهد و آنها را حال در موقعیتی قرار داده که به طور علنی دست به دامن نظام میشوند و برای پذیرفته شدن توسط نظام، پشت سر هم مصاحبه میکنند. موقعیتی که ماحصل ساختارشکنیها و افراطیگریهای آنها در دوران حاکمیتشان بر دولت و مجلس و به ویژه در زمان فتنه سال 88 است. البته کاملا مبرهن است که تا زمانی که این جریان تکلیف خود را با فتنه سال 88 مشخص نکند و آنها که زمانی از سردمداران فتنه بودهاند، به طور شفاف مرز خود را با فتنه مشخص نکنند، قرار نیست چیزی تغییر کند.
وحید سالار
یزد رسا
مطالب مرتبط:
گفتگو
| |
| |
| |
| |
|