شناسه : 8108529
موانع نگرشی ما در گسترش فرهنگ ازدواج آسان

دشواری ازدواج به کدام دلیل؟


بخش عمده‌ ای از موانع ازدواج، ماهیت فرهنگی دارند، چون اگر مانع اصلی، عامل اقتصادی بود، چرا در یک یا دو نسل قبل‌تر که عموم مردم نسبت به امروز سطح اقتصادی پایین تری داشتند، توجّه بیشتری به ازدواج و فرزندپروری وجود داشت؟

یزد آوا؛ ازدواج، به عنوان یکی از طبیعی‌ترین نیازها و مراحل زندگی انسان، در جامعه ما با دشواری‌های فراوانی مواجه شده است. ریشه‌یابی بسیاری از دشواری‌ها و موانع ازدواج ما را به ذهنیات و پیش‌فرض‌های فرهنگ جاری در جامعه می‌رساند و اگر بخواهیم تمام مشکلات را به گردن دشواری‌های اقتصادی بیاندازیم، ممکن است از این عوامل بنیادی‌تر فرهنگی غافل بمانیم.  این مقاله مروری است آسیب‌شناسانه بر برخی از پیش‌فرض‌های فرهنگی و عادات ذهنی رایج در جامعه امروز ما که مسیر را بر ازدواج تنگ کرده‌اند. به دنبال مرور آسیب‌ها، راهکارهایی نیز ارائه شده است.

مقدمه

ضرورت تشکیل زندگی مشترک بر کسی پوشیده نیست. کیست که لذت‌های همسر و فرزند داشتن را بشناسد و آن را نخواهد؟ برخی از تحلیل‌های موجود، کاهش توجه بخشی از جوانان به ازدواج را نتیجه فشارهای اقتصادی می‌دانند و راه حل را نیز صرفاً بر عهده دولت می‌گذارند. این تحلیل تک بعدی، ممکن است ما را از توجّه به عوامل بنیادی ‌تر مشکل غافل ‌کند، زیرا به این سوال پاسخ نمی‌دهد که اگر افت و صعودهای اقتصادی، عامل تعیین کننده گرایش به ازدواج هستند، چرا در جامعه ما و در زمان یک یا دو نسل قبل‌تر که عموم مردم نسبت به امروز تنگدست‌تر بودند، توجّه بیشتری به ازدواج و فرزندپروری وجود داشت؟  صرف نظر از تک بعدی بودن این تحلیل که تنها به بعد اقتصادی نظر دارد، به نظر می‌رسد در زیربنای همین عامل اقتصادی هم، عوامل فرهنگی هستند که نقش عمده‌ را دارند: عواملی که با انتظارات ما از زندگی و تصور ما از زندگی مطلوب، و سبک زندگی امروز ما مرتبط هستند.

اجازه دهید برخی از مهم‌ترین عوامل فرهنگی قابل تشخیص در این حوزه را مرور کنیم. برخی از این عوامل به تدریج وارد فرهنگ جاری ما شده‌اند و برخی دیگر ناشی از تحوّلات اخیر در شیوه زندگی ما هستند و نسل جوان امروز ما همه این موارد را با سختی تجربه می‌کند.

1- موانع شناخت

آشنایی و شناخت، مقدمه ازدواج است و شکل‌گیری آشنایی محتاج فرصت ‌های ارتباط است. بیشتر خانواده‌های ایرانی آشنایی از طریق خانواده‌ را شیوه سالم‌ و قابل قبول می‌دانند. فرصت‌های چنین ارتباطی میان خانواده‌ ها در گذشته نزدیک بیشتر بود. رسانه‌ ها مثل امروز متعدّد و شبانه ‌رزوی نبودند، که باعث می‌شد به جای ارضای کنجکاوی ‌ها از طریق رسانه، انگیزه بیشتری برای دید و بازدید اقوام وجود داشته باشد. ارتباط بین همسایه ‌ها به مراتب قوی‌تر بود و اغلب هر خانواده، تمام اعضای کوچه را می‌شناخت. بسیاری از ازدواج‌ها از همین ارتباطات محلّی و همسایگی، و به خصوص ارتباط بین مادران شکل می‌گرفت.

سبک زندگی شهری امروز و وسایل رفاهی درون منازل، برآوردن عمده نیازهای زندگی را بدون کمک یکدیگر امکان ‌پذیر ساخته و همراه با گسترش وسایل ارتباطی و رسانه ‌ای، بخشی از زمینه‌ های نیاز به ارتباط همسایگان را از میان برده است. اغلب خانواده ‌ها در شهرهای بزرگ شاید تنها چند همسایه نزدیک را، آن هم در حد سلام و احوال پرسی ‌های مختصر بشناسند. به این ترتیب سبک زندگی ما، ارتباطات ما را کاهش داده است.

از سوی دیگر، آفت دیگری  نیز معاشرت ‌ها و مهمانی ‌ها را مورد حمله قرار داده است و آن تکلّف در مهمانداری است. احساس التزام به تدارک سفره ‌ای رنگین با چند نوع غذا برای مهمان، و تهیه انواع میوه و شیرینی، چه به علّت پرهزینه بودن و چه به علّت زحمت زیاد آن، باعث می ‌شود بسیاری از دعوت‌ ها صورت نگیرد و از بسیاری ملاقات‌ ها صرف نظر شود. در حالی که فرهنگ اصیل دینی و ملّی ما سهل‌گیری و پذیرایی با یک چای، و در صورت لزوم حداکثر یک نوع غذا را توصیه می‌کند.

به این ترتیب سازوکار سنّتی ما برای ارتباط اولیه که مبتنی بر آشنایی خانواده ‌ها بوده، تضعیف شده و در سبک جدید زندگی ما شیوه کارآمد و قابل قبولی جای آن را نگرفته است. در حالی که بخش عمده ‌ای از خانواده ‌ها، آشنایی از طریق خانواده را سالم‌تر از بسترهای ناشناخته‌ مانند محیط کار و خیابان می‌دانند.

2- توقّعات ما برای تشکیل زندگی مشترک

تصوّر عمومی ما از امکانات مادّی لازم برای آغاز زندگی مشترک، روز به روز گسترش می‌یابد. برخی خانواده‌ ها مایلند فرزندان آنان در شروع زندگی، از امکانات روز برخوردار باشند و این بخشی از آرزوهای خانواده‌ ها را برای خوشبختی فرزندانشان تشکیل می‌دهد. دامنه امکانات مورد نظر از مسکن و وسیله نقلیه آغاز می‌شود و به اثاثیه و لوازم متعدد یک خانه چندساله، حتی ساندویچ‌ ساز برقی در آشپزخانه می‌رسد. واضح است که این آرزوها و انتظارات از زندگی به طور مستقیم یا غیر مستقیم به شرط و شروطی بر سر راه ازدواج تبدیل می‌گردد.

امّا ریشه این انتظارات روزافزون کجاست؟ عجیب آن که این شیوه از آسان‌گیری مورد نظر در فرهنگ اصیل ما دور است و ریشه آن را نمی ‌توان در گذشته ما جست. ریشه آن را در الگوپذیری از فرهنگ غرب نیز – که متأسّفانه در بسیاری از ارکان زندگی ما نفوذ کرده و بر فرهنگ اصیل ما اثرگزار بوده – نمی ‌توان یافت زیرا در بیشتر کشورهای صنعتی نیز زندگی مشترک اغلب با امکانات اندک آغاز می‌گردد و زن و شوهر در طول زندگی و با تلاش مشترک و کمک به یکدیگر امکانات خود را گسترش می‌دهند.

به نظر می‌رسد که در نبود تصوّر مناسبی از ارزش‌ها و درونمایه‌های واقعی خوشبختی در زندگی مشترک، ما دلخوشی‌ هایمان را بر امکانات رفاهی متمرکز کرده‌ایم و تبلیغات رسانه ‌ای نیز دائماً می‌کوشند ما را متقاعد سازند که برای زندگی بهتر به کالاهای جدیدتر آنان نیاز داریم. به این ترتیب «نیازها» و انتظارات ما روز به روز در حال گسترش است و ما از لطافت ‌های زندگی مشترک که به جای توجه به ابزار زندگی، در سایه توجهات انسانی به یکدیگر فرصت بروز می‌یافت، روز به روز بیشتر و بیشتر غافل می‌شویم.

امروز این رسانه‌ها هستند که استانداردهای زندگی مطلوب را در ذهن ما شکل می‌دهند. در پس‌ زمینه تبلیغ یک قابلمه جدید، خانه‌ای با تمام امکانات به تصویر کشیده می‌شود که همه اعضای خانواده در آن به نشانه خوشبختی لبخند می‌زنند. البتّه تصوّر آن که خوشبختی ما مستلزم بهره ‌مندی از این امکانات است، به سود فروشندگان این کالاها خواهد بود. امّا به راستی وجود این ابزار در ابتدای راه زندگی، تا چه اندازه تضمین کننده خوشبختی فرزندان ماست؟ تحقیقات روان‌ شناختی معاصر، که مفهوم خوشبختی را بررسی کرده‌ اند،‌ نشان می‌دهند که احساس خوشبختی در کسانی که برای رسیدن به چیزی تلاش می‌کنند بیشتر فرصت بروز دارد. به عبارتی احساس خوشبختی بیشتر در مسیر رسیدن به مقصد تجربه می‌شود تا در خود مقصد.

3- جهیزیه و مهریه

در فرهنگ جاری ما جهیزیه وظیفه خانواده دختر و مهریه وظیفه داماد تلقّی می‌شود. اعداد و هزینه ‌های مورد ادعا برای این اقلام شگفت ‌آور است. شگفتی آنجاست که مقدار متوسّط این هزینه‌ ها به وضوح فراتر از توان متوسّط خانواده ‌های ماست. بر اساس آمار1 سال 1393، هزینه تهیه جهیزیه متعارف، حداقل سی میلیون تومان، و مهریه نیز با فرض بسنده کردن خانواده‌ها به مقدار سقف قانونی فعلی، نزدیک به صد و چهارده میلیون تومان است.

با این حال مقدار مهریه تعیین ‌شده اغلب به مراتب فراتر از سقف قانونی است. چنین مبالغی در سال‌های اخیر در شهرها و در ظاهر تحت عنوان امنیت ازدواج و تضمین بقای زندگی زناشویی متداول گردیده، در حالی که در باطن اغلب به نوعی معیار رقابت در پرستیژ یا تشخّص اجتماعی تبدیل شده و در بیشتر موارد خانواده‌ ها بدون آن‌که بررسی صحیحی نسبت به تبعات این تصمیم داشته باشند، از سایر خانواده ‌ها تبعیت می‌کنند. متأسّفانه دامنه این نوع تشخّص در سال ‌های اخیر حتّی به روستاهای ما نیز، یعنی جایی که با سادگی به مراتب بیشتری زمینه ازدواج جوانان فراهم می‌شد، کشیده شده است.

بخشی از فشار بی ‌مورد بر خانواده‌ ها در امر جهیزیه، ناشی از افزایش انتظارات برای تشکیل زندگی مشترک است که در بخش قبل به آن اشاره شد. آیا واقعاً مهریه هنگفت می‌تواند تضمینی برای بقای زندگی مشترک فراهم کند و به اصطلاح باعث می‌شود پسر جوان به فکر طلاق نیافتد؟ تجربه خلاف این امر را نشان داده است.

همزیستی اجباری در زناشویی امکان‌ پذیر نیست، و منجر به تنفر می‌شود. آن چه بارها مشاهده شده آن است که در چنین مواردی از درگیری ‌های خانوادگی، مرد، زن جوان خود را از بیم مهریه، مورد تهمت و فشار و اذیت قرار می‌دهد و جدایی تلخی رقم می‌خورد. علاوه بر این مهریه بر اساس تعریف اولیه ‌اش، هدیه ‌ای است در وسع خواستگار که نشانه راستین بودن علاقه اوست و بایستی در همان زمان توافق قابل پرداخت باشد. توافق بر مهریه ‌ای که پسر جوان با سال ‌ها کار زاهدانه نیز قادر به تأمین آن نخواهد بود، دروغی است که از ابتدای زندگی مشترک پایه گذاشته می‌شود و بنای خانواده را سست می‌سازد.

4- هزینه‌های مراسم ازدواج

بنا بر آمار ارائه شده از سوی خبرگزاری‌ ها1 در سال 1393، هزینه برگزاری مراسم عروسی در تالارهای شهر تهران بالغ بر بیست میلیون تومان بوده است. این هزینه یک شبه، معادل با درآمد چند سال کار پیوسته بسیاری از جوانان ماست. در میان هزینه‌ های انجام شده برای تشکیل زندگی مشترک، هزینه ‌های افراطی در جشن ازدواج واضحاً کارکردی در شادکامی آینده زندگی مشترک ندارد. با این وجود احساس التزامی که به این شیوه وجود دارد، همچنان یکی از دلهره ‌های خانواده‌ ها است.

این احساس التزام از کجا سرچشمه می‌گیرد؟ باز هم به نظر می‌رسد هر اندازه از ارزش‌های حقیقی تشکیل زندگی مشترک بیشتر غافل می ‌شویم، بیشتر بر تکمیل ظواهر آن متمرکز می‌شویم و بر تجمّلات پافشاری می‌ورزیم.

5- آرزو‌پردازی والدین برای نمایش جایگاه اجتماعی در ازدواج

تشریفات اولیه ازدواج به مهریه و جهیزیه و تالار ختم نمی ‌شود. آرزوپردازی بعضی از والدین برای مهم ‌ترین واقعه زندگی، اغلب باعث می‌شود تمام نیازهای شخصی، کمبودها و آرزوهای ارضاء نشده را در آن داخل کنند و به جای آن که بر یاری ‌رسانی به جوان خود در عبور از مرحله مجرّدی و انتقال ارزش ‌های معنوی زندگی مشترک تکیه کنند، تعداد و کیفیت برگزاری مراسم متنوّع برای آنان به امری تفاخری تبدیل شود که  از طریق آن ارزش ‌های جایگاه اجتماعی خود را به تمام اقوام و دوستان و مدعوین نشان دهند. این طرز نگرش، فرایند اوّلیه ازدواج را به شدّت دست و پاگیر ساخته است.

شاید اگر خانواده‌ ها نمی‌خواستند به این مراسم به عنوان یک واقعه بسیار مهم بنگرند و نیازهای خود را در آن وارد کنند، ‌ازدواج به صورت یک امر آسان طبیعی پیش می‌رفت و با مراسمی بسیار ساده، و بدون آن تشریفات و مراسم پی در پی، دختر و پسر به عقد هم در می‌آمدند و زندگی خود را آغاز می‌کردند. در این صورت ما امروز شاهد ازدواج ‌های بیشتری بودیم و به جای صرف وقت و هزینه در تشریفات، زمان بیشتری را به شکل‌گیری ارزش ‌های رابطه بین دو جوان اختصاص می ‌دادیم تا با انتقال تجارب و معرفت‌ های لازم، احتمال بقای زندگی نوپای آنان نیز بیشتر گردد.

البته این تحلیل به معنای مخالفت با نشاط طبیعی ازدواج نیست. بلکه بدان معنی است که آن‌چه بایستی در خدمت ازدواج می ‌بود، اکنون به بیراهه رفته و با تحمیل شرایط متعدد و هزینه ‌های بالا، خود به یک مانع فرهنگی و اقتصادی در راه شکل‌گیری ازدواج تبدیل شده است.

6- عدم شناخت روشن نسبت به هدف و جایگاه همسری

یکی از پدیده‌هایی که در صورت بروز، خانواده ‌ها را نگران می ‌سازد، عدم ابراز تمایل برخی از جوانان‌ به ازدواج است. پسر یا دختر جوان اهداف زندگی خود را بیشتر در کار و اشتغال و کسب درآمد یا در تحصیلات می‌بینند و می‌گویند که فعلاً قصد ازدواج ندارد. واضح است که چنین هدفگزاری برای زندگی از طبیعت و نیاز انسانی به دور است. به همین دلیل عمیقاً جای سوال و تأمّل دارد، که چنین رویکردی چگونه در برخی از جوانان شکل می‌گیرد.

چند پاسخ به این سوال وجود دارد. اولین نکته آن است که بسیاری از جوانان ما تصوّری واقعی از زندگی مشترک و زناشویی ندارند. زندگی زناشویی تنها فرصتی برای فرونشاندن نیازهای غریزی نیست، بلکه مرحله‌ای اساسی و بی‌جایگزین از رشد شخصیت و روان آدمی است. آن‌چه این رشد را کلید می‌زند، ورود به عرصه مسئولیت‌پذیری است، از خود درآمدن و پرداختن به دیگری است. در این مرحله است که همسران، همسفران یکدیگر می‌شوند و در مواجهه با سختی ‌های زندگی با وجود زحمت‌ هایش، فرصت ‌هایی برای افزایش همدلی و یگانگی می ‌یابند که شیرینی آن با هیچ تجربه دیگری در زندگی معمول بشر قابل مقایسه نیست.  جوانان ما تصویری صحیح از هدف زندگی مشترک ندارند و این هدف هیچ جا برای آنان تبیین نشده است. به همین دلیل در مواجهه با دشواری‌های آغاز زندگی مشترک، از خود می‌پرسند که اساساً به چه دلیل باید متحمّل بار زندگی مشترک بشوم؟

از سوی دیگر، رسانه‌ ها نیز در این خصوص نقش دارند. بسیاری از صاحب ‌نظران علوم اجتماعی معتقدند که نقش رسانه ‌ها در ساختن و شکل دادن به ذهن ما امروزه بسیار بیش از چیزی است که می‌دانیم. بیشتر ما به جای تماس مستقیم با حقایق، تنها تصویری از آن حقایق داریم که رسانه به ما انتقال داده است. در نتیجه برداشت و تصویر جوانان ما از زندگی پس از ازدواج، تا حدّ زیادی توسّط رسانه ‌ها شکل داده می‌شود.

رسانه‌ های برخاسته از جوامع صنعتی، عمدتاً به نقش خانوادگی زن عنایت کم‌تری دارند. زنان بیشتر در نقش پلیس، مدیر و حتّی سرباز ظاهر می‌شوند و حتّی وقتی در خانه نشان داده می‌شوند، اغلب خانه ‌دار نیستند و  چنان تصویر می ‌شوند که گویا از کار برگشته یا در حال رفتن به محیط‌کار هستند. رسانه ‌های صنعتی به جز پیکر زن، سایر جنبه‌های شخصیت او را مردانه کرده‌اند و لطافت‌های طبیعی را که مرد به شدّت نیازمند آن ‌هاست، از چهره او زدوده ‌اند. نازک ‌دلی و رقّت قلب، نشستن به پای فرزند و همسرداری کردن، و فداکاری‌ های او برای خانواده در تمدّن تکنولوژیک نقاط ضعف زن تلقّی می ‌شوند و نه نقاط قوّت او.

رسانه ملّی ما نیز اگرچه در مقام مقایسه وقت بیشتری را صرف نمایش فضاهای خانوادگی می‌نماید، امّا متأسّفانه در ارائه تصویری متوازن از جایگاه بزرگ زن و نقش بی ‌همتای ‌مادری، کم‌تر توفیق داشته است. ترسیم شخصیت زن به عنوان موجودی عصبی، پرخاشگر و یا حاضرجواب، به جای ویژگی ‌های لطیف همسری و مادری، یا بزرگ ‌نمایی رقابت زنان با مردان بر سر قدرت، به جای تکیه بر نقش تکمیلی آنان نسبت به یکدیگر، شاید با وسوسه افزایش جذّابیت ظاهری سریال ‌ها صورت می‌گیرد. امّا همین تصویرپردازی ‌ها، از زن تصویری در اذهان پسران جوان ما پدید آورده است که نه تنها مطبوعیتی ندارد، بلکه عقل نیز به پرهیز و دوری از آن حکم می‌کند.

7- موانع ذهنی- تربیتی: کاهش روحیه مبارزه ‌طلبی در سبک زندگی جاری ما

علاوه بر دشواری ‌های ورود به زندگی مشترک، تشکیل خانواده و پذیرش مسئولیت ‌های مربوط به آن، آسان نیست. هیچ‌ گاه همه‌ چیز آماده نیست! و مانند همه مراحل زندگی، کسانی از دشواری ‌ها عبور می‌کنند که برای بقا و بهتر زیستن و ارتقای زندگی مبازه کنند. ورود به زندگی زناشویی نیز نوعی مبارزه‌ طلبی است، مبارزه با دشواری ‌های رسیدن.

به نظر می‌رسد روحیه تلاش و کوشش و مبارزه‌طلبی در بخشی از فرزندان ما کاهش یافته است و برخی از آنان به آن چه دشوار باشد، رغبت کم‌تری نشان می‌دهند، و عواقب این امر دامان ازدواج را هم تا حدودی گرفته است. امّا چرا چنین است؟ شاید سبک زندگی امروز ما، یکی از دلایل باشد. سبک زندگی و تربیت امروز ما را که درآن هر چیز به صورت حاضر و آماده و با کم‌ترین انتظار تلاش و زحمت از فرزندان به آنان عرضه می‌گردد، شاید بتوان سبک پکیجیfont> (پکیج به معنای بسته حاضر و آماده از کالا و خدمات است) نامید.  این شیوه تربیتی، فرزندان ما را از فرصت ‌های کافی برای تجربه مسئولیت ‌پذیری، تلاش و مبارزه‌ طلبی برای رسیدن به اهداف محروم می‌سازد و روحیه استقبال از سختی‌ ها و تلاش‌گری را از آنان می‌گیرد.
موانع فرهنگی بر سر راه ازدواج ممکن است شامل موارد متعدد دیگری نیز باشد، امّا به احتمال زیاد موارد مورد اشاره نقش عمده را در دشوار ساختن مسیر ازدواج برای جوانان ما دارند. اکنون به جنبه دیگر بحث می‌رسیم، و آن طرح برخی از راهکارهای پیشنهادی است.

برخی راهکارها

بخشی از راهکارهای تسهیل کننده مسیر ازدواج از سوی شهرداری‌ ها قابل اجراست و برخی دیگر نیازمند برنامه ‌ریزی آموزشی در مدارس است. امّا بخش مهمی از راه حل در دستان خود ما به عنوان خانواده‌های ایرانی است که مستلزم تغییر آگاهانه در برخی از وجوه سبک زندگی و بازنگری در نگرش‌‌ها و انتظاراتمان خواهد بود.

باشگاه ‌های خانواده برای هر محلّه

پیشنهاد می‌گردد با توجّه به این‌که افراد ساکن در هر محلّه شهری حدوداً متعلّق به یک طبقه اقتصادی هستند و از این جهت این تناسب وجود دارد، چنان‌چه از نظر فرهنگی نیز مشابهتی وجود داشته باشد، با ایجاد باشگاهی خانوادگی که خانواده ها بتوانند با یکدیگر ملاقات داشته باشند و از این طریق فرصت آشنایی والدین میسّر گردد، زمینه ازدواج با توجّه به حضور مشاورین با صلاحیت بتواند زمینه‌ ساز باشد.

اوّلین مانعی که توسط برنامه ‌ریزی شهری قابل رفع است،‌ موانع مربوط به آشنایی خانواده‌ ها و شناخت اوّلیه آن‌ها از یکدیگر است. شهرداری ‌ها می ‌توانند با اختصاص فضاهایی برای هم‌نشینی و معاشرت خانواده ‌های هر محلّه، که از امکانات رفاهی (چای و شیرینی، پذیرائی مختصر) و فرهنگی (سخنرانی‌های مرتبط با خانواده، دسترسی به مشاور خانواده و ...) مختصر و ارزانی برخوردار است، شرایط آشنایی خانواده ‌ها را تسهیل نماید و با معرّفی این کارکرد در محلّه ‌ها، نیازهای موجود را در مسیر مناسب هدایت کنند. این مراکز همچنین می‌توانند در بخش جداگانه‌ای دارای یک یا دو تالار بوده و خدمات برگزاری مراسم ازدواج را با هزینه ‌های بسیار مناسب ارائه نمایند تا از این طریق در خصوص رفع نگرانی ‌های مربوط به برگزاری مراسم ازدواج نیز موثر باشند.

دوره‌ های آموزش همسرداری و خانواده

بخش عمده ‌ای از توجّه بیش از اندازه به مادّیات ازدواج و کم ‌میلی برخی به زندگی مشترک، ناشی از ناشناخته ماندن ارزش ‌ها و کارکردهای حقیقی خانواده سالم است. چنانچه تصویر صحیحی از اصول زندگی مشترک برای جوانان و خانواده ‌ها حاصل شود، درک ارزش ‌های حقیقی ازدواج باعث خواهد شد تا به مرور زمینه رفع موانع ازدواج نیز در جامعه ما فراهم گردد. به همین دلیل دوره‌ های آموزشی برای شناساندن جایگاه زن و مرد،‌ ساختار خانواده متعادل، وظایف متقابل و چگونگی رشد و بالندگی خانواده مورد نیاز جامعه جوان ماست. این دوره‌ها می‌توانند در سنین پس از بلوغ قابل ثبت نام باشند و گذراندن آن‌ها به شکل مناسبی برای جوانان آماده ازدواج الزام گردد.

نقش‌آفرینی شورای خانواده در رسانه ملّی

با توجّه به نقش گسترده‌ تلویزیون در شکل دادن به تصاویر ذهنی نسل حاضر از جنس مخالف و جایگاه‌ های زن و شوهر و رفتارهای آنان در شرایط مختلف، تردیدی نیست که محتوای نمایشی (فیلم‌ها و سریال‌ ها) باید از این منظر تحت نظارت قرار گیرد. یک گام قابل پیشنهاد در این راستا تشکیل شورای خانواده در صدا و سیماست، که بخشی از آن را مشاورین مذهبی آگاه به مسائل خانواده و روان‌ شناسان خانواده تشکیل خواهند داد. از جمله عملکردهای این شورا تدوین استانداردهایی است که فیلم‌نامه ‌ها بایستی در ترسیم گفتارها و رفتارهای درون خانواده به آن پایبند بمانند.

از دیگر عملکردهای این شورا، ارزیابی صحنه‌های نمایشی پیش از پخش و تدارک زیرنویسی برای آگاه کردن بیننده از میزان تطابق آن‌چه مشاهده می‌کند با واقعیات و رفتارهای مطلوب است. به عنوان مثال در مواردی که کلام بد توسّط زنان نمایش داده می‌شود، زیرنویسی به بیننده هشدار می‌دهد که: «آن‌چه مشاهده می‌کنید یک رفتار مخرّب است. چنین رفتاری منجر به آسیب‌ دیدن روابط در خانواده می‌شود.»

ساخت و نمایش فیلم و سریال با هدف ارائه تصویر صحیح از خانواده و زندگی مشترک،   نقش مهمی است که بیش از هر نهادی، رسانه ملّی قادر به انجام آن است. در عصر ما، رسانه بخش عمده ‌ای از تجربه بصری افراد را تشکیل می‌دهد و رفتارها و واکنش ‌های ناخودآگاه بسیاری از افراد بر اساس آن‌ چه در موارد مشابه دیده ‌اند، شکل می‌گیرد. به همین دلیل رسانه یک ابزار بسیار توانمند برای  آموزش غیرمستقیم است. به خصوص به نظر می‌رسد ترسیم و الگوسازی برای برخی از وجوه زندگی مشترک در فیلم‌نامه ‌های مذکور مورد نیاز جامعه ماست:

• رفتارهای صحیح گفتاری و کلامی و ابراز توجّه و علاقه به یکدیگر در زندگی مشترک.

• بروز احساس خوشبختی بین زن و شوهر جوان بر مبنای تلاش و همدلی، بدون وابستگی به امکانات رفاهی اولیّه.

• نمایش عظمت پنهان نقش مادری و همسری در زن و احترام و تکریم جایگاه او در منزل توسط همسر و فرزندان.

• نمایش زیبایی الگوهای مادری کردن، لطافت و نوازش، فداکاری و از خودگذشتگی.

• عینی‌سازی سرمایه‌ های معنوی زن و شوهر جوان و ارزش آن ‌ها به عنوان جانمایه اصلی زندگی مشترک در مقایسه با سرمایه ‌های مالی.

ما در این گفتار مختصر نشان داده ‌ایم که بخش عمده‌ ای از موانع ازدواج، ماهیت فرهنگی دارند و راه‌ حلّ آن‌ها نیز  فرهنگی است، برخی از عوامل حسّاس و تعیین کننده فرهنگی در این حوزه را مورد تشخیص و اشاره قرار دادیم و راهکارهایی را برای برخی از نهادهای تأثیرگزار اجتماعی عرضه کردیم. صرف نظر از این که نهادهای مذکور تا چه اندازه در ایفای نقش خود توفیق یابند، ‌آگاهی عموم مردم از این موانع فرهنگی و تحوّل عاقلانه در نگرش‌های موجود،‌ بایستی راهبرد کلیدی جامعه ما در عبور از مسیر تنگ ازدواج باشد.

دکتر سید احمد ساویز

منبع: وب سایت دکتر ساویز




رای شما
میانگین (0 آرا)
The average rating is 0.0 stars out of 5.