راز خرس طلایی جعفر پناهی از زبان خودش/ گاف حنا جان که آلمانها با زیرنویس جمع کردند
یزد آوا، راز جایزه خرس طلایی به جعفر پناهی، همچون راز خواب زمستانی خرسها میباشد که با شروع سرما در شهر برلین که اتفاقا نماد آن خرس است، به خوابترین به اصطلاح هنرمندان کشورهای دیگر اهدا میشود و تنها میتوان راز آن را با بیان سابقه وی فهمید.
من جعفر پناهی هستم؛ اجازه بدهید اول از آلمانها برای شما و خواهرزاده عزیزتر از جانم برایتان که فقط بر روی سن به آلمانها بگوید «ممنونم» بگویم. آلمانها از اول هم با ایرانیان مهربان بودند. از آن روزی که ۸۵ شرکت آلمانی برای تجهیز عراق به سلاح شیمیایی عزمشان را جزم کردند، تا بیش از کشتهشدگان در هیروشیما و ناکازاکی، جانباز شیمیایی در بین مردم مورد علاقهاش باقی بگذارد. آلمانها آنقدر به ایرانیان ارادت پیدا کردهاند که تنها کافی است سوار یک تاکسی شوید و چند جمله ولو با حواس پرتی درباره شئونات اسلامی حرف بزنید. آن وقت با آغوش باز پذیرای شما میشوند و حتی به سمتتان میدوند تا نماد پرخوابترین حیوان را در دستان شما بگذارند.
من جعفر پناهی هستم؛ دستیار فیلمهای عباس کیارستمی. من دستیار کسی هستم که درباره چسینمای دفاع مقدس خطاب به ابراهیم حاتمیکیا میگوید:«من از ارزشهای انسانی صحبت میکردم و تو جوانها را دعوت به جنگی میکردی که هیچ مفهومی نداشت».
من جعفر پناهی هستم؛ هر کاری را که انجام بدهم، برایم کف میزنند، البته همانهایی که مردم کشور ایران را کشتند. برای «بادکنک سفید» برنده دوربین طلایی جشنواره فیلم کن میشوم و برای «دایره» برنده شیر طلایی جشنواره فیلم ونیز و البته برای «آفساید» برنده خرس نقرهای جشنواره فیلم برلین. اما مزد من بیشتر از این حرفهاست، چون من در سال ۸۸ جزء تجمعکنندگان هم بودم، با این تفاوت که من فریب خورده نبودم.
من جعفر پناهی هستم به اضافهی ۶ سال حبس تعزیری و ۲۰ سال محرومیت از فیلمسازی، فیلمنامهنویسی و محرومیت از سفر به خارج از ایران؛ به پاس آن جایزه ویژهی «مربی طلایی» جشنواره کن را به من دادند و از آن پس عضو هیئت داوران تمام فستیوالهای فیلم بینالمللی شدم. البته این محرومیتها سبب شد من جایزه خرس نقرهای بهترین فیلمنامهی «پرده» را دریافت کنم. البته یادم نرود که یادآوری کنم چند ماه قبل از آن به همراه نسرین ستوده جایزه آزادی افکار ساخاروف را از طرف پارلمان اروپا گرفته بودم.
من جعفر پناهی هستم با همان محکومیتهای قبلی؛ جایزهی آسیا پاسیفیک برای فیلمنامهی گُل را به همراه ۲۵ هزار دلار ناقابل به جیب زدم و بخشی از پول آن را یک تاکسی خریدم. به من گفته بودند هر چه باشد قبول و تو گل سر سبد جشنواره برلین خواهی بود و تو برلیناله را شکار خواهی کرد. الگویش را از فیلم «ده» استادم عباس کیارستمی گرفتهام؛ اما دلیل نمیشود که او برنده شود، چون من جعفر پناهی هستم.
من جعفر پناهی یک راننده تاکسی در تهران هستم؛ من راننده شدهام تا پس از «پرده» و «این فیلم نیست» سومین فیلم خود را در دوران محرومیت خود از فیلمسازی در ایران بسازم. من میخواهم وانمود کنم مسافرانم از وجود دوربینها آگاهی ندارند و موضوعات مورد بحث اتفاقی و تصادفی هستند. اما آنقدر گاف دادهام که صدای ویکیپدیا هم در آمده است و راجع به فیلم من میگوید: «در آغاز فیلم این شبهه وجود دارد که مسافران از وجود دوربینها آگاهی ندارند و موضوعات مورد بحث اتفاقی و تصادفی هستند، اما روند فیلم خلاف این تصور را تقویت میکند. البته میتوان تصور نمود که این فیلم محصول گفتوگوهای متفاوت و متعددی بوده که پناهی در تدوین دست به گزینش زده تا محتوایی یکدست و دلخواه خود را در قالب یک فیلم خوب تهیه و ارائه کند.» و راستش را بخواهید ویکیپدیا راست میگوید.
من جعفر تاکسیدار هستم همبازی نسرین ستوده در دریافت جایزهی ساخاروف؛ فراموش کردم بگویم که اتفاقا نسرین خانم هم یکی از مسافران من بود و این کاملا اتفاقی بود. فقط برایم جالب بود که چرا از جانبازان شیمیایی کسی مسافر تاکسی من نبود تا سرفههای پی در پیش بر جذابیت فیلم من برای آلمانها بیفزاید. راستی دم آلمانها گرم. سوتی من را با زیر نویس جمع کردند. آنجا که حنا خواهرزادهی عزیزم میگوید: «معلممون گفته اگر میخواید یک فیلم قابل پخش بسازید باید این جور چیزا را رعایت کنید: عدم رعایت حجاب و شئونات اسلامی، تماس زن و مرد، پرهیز از سیاه نمایی، پرهیز از خشونت، ممنوعیت استفاده از کراوات برای شخصیتهای مثبت، عدم استفاده از اسامی ایرانی برای شخصیتهای مثبت، بهتر است از اسامی ائمه اطهار باشد.»
فیلم اهدا جایزه خرس طلایی به جعفر پناهی
خلاصه برایتان از تاکسی جعفر بگویم؛ وقت نشد یکبار بعد از انتخاب حرفهای مد نظر، فیلم را نگاه کنیم تا سوتی حنا جان را متوجه شویم، از آن طرف فشار بود که هر چه ساختهای فقط بفرست. گفتم داستانش ناکامل است، گفتند مهم نیست. گفتم کیفیت فیلم خوب نیست، گفتند مهم نیست. گفتم بابا ارزش هنری هم ندارد، گفتند چکار داری تو، فقط بفرست. دستشان درد نکند، زیر نویس را درست ترجمه کردند حداقل آبرویمان پیش خارجیها نرود.
آره همانگونه که دیدید آلمانها برای جعفر مسافرکش سنگ تمام گذاشتند و «عدم رعایت حجاب و شئونات اسلامی» را «Respect of islamic headscarfK» و «تماس زن و مرد» را «no contact between women and men» ترجمه کردند تا علت جایزه دادن به فیلم از بین نرود. همچنین به خاطر عدم رعایت حجاب و شئونات اسلامی توسط حنا جان در برلین و اشک و تشکر وی بابت فروش سلاحهای شیمیایی به عراق از او تشکر ویژه میکنم.
البته شایان ذکر است که برخی مسافران به تاکسی جعفر پناهی نرسیدند و شاید هوای آلوده تهران باعث شد که نتوانند مسافر جعفر پناهی باشند. چون حضور آنها در آلمان بیشتر جلب توجه مینمود و شاید بودند و سانسور شدند.
مسافران جامانده از تاکسی جعفر پناهی
منبع: tarood.ir
مطالب مرتبط:
- دَرِ جبهه اصلاحات همچنان بر پاشنه فتنه میچرخد/ مشی دولت اعتدال با تندروی اصلاحطلب همخوانی ندارد
- متاسفانه در جریان دانشجویی، دولت تنها به طیف خاصی بها میدهد
- «شخصی کردن 9 دی» بازی در زمین دشمن است/ «علی مطهری» پازل دشمن را تکمیل نکند
- دیدار نماینده پرحاشیه مجلس با خاتمی+جزئیات
- زوایای جدید فتنه که در 9 دی امسال مطرح شد
- تایید ماجرای ارسال نامه رهبران جنبش سبز به وزارت امور خارجه آمریکا+ عکس
گفتگو
| |
| |
| |
| |
|