مشاركت حداكثری یا كنترلشده؟
به گزارش یزد آوا ، در فضای سیاسی كشور پس از رحلت امام رحمهالله، دو نگاه دربارهی مشاركت در انتخابات وجود داشته است؛ نگاه حداكثری و نگاه كنترلشده. دراین باره با دكتر احمد توكلی به گفتوگو نشستیم. او دو دوره نامزد ریاست جمهوری بوده و بارها در قالب نامزد انتخابات مجلس حضور مردم برایش مهم بوده است. به مشاركت در انتخابات توجه داشته و با دیدگاههای تصمیمسازان و سیاستگذاران انتخابات از نزدیك آشناست. با او كه اكنون در سمت نمایندگی مردم تهران در مجلس شورای اسلامی قرار دارد ضمن بررسی خاستگاه این دو نگاه، مشی رهبر انقلاب اسلامی در رابطه با انتخابات را مورد توجه قرار دادیم.
در فضای سیاسی پس از رحلت حضرت امام رحمهالله همواره دو نگاه به انتخابات و حضور مردم در كشور حاكم بوده است؛ اعتقاد به مشاركت حداكثری مردم و اعتقاد به مشاركت كنترلشده. لطفاً دربارهی خاستگاه این دو نگاه توضیح دهید.
رهبر معظم انقلاب همواره معتقد بودهاند كه میزان رأی ملت است و ما باید كاری كنیم كه همهی ملت از حق رأی دادن خود استفاده كنند. از نگاه رهبر انقلاب، نفس مشاركت مردم برای تثبیت نظام مهمتر از نتیجهی انتخاب است. استدلال ایشان هم به نظر من واضح است: وقتی مردمِ بیشتری در انتخابات شركت كنند، یعنی عدهی بیشتری ساختار این نظام را قبول دارند. به همین دلیل است كه دشمنان ما سعی میكنند مشاركت مردم كم باشد تا این را بر سر جمهوری اسلامی بكوبند. رهبر انقلاب معتقدند اگر یك فردی یا افرادی در مجلس، ریاستجمهوری یا شوراها از صافیهای قانونی بگذرند و مُحق باشند كه از مردم تأیید بخواهند، حق آنان است كه از مردم رأی بخواهند و حق مردم است كه رأی بدهند. در این نگاه هرچه مردم بیشتر رأی بدهند، بهتر است، زیرا فرض بر این است كه صافیهای قانونی اجمالاً خوب عمل میكنند و افراد باصلاحیت وارد عرصهی انتخابات میشوند.
از طرفی برخی از سرِ خیرخواهی عقیده داشتند ما باید گروههایی را پای صندوق بیاوریم كه بتوانیم دربارهی نتیجهی رأی آنان این را حدس بزنیم كه رأی آنان به نفع نظام است. بر اساس این دیدگاه اگر گروههایی هستند كه شركتشان در انتخابات به مصلحت نظام نیست، بهتر است برای رأیدادن تحریكشان نكنیم. البته معنی این دیگاه لزوماً این نیست كه جلوی مردم را بگیریم، منظور این است كه چه ضرورتی دارد ما وقتی میبینیم دستهای از اقشار اجتماعی اگر به پای صندوق رأی بیایند، به نامزدی رأی میدهند كه میدانیم او كشور را بد اداره میكند و چون انتخابات قانونی است و نمیشود جلوی رأیدادنِ مردم را گرفت، پس چرا باید آنها را تحریك كنیم؟
این دو نگاه از وقتی كه وظیفهی رهبری بر دوش حضرت آیتالله خامنهای گذاشته شده، همواره در فضای سیاسی كشور وجود داشته است، اما همواره نگاه اول مورد توجه آقا بوده و ایشان به لوازم نگاه اول وفادار ماندهاند. امام خمینی هم همینطور بودند و برای رأی مردم اهمیت ویژه قائل بودند.
اما همیشه هنگام انتخابات مختلف، یكی از مسائلی كه منتقدین و دشمنان مطرح میكنند، نبود رقابت واقعی در انتخابات ایران است و این را دلیلی بر عدم خواست نظام برای مشاركت حداكثری میدانند. میخواهیم از زبان شما كه دو دوره كاندیدای ریاستجمهوری بودید، تحلیل این موضوع را بشنویم.
من وقتی در سال ۱۳۷۲ به دلیل برخی انتقاداتم به سیاستهای دولت، به عنوان كاندیدای ریاستجمهوری ثبتنام كردم، به دوستانی كه مرا تشویق میكردند گفتم كه من برای حضور در رقابت انتخاباتی یك شرط دارم؛ اینكه نمایش بلد نیستم و میآیم كه رئیسجمهور شوم. هدفم این بود كه انتخابات را به یك رقابت واقعی بكشانم، زیرا از مشی و سخنان رهبری این برداشت را داشتم كه برای ایشان مهم است كه واقعاً مردم به صحنه بیایند و مشاركت كنند. ما كه میگوییم مردم صاحب سرنوشت خودشان هستند، چرا نباید آنها را تشویق كنیم تا در انتخابات مشاركت كنند؟
در همان انتخابات و در مقطعی، آقا از حق بنده دفاع كردند. موضوع از این قرار بود كه از صداوسیما نامهای نوشتند كه نطق انتخاباتی شما مشكل قانونی و محتوایی دارد و باید برای تغییر نطق به صداوسیما بیایید. من با این نظر به هیچ وجه موافق نبودم و گفتم كه شما حق این كار را ندارید. آنها هم گفتند كه اگر نیایی، نطقت را پخش نمیكنیم. من هم با دادستان وقت كل كشور، وزیر كشور، رئیس مجلس و یكی از اعضای شورای نگهبان تماس گرفتم و بهشدت اعتراض كردم. از دفتر رهبری زنگ زدند و ماجرا را جویا شدند. من توضیح دادم و گفتم كه شما از طرف من به آقا بگویید كه از نظر قانونی اینها حق ندارند، اما اگر شما بفرمایید، من نطقم را عوض میكنم. آقا اما فرمودند كه اگر موضع شما قانونی است، محكم پای موضعت بایست. ببینید، آقا هم به دلیل قانونی و هم به این دلیل كه حق مردم بود كه صحبتهای مرا به عنوان یك نامزد انتخاباتی بشنوند، آن توصیه را به من كردند.
نمونهی دیگر در انتخابات سال ۱۳۷۶ بود. در حالی كه بسیاری از مسئولین و نخبگان سیاسی نظام خواستار پیروزی یك نفر بودند، اما رقیب او به عنوان پیروز از انتخابات بیرون آمد. در آن انتخابات هم آقا پای رأی مردم ایستادند و از آن دفاع كردند. رهبر انقلاب پس از دوم خرداد ۷۶ و در پیام تبریكشان، آن انتخابات را حماسه خواندند. نگاه رهبری مشاركت حداكثری در انتخابات است. بنابراین اگر كسی به صحنه بیاید و مشاركت را بالا ببرد، ایشان طبق اصول خودشان عمل میكنند.
یادم هست كه در مراسم تنفیذ همان سال، وقتی آقای هاشمی از روی صندلی بلند شد و حكم تنفیذ را به دست آقای خاتمی داد، صحنهی بسیار اثرگذاری بود. با اینكه رئیسجمهور اول ما از كشور فرار كرده بود، رئیسجمهور دوم ما شهید شده بود و رئیسجمهور سوم ما به رهبری برگزیده شده بود، این نخستین بار بود كه یك رئیسجمهور یك فرد برآمده از رأی مردم را به جای خود مینشاند.
این ویژگی نظام جمهوری اسلامی، به خاطر همین روحیهی رهبر انقلاب است كه واقعاً وفادار به رأی مردم هستند. در حالیكه مثلاً در تركیه آقای اربكان را كه برآمده از رأی مردم بود، كانونهای قدرت مخالفش نتوانستند بیش از چند ماه تحمل كنند. یادمان هست كه در انتخابات مجلس هفتم، رؤسای دو قوه از رهبری خواستند كه انتخابات را به تعویق بیندازند. رهبری اما زیر بار نرفتند و گفتند انتخابات باید سر موقع برگزار شود. ما در زمان جنگ و زیر موشكباران دشمن هم انتخابات را بموقع برگزار كردیم و مردم پای صندوقهای رأی آمدند. این از افتخارات نظام ماست كه رهبران آن وفادار به رأی مردم بوده و هستند.
اما در انتخابات سال ۱۳۸۸، نظام متهم شد كه جمهوریت نظام را خدشهدار كرده و در پی آن، فتنهای رخ داد كه آسیبهای بسیاری به نظام جمهوری اسلامی وارد آمد...
در انتخابات ۸۸ هم اتفاقاً برعكس آن چیزی است كه دشمنان القا میكنند. رهبر انقلاب از جمهوریت نظام دفاع كردند. در آن جلسهای كه نمایندگان كاندیداها به دیدار رهبری رفته بودند، رهبری به آنها گفتند شما نسبت به هر صندوقی كه ایراد دارید، بگویید تا دوباره شمرده شود. اگر به این شكل شكایت ندارید و اجمالاً میگویید كه تقلب شده، به شكل رندومی صندوق معرفی كنید تا بازشماری شود. اگر باز به نتیجه نرسیدید، باز هم بهصورت رندوم انتخاب كنید تا بازشماری شود. آنقدر این كار را ادامه دهید تا كل صندوقها بازشماری شود. خانم كروبی گفت كه ما هم در زمان بازشماری باید پا صندوقها باشیم؛ رهبری هم قبول كردند. بعد گفتند اگر رأی مردم این است كه شما میگویید، من تسلیمم، ولی اگر رأی مردم آن چیزی باشد كه قانون گفته، شما باید تسلیم باشید. وقتی نهاد قانونی نتیجه را امضا میكند، شما باید تسلیم باشید. و اگر اعتراض دارید، طبق قانون رسیدگی میكنیم. من به شما این امتیاز را میدهم كه سر صندوقها باشید كه رندوم بگیرید. آنقدر هم رندوم بگیرید تا صندوقها تمام شود و مطمئن شوید كه حرف شما درست است یا نادرست. چگونه میتوان وفادارانهتر از این رفتار نسبت به رأی مردم برخورد كرد؟ خب اینها گوش نكردند. واقعاً سال ۸۸ پای جمهوریت نظام در كار بود.
آیا میشود حمایت رهبری از دولتها را در همین چهارچوب تحلیل كرد؟
بله، این نكته درست است كه دفاع آقا از دولتها و رؤسای جمهور منتخب هم در همین چهارچوب قابل فهم است. كسی كه مردم انتخابش میكنند، وارد یك عرصهی پُردستانداز و پرتلاطم میشود. زمین بكری نیست كه نقشه بكشد و پیاده كند و هیچكس مانعش نشود، با یك جامعهی پویا و زنده و بالنده طرف است كه مزهی آزادی را هم چشیده و زیر بار هر حرفی نمیرود. او میخواهد با این جامعه كار كند. دلیلی ندارد كه هرگاه كسی خلافی كرد، بگوییم تو نباش. این هم به نظرم همینجوری قابل فهم است. آقا میفرمایند وقتی مردم میآیند پای صندوق و به یك نفر رأی میدهند و او را انتخاب میكنند و او فردا با دستاندازها روبهرو است، نباید بهسرعت دست و پای این فرد را بست و جلویش را گرفت. باید تا میشود، طبق قانون راهش را باز كرد و البته یك جایی هم ترمزش را كشید. همین مشی را حضرت امام هم داشتند.
ممكن است من یا شما بگوییم اینجا دیگر دفاع یا حمایت رهبری از فلان شخص زیادی بود، اما فهم این موضوع مشكل نیست كه چرا ایشان اینگونه رفتار میكنند. یك علتش این است كه ایشان میگویند رأی مردم بهراحتی قابل ابطال نیست. باید خیلی دلیل قوی داشته باشید كه بتوانید رأی مردم را ابطال كنید. اگر هم یك جایی مثل ماجرای بنیصدر، بعداً معلوم شد كه مردم اشتباه كردهاند، تا موضوع پخته نشد، اجازهی عزل داده نشد. اگر به سیرهی پیامبران رجوع كنیم، آنها مأمورند كه با ظرفیت مردم راه بروند؛ «كلّم الناس علی قدر عقولهم». پیامبران نمیتوانند بیش از ظرفیت مردم بر آنها بار كنند، بنابراین با مردم مدارا میكنند. مدارا صفتی است كه مؤمنین از پیامبر دارند. اگر او جلوتر از مردم بدود و آنقدر جلوتر بدود كه مردم به او نرسند، پس راه خودشان را میروند.
رهبر جامعه یك مقداری جلوتر از مردم میرود تا مردم امیدوار بشوند كه به او میرسند. امیرالمؤمنین علیهالسلام میگویند: من درست پا جای پای پیامبر صلواتاللهعلیهوآله میگذاشتم. اگر مثلاً استاد میرخانی برای من سرمشق خطاطی بدهد، من اصلاً دق میكنم، چون امكان ندارد بتوانم شبیه او بنویسم. لذا چهبسا هیچوقت سراغ خطاطی نروم. اما اگر به من میگویند تو حالا همین را بنویس و سین را اینجوری كشیده بنویس، یواش یواش میرسی به آنجا. «اسوه» یعنی كسی كه میشود مثل او مشق نوشت. اگر خیلی از ما جلوتر بدود، اگر در حد فهم خودش عمل كند و فهم ما را بالاتر نیاورد و همرأی نكند، از او جدا میمانیم. این منطق به نظر من قابل پذیرش است، اما اصل اینكه آقا وقتی رأی مردم منعقد میشود و به یك نفر مردم رو میكنند، حتیالمقدور میخواهند كه این رأی تا آخر نتایجش برقرار و تأمین شود و جلوه كند و بار بدهد.
حتی مشی رهبری با دولتهای متفاوتی كه بر سر كار آمدهاند، این نبوده كه نظرشان را تحمیل كنند. البته بعضی مواقع آمدهاند وسط و گفتهاند كه تو این كار را بكن یا این كار را نكن، اما این موضوع بسته به ظرفیت دولتها متفاوت بوده است. علت این مشی آقا هم این است كه ایشان این حق را دارند، اما اگر بخواهند مدام از این حق استفاده كنند، دیگر از شخصیت مسئولین چیزی باقی نمیماند. بنابراین شما ملاحظه میكنید كه در دولتهای مختلفی كه با رأی مردم بر سر كار آمدهاند، مشی رهبر انقلاب تغییری نكرده است.
مطالب مرتبط:
گفتگو
| |
| |
| |
| |
|