شناسه : 10878837
روایت انقلاب در یزد از زبان محقق تاریخ انقلاب اسلامی(بخش اول)

وقتی زبان خطیب مراسم ترحیم «آقا مصطفی» از ترس بند آمد!/حکایت فریاد بلند«شهید صدوقی» بر سر سرگرد ژاندارمری!


محقق تاریخ انقلاب یزد گفت: سرگرد ژاندارمری با ورود به مراسم ترحیم آقا سید مصطفی با فریادی بلند داد می زند چه کسی به تو گفته بر بالای منبر بروی؟ خطیب در حالی که از ترس زبانش بند آمده سکوت می کند.

یزد رسا؛ جواد بهبودزاده در سال 1339در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد از آنجایی که  پدر جواد انسانی متدین بود وی از دوران کودکی  با معارف اسلام وقرآن آشنا  ودرسایه تعالیم دینی پرورش یافت.

 

وی در مقطع پنجم دبستان بود که زمزمه هایی از مخالفت های  مرجع جهان تشییع سید روح الله خمینی با اقدامات شاه، در کوچه وبازار پیچیده بود.

 

جواد 13ساله شد و با توجه به روحیه دینی خود و خانواده اش برای انتخاب مرجع تقلید اقدام کرد که دایی وی رساله امام را در اختیارش قرار داد رساله ای که داشتن آن جرم محسوب می شد و مجازاتش دستگیری و زندان بود.

 

بهبودزاده در سال 1359ازدواج وثمره این ازدواج 3فرزند می باشد. وی دانش آموخته دانشگاه شیراز در رشته  تاریخ بوده و اینک یکی از محققین در تاریخ معاصر و به ویژه انقلاب اسلامی است.

 

اینک خاطرات نوجوان مبارز دیروز و محقق امروز تاریخ انقلاب را در گفتگویی صمیمی با یزد امـــروز بخوانید:

 

 

با دستگیری یکی از جوانان همسایه که ساواک به خانه آن ها یورش برده و وی را در پای سفره غذا دستگیر کرده بود با فعالیت های سیاسی و سازمان ساواک آشنا شدم.

 

جو قبل از انقلاب جو خفقان و رعب آوری بود چرا که در برخی خانوادها، اعضای نزدیک خانواده مثل خواهر وبرادر یا زن وشوهر از ترس اینکه مبادا طرف مقابل ساواکی باشد جرات انتقاد از نظام شاهنشاهی را نداشتند.البته پس از انقلاب با بررسی اسناد ساواک مشخص شده این ها تمام جوسازی بوده وساواک طبلی توخالی بیش نبوده است.

 

چند عامل در سال 56 باعث شد تا شعله های زیر خاکستر انقلاب آرام آرام شعله ور شود.ابتدا پیروز ی کارتر در ایالات متحده آمریکا با شعار «حقوق بشر» که سبب شد وی برای اثبات ادعاهایش، آزادی های نسبی سیاسی به کشورهای تحت سلطه خود از جمله ایران بدهد.

 

دوم شهادت فرزند حضرت امام (ره) سید مصطفی خمینی در آبان 56 که باعث شد در برخی شهر ها من جمله یزد مراسمات ترحیمی برگزار و این مجالس پایگاهی برای گرم شدن تنور انقلاب  ومبارزات باشد.

 

در یزد مرحوم شهید صدوقی در مدرسه علمیه خان مجلس ترحیمی برای آقا سید مصطفی در  برپا کرد که در آن مجلس تعدادی از روحانیون ، طلاب علوم دینی و مردم حضور داشتند. واعظی بر بالای منبر رفته و با بردن نام امام(ره) برای اولین بار بر فراز منبر در یزد گروهی از ژاندارمری آن زمان به مدرسه خان اعزام شده، سرگردی وارد مجلس می شود و روبه خطیب می گوید چه کسی به تواجازه داده بر بالای منبر بروی؟ و خطیب در حالی که از ترس زبانش بند آمده سکوت می کند.

 

سرگرد دوباره با فریادی بلند داد می زند گفتم چه کسی به تو گفته بر بالای منبر بروی؟ در اینجا شهید صدوقی بلند می شود و با رشادت تمام بر سر سرگرد فریاد می زند من گفتم می خواهی چه کنی؟ در اینجا سرگرد سرش را پایین می اندازد و از مجلس خارج می شود.

 

ادامه دارد....




رای شما
میانگین (0 آرا)
The average rating is 0.0 stars out of 5.