Skip to Content

نمایش محتوا نمایش محتوا

یادداشت/محمدحسین مهدی پور؛

کاری که رسانه با فرهنگ ما می‌کند


امروز که فرهنگِ رسانه‌های جدید، سلامتی جسم ما را تهدید کرده و می‌کند و کارشناسان برای کاهش اثرات آن توصیه‌هایی دارند، کمتر کسی به‌یاد ذهن زندانی شده‌ و خلوت‌های ربوده شده‌ ما است.

به گزارش سرو ابرکوه، امروز که با ورود فرهنگ رسانه در زندگی به دنبال نوشته ها و اخبار کوتاهِ هستیم، به خودمان این فرصت را نمی‌دهیم که بتوانیم بنویسیم و طولانی و خوب بنویسیم.

با نام و یاد آنکه قلم به دست بشر داد
سلام به قلم
سلام به خودکار و کاغذ
سلام به نوشتن

امشب یک نوشته در صفحه‌ای از فضای مجازی درباره رو به فراموشی رفتن نوشتن‌های طولانی در دوران گوشی‌های هوشمند، مرا به پای یک نوشتن «واقعی» کشاند. این «واقعی» یعنی نوشتنی با ابزارهای ملموس، وگرنه امروزه واقعی‌تر از آنچه به «فضای مجازی» معروف شده نیست. یک نوشتن واقعی «به احترام نوشتن» و شاید با خاطره‌ نوشتن.

نوشتن مستمر را زمانی پایبند بودم. تا زمانی که فرصت نوشتن را جامعه از من نگرفته بود. بهتر است بگویم فرصت و اهمیت نوشتن را خودم از خودم گرفتم. هرچند در این مدت از نوشتن دور نبوده‌ام اما این خودم بودم و هستم که مغلوب فرهنگ رسانه‌های جدید شده‌ام و کوتاه‌خوانی و کوتاه‌نویسی را که لذت و راحتی دارد برگزیده‌ام.

همین حالا که آمده‌ام به احترام نوشتن بنویسم باز ذهنم به عادت‌های مدرنش کشیده می‌شود که چگونه این نوشته را منتشر کنم و به تو هم که قرار است آن‌را بخوانی می‌اندیشم. آری؛ امروزه همه ما عادت کرده‌ایم به اینکه تجربیات‌مان را به اشتراک بگذاریم. فقط برای خودمان نیستیم؛ نه در عکاسی، نه در نوشتن، نه در پوشیدن، نه در خوردن، نه در مسافرت، نه در خواندن، حتی نه در آرزوها و خواسته‌ها و ... .

دنبال پاسخ‌های کوتاه و صریح هستیم برای همه‌ دغدغه‌ها و سوالات‌مان، فرهنگِ رسانه‌های جدید ما را در قضاوت ها عجول کرده و تک بعدی، حتی در قضاوت‌هایمان درباره‌ خودمان.

تحلیل‌های یک‌بندی و اخبار کوتاهِ بسیاری می‌خوانیم و می‌گذریم. از همه‌چیز اندک خبری داریم و از کمتر چیزی زیاد خبر داریم. باز هم به خودمان و بی‌خبری از خودمان هم اشاره کنم.

نوشتن با خودکار و طولانی نوشتن یعنی فرصت داشتن برای اندیشیدن و نوشتن. آری؛ این روزها به خودمان این فرصت را نمی‌دهیم پس نمی‌توانیم بنویسیم؛ طولانی و خوب بنویسیم.

خلوت‌هایمان خیلی شلوغ است و پر سروصدا، خلوت‌هایمان کتابی در آن نیست، حتی یک «گوش‌دادن» به موسیقی هم ندارد. «شنیدنِ» موسیقی‌هایی مناسب با همان خلوت‌های شلوغ‌مان داریم، اما دل‌دادن به موسیقی نداریم.

خلوت‌هایمان طبیعت ندارد، حافظ و سعدی ندارد، آری، هوای خلوت‌هایمان برای افراد سالم هم مضر است.

نوشتن واقعی که خلوتی می‌خواهد با هوای سالم، فرصتی به تو می‌دهد که گاهی بین همین نوشتن هم نوشتن را رها کنی و بیاندیشی ...

این روزها همین فرهنگِ رسانه‌های جدید و سبک جدید زندگی سلامتی جسم ما را تهدید کرده است و می‌کند. اما مدتی است که خیلی از اهالی ورزش، تغذیه و سلامت دارند هشدار می‌دهند. برای کاهش اثرات این زندگی جدید توصیه‌هایی دارند؛ توصیه‌هایی برای کاهش استرس و افزایش فعالیت‌های بدنی و همچنین توصیه‌هایی برای درست خوردن و خوب خوابیدن. خیلی‌ها هم مبلّغ این‌ها هستند و خوشبختانه بی‌تأثیر هم نبوده است.

اما؛ کمتر کسی به‌یاد ذهن زندانی شده‌ ماست و خلوت‌های ربوده شده‌ ما. هیچ‌کس یک رژیم غذایی مفید برای روح‌مان پیشنهاد نمی‌دهد. تمرین‌های روزانه برای روان خموده و مریض‌مان نداریم. ذهن پرخور و بدخور و ریزه‌خوارمان در یک شرایط اورژانسی است، اما شیرین و خاموش دارد می‌میرد.

این بار با یک تغییر طبیعی روبه‌رو نیستیم! با یک تغییر علیه خودمان داریم پیوند می‌خوریم. شاید بشر هیچ‌گاه در تاریخ اینگونه لذیذ و سریع تغییر نکرده است. تغییری که جامعه‌ای می‌سازد پرهیجان و کم عمق. جوانی می‌سازد عجول و دنباله‌رو. این‌بار این تغییر می‌رود تا اندیشیدن را از ما بگیرد.

انسانِ بدون اندیشیدن را چگونه متصور شویم؟!

انسان پر از گرایش و خواسته است، اندیشیدن در اختیار اوست تا راه رسیدن به این گرایش‌ها را بیابد یا بسازد. آری، اگر چیزی از اندیشیدن بماند همان است که می‌خواهیم به خواسته‌های عجولانه و تقلیدی‌مان زودتر دست یابیم.

توصیفات ناامیدانه‌ای شد از وضعیت‌مان و شاید به گفته‌ دوستم توصیفاتی بود «شعارگونه». اما طرف حساب ما «فرهنگ» است. چیزی که به فکر، گرایش و عمل ما خط می‌دهد.

«فرهنگ» به من می‌گوید چگونه توصیف کنم و چگونه قضاوت کنم و چگونه عمل کنم و چگونه «لذت ببرم».

فرهنگ به من می‌گوید چه بخواه و چه نخواه.

همان‌طور که از ابتدای این نوشته تأثیر رسانه‌های جدید بر وضعیت امروزمان مورد توجه بود امروزه یکی از مهم ترین اجزا و ابزار فرهنگ «رسانه» است.

«رسانه» امروزه تنها ابزاری برای فرهنگ نیست و پیش از همه‌ زمان‌ها «رسانه» یکی از مهم‌ترین بخش‌های فرهنگ است. مدتی است که در بین فعالان و اندیشمندانِ فرهنگی و ارتباطاتی و رسانه‌ای و دغدغه‌مندان اجتماعی سخن از «سواد رسانه‌ای» به میان آمده است.

کاری که رسانه با فرهنگ ما می‌کند
نمی‌خواهم درباره سواد رسانه‌ای اینجا چیزی بگویم اما در جامعه‌ای که رسانه از بیرون از فرهنگِ آن آمده است و دارد مهم‌ترین بخش از فرهنگ می‌شود یا شده است، برای کاهش اثرات منفی «رسانه» بر جامعه، بیش از سواد رسانه‌ای به دلسوزی برای فرهنگ و کاری برای آن نیازمندیم.

حضور تمامیت خواهِ رسانه در فرهنگ را پذیرفته‌ایم و حال به فکر کاهش یا درمان اثرات آن هستیم. در حالی که اصل حضور و نوع حضور رسانه در فرهنگ یک مسئله‌ فرهنگی است. کاربری داشته باشیم که به «سواد رسانه‌ای» مجهز باشد اما مغلوب فرهنگ رسانه‌ای باشد، شاید مستقیماً رسانه به او آسیب نرساند، اما مسئله این است که ذهن، رفتار، اندیشه، گرایش و خواسته های این کاربر لاجرم متأثر از رسانه‌های جدید و فرهنگ حاکم بر آن است. مسئله‌ سواد رسانه‌ای حضور تمامیت خواه و همه‌جانبه‌ رسانه در جامعه و فرهنگ نیست.

این نوشتن آغاز شده بود به احترام نوشتن، اما نوشتن چیزی نیست جز مکتوبی از افکار نویسنده؛ نویسنده‌ای که دلش به حال مظلومیت فرهنگ در جامعه ما می‌سوزد.

تا نوشتنی دیگر ...

بعداً نوشت: برخی توصیفات خیلی کلی بود که چون معتقدم در حوزه‌ فرهنگ توصیف و قضاوتِ کلی و کلی‌گویی شایسته نیست، همه‌ آن‌ها را با در نظر گرفتن استثناء بخوانید!

محمدحسین مهدی‌پور
کارشناس ارشد علوم ارتباطات ابرکوه




Your Rating
Average (1 Vote)
The average rating is 5.0 stars out of 5.


شهرستان ابرکوه شهرستان ابرکوه

استان یزد استان یزد