شناسه : 12510883
انچه نبايد اتفاق بيفتد افتاد؛

شبكه‌ها‌ی اجتماعي قرباني گرفت


شبنم متولد سال 1365، متاهل و داراي دو فرزند در دفتر مشاوره كلانتري سرگذشت زندگي اش را اينگونه تعريف كرد: با توجه به تعريف و تمجيد هاي دوستان از شبكه هاي اجتماعي از همسرم درخواست نمودم كه گوشي خود را تغير دهم كه با مخالفت هاي وي مواجهه شدم.

یزد آوا؛ شبنم متولد سال 1365،متاهل و داراي دو فرزند  در دفتر مشاوره كلانتري سرگذشت زندگي اش را اينگونه تعريف كرد: با توجه به تعريف و تمجيد هاي دوستان از شبكه هاي اجتماعي از همسرم درخواست نمودم كه گوشي خود را تغير دهم كه با مخالفت هاي وي مواجهه شدم.


با اسرار هاي فراوان توانستم او را قانع كنم و گوشي مورد نظر را خريداري نمايم پس از آن از طريق دوستاني كه داشتم به گروههاي مختلف وارد شد.


تا اينكه در بين اين افراد يك نفر كه در ابتدا خود را به عنوان يك خانم معرفي مي كرد با من آشنا شده و چند ماه با هم از طريق شبكه هاي اجتماعي ارتباط داشتيم و از اين طريق چند مورد از عكس هاي شخصي خودم را براي وي ارسال كردم تا بيشتر هم را بشناسيم.


تا اينكه قرار شد در يك شب به منزل ما بيايد و من هم چون به حرف هاي او اطمينان كرده بودم آدرس منزل را دادم و همچنين طوري برنامه ريزي شد كه همسرم در منزل نباشد.


  شب گذشته اين قرار اجرايي شد كه اي كاش هيچ وقت نشده بود ساعت 9 شب بود كه همسرم به سر كار رفت و من به او خبر دادم و نزديك ساعت22 شب زنگ منزل به صدا در آمد و من به خيال اينكه دوستم است درب را باز كردم.


ناگهان با يك مرد مواجهه شدم و همين كه آمدم درب را ببندم با زور وارد منزل شد و پس از آنكه مرا تهديد نمود كه اگر سرو صدا كنم باعث آبرو ريزي خودم است و عكس و فيلم هاي من را به شوهرم نشان خواهد داد من به التماس كردن افتاده و انچه نبايد اتفاق بيفتد افتاد.


سپس  تمام طلاهم و از دست و گردنم باز كرد و از محل فرار كرد من كه در اين موقعيت وحشتناك قرار گرفته بودم تا صبح با خود حرف زده و در آخر تصميم گرفتم كه هنگامي كه همسرم اومد موضوع را با عنوان سرقت با او در ميان بزارم و از آن مرد شكايت كنم.


نقشه ام به همين صورت هم اجرا شد و با همسرم به كلانتري و سپس به آگاهي رفته و با اطلاعاتي كه از چهره فرد ناشناس در اختيار افراد كلانتري و آگاهي قرار دادم.


پس از چند ساعت مظنون دستگير و به رفتار خود اعتراف كرد  و گفت كه چند ماهي با اين خانم از طريق شبكه هاي اجتماعي ارتباط داشته تا اينكه در شب گذشته با هماهنگي هاي انجام شده به منزل وي رفته و پس از اينكه طلا و جواهر وي را گرفتم از منزل خارج شدم كه با توجه به اقرار متهم پرونده وي تشكيل و به دادسرا ارسال شد .


اين يك داستان واقعي از مشكلات و خطراتي است كه همه خانواده ها را تهديد مي نمايد يكي از راههاي پيشگيري از از اين مشكلات آگاهي دادن به خانواده ها در زمينه هاي چگونگي برخورد با مزاحمين و برخورد با خانواده ها و فرزندان است كه جا دارد در اين زمينه خانواده ها سطح اطلاعات خود را بالا برده تا از اين طريق مورد آسيب قرار نگيرند.


تهيه و تنظيم : مشاور و مددكار كلانتري مركز پليس شهرستان بافق
ستواندوم "مجتبي بمانعليزاده"




رای شما
میانگین (0 آرا)
The average rating is 0.0 stars out of 5.