Skip to Content

نمایش محتوا نمایش محتوا

مرور سنت های فراموش شده در خاطرات مرحوم علی آقا قیومی؛

از سکوت پس از سیلی محکم پیرمرد تا دزدی که اموال سادات را غارت نمی کرد


خاطراتی از مرحوم علی آقا قیومی اهل ابرکوه به مناسبت سالروز درگذشت وی، در اینجا می خوانیم که امیدواریم نسل جوان، آنها را در زندگی به کار گیرند.

اصغر قیومی به مناسبت سالگرد پدر مرحوم شان علی آقا قیومی کارمند آموزش و پرورش، خاطراتی از آن مرحوم به سایت خبری سرو ابرکوه ارسال کرد، که مطالعه آن خالی از لطف نیست.


احتمالا شما هم از افراد مسن این نکته را مکرر شنیده اید که با تغییر سبک زندگی، بسیاری از حرمت ها از بین رفته و یا کمرنگ شده است. در بسیاری گفت و شنودهای خانوادگی، نیز افراد منتقد بی تفاوتی نسبت به اشخاص بزرگتر بوده و از زیبایی پاسداشت حرمت ها و احترام گذاردن افراد به یکدیگر در سال های نه چندان دور خاطره ها تعریف می کنند.


برای یادآوری این سنت های رایج فرهنگی، به پای خاطرات منتشر نشده ای از مرحوم علی آقا قیومی، کارمند بازنشسته آموزش و پرورش ابرکوه می نشینیم و امیدواریم ذکر این خاطرات و مرور این سنتها مایه پندآموزی نسل امروز و به کارگیری این آداب زیبای فرهنگی در زندگی روزمره جوانان شود.


احترام به سالخوردگان
احترام گذاشتن به افراد سالخورده، یک عادت اجتماعی بود. در مجالس عمومی جلوی پای فرد سالخورده تمام قد می ایستادند و جا باز می کردند. حتی در دعواها و بگو مگوها، حرمت آنها را نگه داشته به نحوی که اگر شخص مسنی سیلی هم به انها می زد آنها احترام کرده و به روی او دست بلند نمی کردند.


مرحوم پدرم (محمد جواد) نقل می کردند در تهران دوستی داشتیم به نام آقا مهدی که کامیون داشت و آرد دولتی بین نانواها توزیع می کرد، روزی دیدم یک طرف صورتش کبود شده است گفتم چه شده؟ گفت ماجرا دارد. دیروز در خیابان رانندگی می کردم، پیرمردی وسط جاده ایستاده بود و کنار نمی رفت، ایستادم و بوق زدم باز کنار نرفت، پایین رفتم گفتم چرا کنار نمی روی؟ او هم که معلوم نبود از کجا عصبانی بود چنان سیلی محکمی به گوشم نواخت که کبودیش را می بینی! مرحوم پدرم گفته بودند تو چه کردی؟ گفته بود هیچ، حرمتش را نگه داشتم، سوار ماشین شدم و رفتم.


احترام به علما
احترام به علما و روحانیون نیز یکی دیگر از اخلاق پسندیده مردم قدیم بوده است. مردم احترام به علما را وظیفه دینی خود تلقی کرده و فرستادن هدیه و یا تعارفی برای این بزرگان را مایه خیر و برکت زندگی خود می دانسته اند. حتی افراد بی نماز و غیر معتقد هم نسبت به علما و جایگاه ایشان مراعات ادب کرده و حرمت نگه می داشته اند.


اگر دو نفر با یکدیگر دعوا داشته اند، هنگامی که عالمی سر می رسیده دعوا را کنار می گذاشته اند و هنگامی که دعوا بین اقوام، طایفه ها و یا روستاها بوده است میانجی گری این افراد پذیرفته بوده و اصولا صلح دادن یکی از کارهای روحانیون و علما بوده است.


زمانی بین اهالی دو روستا جنگ درگرفته بوده است. دو نفر از یک روستا یک نفر از روستای دیگر را کشته بودند و قضیه بسیار غم انگیز و ماجرا پیچیده شده بود.


مرحوم اقا سید محمد واعظ (پدر مرحوم حاج آقا نور الله مهدوی) و آقا میرزا حسن علی حکیم (پدر جناب دکتر نفیسی)واسطه شدند و مابین دو روستا صلح و آشتی برقرار نمودند. قطعا اگر میانجی گیری این بزرگان نبود ماجرا ادامه پیدا می کرد و تعداد کشته ها نیز بیشتر می شد.


احترام به والدین
در زمان گذشته احترام به والدین بسیار بیشتر از آنچه امروز شاهد آن هستیم، نمود داشته است. به طور مثال فرزندان حتی المقدور پای خود را جلوی والدین دراز نمی کرده اند. حتی برخی کودکان هنگامی که پدر عصبانی می شده است و قصد کتک زدن آنها را داشته است از دست پدر فرار نمی کرده اند. بردن آفتابه درب دستشویی جهت استفاده پدر نیز مثال های کوچک دیگری از حرمت گذاشتن به والدین بوده است.


نقل است مرحوم حاج ملا عباس فرزند مرحوم حاج ابوطالب یزدی هنگامی که پدرش عصبانی بوده است حتی اگر مقصر نبوده است، صورتش را جلو می آورده و به پدر می گفته: کشیده ای به من بزنید تا خلقتان باز شود و با این کار فضای ناراحتی و دعوا را در منزل عوض می کرده است.


البته همیشه فرزند نااهل هم بوده است و گفتن از خوبی های مردم قدیم به معنی وجود این اخلاق پسندیده در تمامی منازل نبوده و نیست.


احترام به میهمان
مرسوم بوده است جلوی میهمان فرزندان خود را امر و نهی نکرده و یا جنگ و مرافعه خانوادگی در حضور میهمان انجام نمی داده اند تا مبادا خاطر میهمان مکدر گردد. حتی برخی صاحب خانه ها جلوی میهمان لب به بیان مشکلات شخصی، غم ها و غصه ها باز نمی کرده اند که مبادا میهمان ناراحت شود.


نقل است حاج ابوطالب یزدی شبی میهمان حاج میرزا محمد رضا دهدشتی از تاجران معروف و خوشنام شیراز بوده است. از قضا همان شب دختر میزبان فوت می کند و صاحب خانه به اهل منزل می گوید امشب تا صبح شیون و زاری نکنید که میهمان اذیت نشود.


صبح که قضیه برملا می شود حاج ابوطالب به میزبان خود می گوید چرا شب قبل نگفتید، من هم در غم شما شریک بودم، حاج میرزا محمد رضا دهدشتی می گوید میهمان ما بودی و خوش نداشتیم تو را غصه دار کنیم.


همچنین مرحوم محمد جواد قیومی نقل کرده اند که در جوانی شبی در سی سخت لرستان میهمان شخصی شدم. صاحبخانه از دور ژاندارمی دید و در تفنگ او طمع کرد. گفت همین جا باش من می روم کمین می کنم ژاندارم را می کشم و تفنگ خوب او را برمی دارم و می آیم. من بسیار ناراحت شدم  و گفتم به خاطر یک تفنگ آدم می کشی؟ و با اصرار و غضب و ناراحتی گفتم اگر اینکار را بکنی از منزلت بیرون می روم. صاحبخانه گفت قصد جدی به این کار داشتم و این ژاندارم تفنگ بسیار خوبی دارد ولی چون میهمانی  و از من خواهش می کنی از خیر این تفنگ می گذرم.


احترام به معلم
معلم همواره مورد احترام قاطبه مردم بوده است و افراد باسواد و معلم همواره جایگاه خاصی در بین مردم داشته اند.


نقل است یکی از خان های ابرکوه فرزند خود را جهت کسب معلومات نزد معلمی می گذارد، جناب معلم روزی قصد تنبیه فرزند خان را می کند، نوکر خان که مامور ایاب و ذهاب پسر خان بوده است عصبانی شده دست به کارد می برد تا جناب معلم را به زعم خودش تادیب کند.


خبر به خان می رسد، سراسیمه خود را به محل تدریس رسانده و با چوب به نوکر خود حمله می کند و او را می زند و به خاطر بی ادبی نوکر خود و جسارت او بارها از جناب معلم عذرخواهی می کند.


احترام به خان
مردم به خان ها نیز احترام می گذاشته اند البته احترام به خان از جنس ترس و یا به دلیل نیاز و احتیاج بوده است. به هر حال بسیاری از مردم آن زمان که اصطلاحا رعیت بوده اند، خان را صاحب نعمت خود دانسته و هر چند ممکن بوده از دست انها گلایه مند بوده باشند ولی در ظاهر احترام می گذاشته اند.


معمولا هنگامی که خان و یا خانواده خان از محلی عبور می کرده اند، برخی رعایا راه را باز کرده و اگر نشسته بوده اند، تمام قد ایستاده و دست بر سینه می گذاشته اند.


البته فراموش نکنیم که خان ها با یکدیگر فرق داشته اند، بعضی آنها واقعا مردمدار، دارای صفات پسندیده و اخلاق خوب بوده اند.


احترام به امامزادگان
احترام به شعائر دینی یکی دیگر از اخلاق نیکوی مردم قدیم بوده است. به طور مثال مردم اعتقاد خاصی به امامزادگان داشته و علاقه خود به اهل بیت (ع) را با پاسداشت حرمت نوادگان آنها نشان می داده اند.


مرحوم مادرم نقل کردند که پیاده قصد سفر به مشهد داشتیم، در شهر ساغند به امامزاده ای رسیدیم که درون انبار آن امامزاده مملو از وسایل زندگی آن روز بود.


تعجب کردیم و از اهالی آن منطقه دلیل وجود اینهمه وسایل منزل در انبار امامزاده را پرسیدیم. گفتند اینجا به طور مرتب مورد دستبرد راهزنان قرار می گیرد. تنها محل امن همین امامزاده است که دزدان حرمت نگه داشته و نسبت به اموال آنجا تعرض نمی کنند.


احترام به سادات
توجه به سادات و محترم داشتن سادات یکی از اخلاق حسنه مردم قدیم بوده است. نه تنها مردم کوچه و بازار که حتی حرامیان و دزدان نیز هنگامی که به سادات می رسیده اند حرمت نگه می داشته اند. به طور مثال دزدها اگر به قافله می زده اند ابتدا سادات و اموال آنها را جدا کرده و تعرض نمی کرده اند و بعد سراغ اهل قافله می رفته اند.


مرحوم آقا سید محمد قیومی –واعظ معروف- نقل کرده اند: به اتفاق دوستان با ماشین قصد سفر به شیراز داشتیم، در محل «پوزه سیاه» دزدها ماشین ما را نگه داشتند و از همه همسفران بنده چیزی گرفتند. به بنده که رسیدند گفتند جناب آقا لطفا این یک تومان را بگیرید (یک تومان آن موقع پول قابل توجهی بوده) و دعایی برای رفع مشکل ما بنویسید. آقا سید محمد گفته بودند من برایت دعا می نویسم و پول هم نمی گیرم. شخص راهزن گفته بود: نه آقا، دعای رایگان حکم نمی کند. (حاجت نمی دهد)


این روزها، دومین سالگرد درگذشت مرحوم علی اقا قیومی است. روح آن خادم الحسین (ع) را با ذکر فاتحه ای شاد کنیم.


انتهای پیام / ک




Your Rating
Average (3 Votes)
The average rating is 5.0 stars out of 5.


شهرستان ابرکوه شهرستان ابرکوه

استان یزد استان یزد