شناسه : 17663890
گفتگوی خواندنی استاد شایق به مناسبت 9 دی؛

گناه «فتنه88»، عفوپذیر نیست/ در منطق قرآن فتنه از قتل هم بدتر است


اسلام حتی کفر را هم تحمل می‌کند؛ اما فتنه را تحمل نمی‌کند/ و اگر آقایان از نشستن در خانه و تحت نظر بودن ناراحتند و آن را خلاف شرع می‌دانند، مسئولان دستگاه قضایی حکم صریح اسلام را اجرا کنند.

به گزارش یزد آوا، ماهنامه قبیله هابیل به مناسبت یوم الله 9 دی گفتگویی با استاد محمدرضا شایق منتشر کرد:

استاد محمدرضا شایق از نخبگان فرهنگی دارالعباده یزد است که به تفسیر قرآن شناخته می‌شود. حضور خاص ایشان در عرصه سیاست در کنار فعالیت‌های عمیق قرآنی، می‌تواند منشاء نگاهی نافذ و بصیرت‌گونه در تحلیل مسائل باشد. برای تبیین خواستگاه و ابعاد عبرت‌آموز فتنه سال 88 با ایشان هم‌صحبت شدیم و پای صحبت‌های روشنگرانه‌شان نشستیم. شما را به بهره‌مندی از این گفتگو دعوت می‌کنیم.

چرا اصولاً فتنه‌ها به یک نظام اسلامی مانند ایران هجوم می‎آورد؟ چرا جبهه باطل، پاکستان را تحمل می‌کند، به مالزی هم کاری ندارد، اما نبرد اصلی‌اش را با انقلاب اسلامی شکل می‌دهد؟

وقتی حق گوشه‌ای منزوی باشد و صاحبش هم خانه‌نشین باشد، مزاحمتی برای باطل ندارد. ولی حق که زمام‌دار بشود و بخواهد عدالت و احکام خدا را اجرا کند، قطعاً آن را تحمل نمی‌کنند. مثلاً‌ در زمان امیرالمؤمنین، زبیر که خودش مسبب جنگ جمل بود، از کسانی بود که در زمان عثمان سالی 3500 سکه طلا به عنوان رزمنده بدر و احد دریافت می‌کرد، با این حال فکر می‌کرد که امیرالمؤمنین که بیاید، علاوه بر این حقوق، حکومت هم به او می‌دهد. امیرالمؤمنین که آمد، گفت این عادلانه نیست و هر کس در راه خدا جنگیده، مزدش را از خدا بگیرد. همه حقوق‌های اضافی را قطع کرد و این اولین سبب دشمنی او شد. وقتی حضرت، حاکمیت بصره را به زبیر داد، زبیر خندان و خوشحال شد و حضرت فهمید که او حکومت را دوست دارد. حضرت هم به کسی که حاکمیت و ریاست را دوست داشت، حکومت نمی‌داد. به محض اینکه امام احساس کرد زبیر خوشحال شد، حکم را از دستش درآورد و دیگر زبیر، آن زبیر نبود! شد رئیس مخالفان امیرالمؤمنین!

و این باعث تحیّر مردم می‌شود که چطور برخی انقلابی‌ها صحنه‌گردان فتنه‌ها علیه انقلاب می‌شوند؟ در زمان امیرالمؤمنین، طلحه و زبیر و همسر پیامبر علیه حکومت حضرت شوریدند، در فتنه 88 هم برخی سیلی‌خورده‌ها و زندان رفته‌های انقلاب وسط میدان فتنه بودند.

انسان‌ها یک لایه‌های پنهانی دارند که تا زمانی که شرایط جور نشود، خود را نشان نمی‌دهند. مثلاً کسی جاه‌طلب هست، در زمان امام جاه‌طلبی‌اش بروز نمی‌کند، موقعی بروز می‌کند که امام از دنیا رفت. زبیر در همان زمانی هم که رسول خدا زنده بود، آن لایه‌های پنهان را گاهی نشان می‌داد. در کتاب‌های تاریخی می‌خوانیم که وقتی رسول خدا از علی(ع) تعریف می‌کرد، زبیر ناراحت می‌شد و می‌گفت: «من هم شجاعت دارم، برای چه همه‌اش از علی تعریف می‌کنید؟» آن زمانی که زبیر حقوقش قطع شد و ناراحت شد تا آن زمانی که به یک تکه نان جو در راه اسلام قانع بود، خیلی شرایط متفاوت بود. آن زمان سپاه اسلام یک سپاه زاهد بریده از دنیا بود. فکرشان فقط اسلام بود. اما زمانی که حضرت امیر آمدند، شرایط فرق کرده بود، اموال فراوانی به سمت سرزمین اسلامی آمده بود، بعضی صحابه که لباس وصله‌ای هم نداشتند، ثروتمند شده بودند. حالا این اموال از دهان‌شان گرفته شود، چه خواهد شد؟! همین کسانی که در فتنه 88 شرکت داشتند، دیروز چه آدم‌های زاهدی بودند؟ بنابراین یک لایه‌های پنهانی در وجود این‌ها بود که بعداً با فراهم شدن شرایط خود را نشان داد. این غلط است که بگوییم فلانی در اول انسان خالصی بود! اگر در وجودش ایراد نبود، بعداًاین‌طور نمی‌شد و امتحان خدا هم برای همین است. بالاخره در حکومت یک امتحان الهی هست که خیلی از آدم‌هایی که ادعا می‌کنند، سقوط خواهند کرد و آدم‌هایی که کسی در موردشان فکر نمی‌کند، خودشان را نشان خواهند داد. این تعبیر زیبای مقام معظم رهبری است که فرمودند شما فقط به ریزش‌ها نگاه نکنید، به رویش‌ها هم نگاه کنید. خیلی‌ها ریزش و خیلی‌ها رویش کردند. این هم نیست که کسی مخلص باشد، بعد این‌طور بشود، چون این وعده خداست که می‌فرماید: «وَبَشِّرِ الَّذِينَ آمَنُوا أَنَّ لَهُمْ قَدَمَ صِدْقٍ عِندَ رَبِّهِمْ» و می‌فرماید: «یُثَبِّتُ اللَّهُ الَّذِینَ آمَنُوا بِالْقَوْلِ الثَّابِتِ فِی الْحَیاهِ الدُّنْیا» این وعده خداست که کسانی که مخلص باشند، خدا آن‌ها را ثابت‌قدم نگه می‌دارد.

به نظر شما بزرگ‌ترین خیانت و گناه فتنه‌گران در سال 88 چه بود؟

در میان مصالح اجتماعی هیچ چیز مهم‌تر از امنیت مردم نیست، در سایه امنیت اقتصاد، صنعت، فرهنگ و هنر همه چیز رشد می‌کند. وقتی امنیت نباشد، نه سرمایه‌گذاری خواهد شد، نه اقتصاد شکوفایی و نه آرامشی برای رشد خواهد بود. اگر کسی بخواهد امنیت را هدف قرار بدهد، اسلام مسامحه‌ای با او نخواهد داشت. در آیه سی و دو سوره مائده، سخت‌ترین مجازات را برای کسانی قرار می‌دهد که امنیت را از بین می‌برند. اصلاً در این نوع فتنه و این نوع گناه، عفو راه ندارد. دلیلش هم روشن است؛ به خاطر اینکه خیلی مسئله مهمی است و اگر امنیت نباشد هیچ چیز دیگری نخواهد بود. فتنه، امنیت را هدف قرار می‌دهد. اگر دقت کنیم هم در آیه 32 مائده و هم در آیه 60 احزاب مجازات شدیدی که بیان شده، مربوط به مخّلان امنیت عمومی است و اگرچه در روایات مربوط به آیه 32 مائده بحث از راهزنان شده، لکن از عمومیت مفهوم آیه و بعضی روایات دیگر معلوم می‌شود این از باب بیان مصداق است، نه بیان کلی مفهوم آیه و دلیل آن هم این بوده که به دلیل ابتلاء مردم آن عصر به قاطعان طریق، سؤال سائلان از این ناحیه بوده و امام(ع) هم جواب را مطابق سؤال داده‌اند. البته این موضوع چیزی است که جدای از شرع، عقل عقلای عالم هم می‌فهمد و به همین سبب در عموم نظام‌های بشری حکم اخلال در امنیت ملی اشدّ مجازات است، چون عقلای عالم فهمیده‌اند که امنیت که نباشد هیچ چیز دیگری نیست. حالا اگر کسی اصل نظام را هدف قرار داد، این بالاتر از اخلال در امنیت است.

در جریان فتنه گاهی اصل نظام نیز در خطر قرار می‌گیرد. همان‌طور که در فتنه 78 سران استکبار، سرنگونی جمهوری اسلامی را به هم تبریک گفتند! قرآن می‌گوید:«اَلفِتنَه اَشَدُّ مِنَ القَتلِ». فتنه از قتل هم بدتر است. اسلام حتی کفر را هم تحمل می‌کند؛ اما فتنه را تحمل نمی‌کند. نفرموده با کفار بجنگید تا کفری نباشد، بلکه می‌گوید تا فتنه‌ای نباشد. قرآن درباره فتنه‌گران می‌گوید: «مَلْعُونِينَ أَيْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِيلاً». این برخورد اسلام بوده.‌ همان اسلامی که به شما آزادی می‌دهد و می‌گوید اظهار نظر کن، همان اسلام یک خط قرمز هم دارد. اگر کسی خواست با سوءاستفاده از آزادی امنیت مردم و بلکه اصل نظام را تهدید کند، خیلی قاطع با او برخورد می‌کند.

به حکم اسلام درباره فتنه‌گران اشاره کردید. سران فتنه 88 بنا به چیزی که اسمش را رأفت اسلامی گذاشته‌اند، به حصر خانگی رفتند. عده‌ای با مطرح کردن مباحث مجازات اسلامی، قائل به غیراسلامی بودن حصر هستند و آن را غیرقانونی و غیرشرعی می‌نامند. آیا نظام اسلامی به تکلیف شرعی خود در برابر آنها عمل کرده است؟

در سؤال شما دو نکته بود. اول رأفت اسلامی برای فتنه‌گر و دوم غیرشرعی بودن حصر. در مورد رأفت اسلامی حق این است که رأفت اسلام و دستور به عفو و اغماض، در حقوق فردی است، اعم از حق‌الله و حق‌الناس. اما در حقوق اجتماعی بنا بر غلظت و عدم عفو است. خدا ستارالعیوب و بخشنده است، اما وقتی عمل فردی مثل سارق، سلامت جامعه را در معرض تهدید قرار می‌دهد، خدا مجازات نشانه‌داری برای او قرار می‌دهد که همیشه تحقیر شود و زمینه‌دارها عبرت بگیرند و نیز حضور عده‌ای را در شلاق خوردن زانی و زانیه لازم و واجب فرموده است. چرا که این امور به سلامت جامعه لطمه می‌زند. به همین سبب در آیه 32 سوره مائده حکم بعضی از اخلال‌گران امنیت عمومی را «تقتیل» دانسته و نیز در آیات 60 و 61 سوره احزاب می‌فرماید: «اگر منافقان و مریض‌دلان و آشوبگران در شهر دست از فتنه‌گری خود بر ندارند، ای پیامبر تو را بر مجازات آن‌ها فرمان داده و در این صورت جز زمانی اندک در کنار تو نخواهند ماند. این‌ها لعنت شدگانند. هرجا که یافته شوند باید دستگیر شده و کشته شوند.» در این آیه نیز لفظ تقتیل را به کار برده و تقتیل از باب تفعیل است و یکی از معانی باب تفعیل، دلالت بر تکثیر است. یعنی معنای آیه، قتلاً بعد قتل بعد قتل است. اگر در نظام قضایی فردی به دو بار اعدام محکوم شود و بعد از صدور حکم، سببی برای عفو او ظاهر گردد، حکم قتل اول برداشته خواهد شد، اما به حکم اعدام ثانی کشته می‌شود. حال اگر فردی به ده یا بیست بار اعدام محکوم شود، دیگر راهی برای نجات او نیست. با این تصویر معنای تقتیل که با مصدر تأکیدی نیز تأکید شده، یعنی قتلی که قابل عفو نمی‌باشد و اگر شما در قرآن به دقت بنگرید متوجه می‌شوید که مجازات‌های بلاعفو بدون استثناء مربوط به جرائمی است که به جامعه لطمه جدی وارد می‌کند. اما در حقوق فردی جای عفو وجود دارد. حتی در قتل عمد می‌فرماید: «فَمَنْ عُفِيَ لَهُ مِنْ أَخِيهِ شَيْءٌ...». در این فراز از آیه چراغ سبزی برای عفو دیده می‌شود و همین‌طور لعن‌های قرآن بدون استثناء مربوط به مجرمانی است که جرم آن‌ها سلامت دین و امنیت جامعه را هدف قرار می‌دهد. مثل لعن کفار، لعن اذیت‌کنندگان رسول خدا که آثار آن، جامعه را تهدید می‌کند و لعن تحریف‌کنندگان کتاب خدا و لعن آشوبگران و فتنه‌گران.

البته معنای عفو پذیر نبودن جرائم عمومی این نیست که حاکم عادل و ولی امر حق عفو نداشته باشند. زیرا اگر او دید در عفو جرم عمومی، مصلحتی بالاتر از مجازات اوست، این کار را می‌کند و این بحث دیگری است.

اما در مورد غیر شرعی بودن، باید گفت نظر کثیری از فقها این است که تعزیر ماسوای حد است، به نحوی که حاکم و ولی امر صلاح می‌داند. لذا با اینکه مدرک قاطعی بر اینکه در اسلام مجازات رسمی‌ای به نام زندان وجود دارد، نداریم، مگر مواردی که قابل تأویل به صورت‌های مختلف است. لکن به نظر عده‌ای از فقها، اگر حاکم صلاح بداند زندان نیز می‌تواند نوعی تعزیر باشد. با همین مبنا حصر خانگی نیز نوعی زندان است و اگر آقایان از نشستن در خانه و تحت نظر بودن ناراحتند و آن را خلاف شرع می‌دانند، مسئولان دستگاه قضایی بهتر است طبق نظر آن‌ها آنچه را زندان می‌دانند و خلاف شرع نیست انتخاب نمایند. و البته در هیچ جای دنیا نظر خلافکار را نمی‌پرسند و این از بدبختی‌های جامعه ماست که اگر کسی رأی عموم را قبول نداشت، وظیفه حکومت است که صندوق‌ها را ابطال کند، زیرا به نظر یک نفر تقلب شده و اگر مجدداً رأی نیاورد، باز هم تقلب است و همین طور دفعه سوم و چهارم!! همان طوری که عماد فتنه این را گفته بود و نیز وظیفه حکومت است که طوری رأی و حکم بدهد که مجرم و طرفدارانش آن را قبول داشته باشند!

اینکه گفتم اخلال در امنیت عمومی جرمی بدون عفو است، در روایت آمده که سائل از امام(ع) پرسید؛ اگر فردی راه مردم را بسته و فردی را کشته و اولیاء دم، قاتل را عفو کنند، آیا او آزاد می‌شود؟ امام فرمودند خیر، حاکم او را گرفته و اعدام می‌کند! این روایت تأیید همان حقیقتی است که گفتیم. یعنی حتی در مواردی که حکم فرد مزبور قتل باشد، با عفوِ صاحب حقِ خصوصی، حق جامعه بخشیده نمی‌شود. عجیب اینکه در این رابطه سبک‌ترین مجازات، تبعید است! این فرد تبعیدی از معامله، ازدواج، مصاحبت و هر نوع ارتباط با مردم منع و محروم می‌شود. اگر این فرد فرار کرد و به بلاد کفر پناهنده شد، امام او را از آن حاکم کافر طلب می‌کند و اگر او را بازنگرداند، حاکم موظف است با آن دولت کافر بجنگد تا او را بازگرداند، مگر با عدم امکان این کار. حال بنگرید این اصرار شدید اسلام بر مجازات فردی که امنیت عمومی را از بین برده برای چیست؟ با اینکه این فرد کمترین مجازات را داشته و فقط مردم را ترسانده، نه مالی گرفته و نه کسی را کشته است. حال کسی که کشوری را به هم ریخته و باعث ریخته شدن خون بی‌گناهان، اضرار مالی وسیع به اموال عمومی و ایجاد رعب و وحشت در میان مؤمنان شده و دشمن را در سرنگونی نظام امیدوار و بدعت خطرناکی را به همه فتنه‌گران یاد داده، جزای همچو فردی چیست؟!

مسئله این است که این دسته افراد معتقدند حوادث سال 88 «کدورتی بود که تمام شد و رفت»!

نه‌خیر! یعنی این همه خون‌هایی که ریخته شد، اموالی که نابود گردید، امنیتی که از مردم گرفته شد، بدعت خطرناکی که گذاشته شد، این‌ها کدورت و یک نزاع شخصی بود؟! اینکه در آن حوادث دشمنان اسلام، سرنگونی جمهوری اسلامی را به هم تبریک می‌گفتند، کدورت شخصی بود؟! خوب است انسان طوری حرف بزند که مردم به حواس و مشاعر گوینده شک نکنند!

عده‌ای هم می‌گویند با یادآوری روزهایی مثل 9 دی نباید وحدت جامعه را به هم زد! به نظرتان 9 دی وحدت‌شکن است یا وحدت‌آفرین؟

این از حرف‌های مستهجن است. از گویندگان این سخن می‌پرسیم براستی آیا دفاع از فتنه‌گرانی که با ساز دشمن رقصیدند و جراحتی التیام ناپذیر را بر پیکر نظام اسلامی وارد ساختند و جمهوری اسلامی را در انظار جهانیان به عنوان یک نظامی که در آن تا حد پانزده میلیون رأی تقلب می‌شود جلوه داده، آبروی آن را مخدوش کردند، موجب وحدت می‌شود، اما یادآوری جمعیت بی‌نظیری که به خاطر اهانت به سید و سالار شهیدان و مقام ولایت فقیه و در دفاع از اسلام و نظام فریاد می‌زد، تفرقه‌آور است؟!

سؤال آخر اینکه به نظرتان ارکان نظام به خوبی توانستند در برابر فتنه به تکلیف خود عمل کنند؟

اتفاقاً می‌خواهم یک نکته کلیدی را اشاره کنم. ببینید گاهی وقت‌ها مطیع رهبری بودن، معنایش این نیست که همیشه صبر کنیم تا رهبری یک چیزی را بگویند. حضرت سیدالشهدا به حضرت علی‌اکبر گفتند برو به میدان. اصحاب می‌توانستند بگویند ما مطیع رهبری هستیم و هر چه شما بگویید! ولی گفتند ما نمی‌گذاریم خانواده شما بروند به میدان! این مخالفت با رهبری است؟ آیا کسی که رفت جلوی رهبری ایستاد تا اینکه جانش را سپر بلای او کند، این از رهبری جلو افتادن است؟ اما رسول خدا وقتی داماد جوانش، علی(ع) را به جنگ پهلوانان خطرناک عرب می‌فرستاد، کسی از اصحاب حضرت بلند نمی‌شد بگوید یا رسول الله! اگر علی شهید شود، خانواده شما و دخترتان عزادار می‌شود. شاید خیال می‌کردند که ولایت پذیری در همه جا یعنی این. حالا ولایت اصحاب سیدالشهدا قوی‌تر بود یا اصحاب رسول خدا؟ ما در تاریخ نمونه‌های فراوانی داریم.

از جمله «سعدبن‌عبدالله‌بن ابی‌سرح» مرتد شد و اتهامات زشتی به قرآن و پیامبر زد. حضرت رسول حکم قتلش را صادر کردند. بعد از مدتی، یک روز عثمان او را که برادر رضاعی وی بود، همراه خود به خدمت رسول خدا آورد و شفاعت کرد که به خاطر من او را ببخشید. سعد دستش را برای بیعت دراز کرد و حضرت دست دراز نکردند. نگاه‌شان به اصحاب بود، هیچ کس هیچ اقدامی نکرد و حضرت به ناچار بیعت کردند. وقتی که سعد بیرون رفت، حضرت گفتند چرا یکی از شما حساب این را نرسید؟! گفتند یا رسول‌الله! می‌خواستید او را بکشیم؟! حضرت گفتند حکمش که معلوم بود؟اصحاب گفتند مثلاً چشمکی می‌زدید یا اشاره‌ای می‌کردید! فرمود چشم هیچ پیامبری خیانت نکرده است. یعنی اینجا از جاهایی بود که مردم باید شروع می‌کردند.

لکن مردم منتظر دستور پیامبر بودند و این ناشی از بی‌بصیرتی است. ما نظایر این ماجرا را در انقلاب هم داریم. در فتنه بنی‌صدر، حضرت امام(ره) سکوت کرده بودند و افرادی مثل آیت‌الله شهید صدوقی از بنی‌صدر انتقاد شدید می‌کردند. اشکال عمده مخالفان ایشان آن بود که چرا وقتی امام ساکت است، شما حرف می‌زنید؟ اما گذر زمان نشان داد که شهید صدوقی با بصیرت کاملی که داشت، نیک دریافت اینجا از مواضعی است که شروع حرکت باید از غیر رهبری باشد. لذا وقتی قیام علیه بنی‌صدر عمومی شد، آن‌گاه امام با بیانات خود مهر تأیید بر عملکرد مردم و نمایندگان آن‌ها زدند و اگر همان روال ادامه می‌یافت که امام منتظر مردم و مردم منتظر امام بمانند، بهترین فرصت برای دشمن بود و معلوم نبود سرنوشت نظام چه می‌شد.

اگر زودتر از آن افراد با بصیرتی مثل شهید صدوقی پیدا می‌شدند و همین مقدار هم تأخیر نمی‌شد، خیانت‌های بنی‌صدر باعث نمی‌شد که سر پاک شهیدانی مثل علم‌الهدی از بدن جدا شود و بخشی از کشور اسلامی در اشغال دشمن درآید. البته این به آن معنا نیست که هرکس با ادعای بصیرت بخواهد از رهبری جلو بیفتد. بلکه این کاری حساس و سخت و وظیفه نخبگان صالح و نهادهای اصلی و دارای تأثیر نظام است و به نظر اینجانب در موضوع مورد بحث، دستگاه قضایی.

بعضی جاها باید بصیرت باشد. حکم مجرمان فتنه در اسلام و قانون مشخص است، چرا شما منتظرید که مقام معظم رهبری بگویند؟ شاید ایشان بنا به مصالحی باید مداخله نکنند. چرا حکم اسلام درباره سران فتنه اجرا نمی‌شود؟ برای چه محاکمه‌شان نمی‌کنند؟!

آیا فتنه سال 88 کمتر از بابک زنجانی یا مه‌آفرید خسروی به کشور خسارت زد؟! چطور برای آنها حکم اعدام صادر می‌شود که حق هم همان برخورد قاطع است، لکن سران فتنه محاکمه هم نمی‌شوند؟ حتماً باید مقام معظم رهبری دستور بدهند که این‌ها را مجازات کنید؟ هر چه که حکم اسلام است، باید همان را اجرا کرد. این نباشد که توپ را در زمین رهبری بندازیم. این شرط انصاف نیست، چرا تکلیف این‌ها را روشن نکردیم؟ چرا در مقابل این همه فتنه‌گری که هم‌چنان شش سال است ادامه دارد، اقدام قاطعی نکردیم؟ این فتنه را همین‌ها به فتنه بعدی وصل می‌کنند. این گلایه همان مردمی است که 9 دی را آفریدند. قانون برای فقیر و غنی یک‌سان است. چقدر آدم‌های بدبخت و بیچاره به خاطر مبلغ ناچیزی چک بلامحل سال‌ها به زندان رفتند، اما کسانی که باعث ریخته شدن این همه خون و به خطر افتادن اصل نظام و گذاشتن پایه بدعت خطرناک شورش علیه نظام شدند، نباید محاکمه شوند؟ ما از دوستان هم گله داریم و نمی‌شود همه‌اش از دشمن گلایه کنیم. سستی برخورد ما باعث شده آتش فتنه زیر خاکستر بماند و تازه طلبکار هم باشند.

* منبع: ماهنامه قبیله هابیل، ویژه نامه 9 دی 1394




رای شما
میانگین (0 آرا)
The average rating is 0.0 stars out of 5.