نمایش محتوا
هرگز تصور نمی کردم اسیر شوم/هیچ کس از سرنوشت ما خبر نداشت/ مردم و دولت پاسدار ارزش ها باشند
به گزارش سرو ابرکوه؛ 26 مرداد ماه یکی از روزهای پرافتخار ایران اسلامی است. سالروز بازگشت غرور آفرین آزادگان هشت سال دفاع مقدس در سال 1369 یادآور ایثارگری کسانی است که هرچند جسمشان دربند بود، ولی هیچ گاه روح و اندیشه بلندشان تسخیر نشد و قلبشان به یاد دین و ایمان و خاک وطن می تپید.
آنها در چنین روزی آمدند و همانطور که دیروز می رفتند، بوی اسپند و دود، بوی عطر خاطرات و بوی مهربانی و انتظار، فضای دل ها را سرشار از شور و شعف کرد.
به بهانه سالروز بازگشت آزادگان به خاک وطن، میهمان خانه مسن ترین آزاده شهرمان ابرکوه شدیم تا بشنویم از لحظات سخت اسارت و لحظه شیرین بازگشت به آغوش ایران اسلامی؛ سرهنگ حیدر جعفری که 26 ماه اسارت در خاک دشمن را تجربه کرده است، در سال 1324 متولد و در سن 19 سالگی به خدمت ارتش جمهوری اسلامی ایران در آمد. او 6 فرزند دارد و اکنون بیشتر وقت خود را صرف مطالعه می کند.
حاج حیدر که در سال 1372 با درجه سرهنگی از ارتش بازنشسته شد، با 70 سال سن، امروز گنجی در سینه دارد که می توان از آن کتاب های زیادی مکتوب کرد؛ آنچنان که خوانندهاش تاریکی و روشنایی های جنگ را بدون پرده ای از ابهام در مقابل دیدگانش تصور کند. کلمات برای جاری شدن از زبان اسوه مقاومت و ایثار از یکدیگر پیشی می گرفتند، ولی افسوس مجال ما کوتاه و قلم قاصر از ثبت ارزش های دوران جنگ و اسارت ...
سرهنگ جعفری که آزاده ارشد ابرکوه به حساب می آید، صندوقچه خاطراتش را گشود و ضمن ادای احترام به شهدا و امام شهدا، از همه روزها عبور کرد تا به 31 تیر ماه 67 و عملیات مرصاد رسید و اظهار کرد: تیر ماه 67 یک برهه زمانی استثنائی در طول 8 سال جنگ تحمیلی بود؛ تا به این تاریخ تعداد اسرای ایرانی شاید به 16 هزار نفر می رسید اما در تیرماه این میزان به طور چشمگیری افزایش یافت.
جعفری افزود: 4 روز بیشتر از امضای قطعنامه 598 نگذشته بود و ما در قصر شیرین مستقر بودیم. ساعت 18 و 30 دقیقه صبح بود که آتش بار شدید دشمن آغاز شد. از طریق بی سیم مطلع شدیم که تیپ مستقر در 50 کیلومتری قصر شیرین محاصره شده و ما می بایست در کمال ناباوری در حالی که دشمن تازه عملیاتش را آغاز کرده، عقب نشینی کنیم.
وی خاطرنشان کرد: تنها راه، پناه بردن به ارتفاعات «بازی دراز» بود؛ سربازان تشنه و زخمی بودند و باران گلوله هایی که از هلی کوپتر عراقی ها سرازیر می شد تمامی نداشت، اگر حرکت می کردیم از جمع غریب به 300 نفر کسی زنده نمی ماند. همانجا پناه گرفتیم، ساعت 9 صبح از طریق رادیو شنیدیم سرپل ذهاب و گیلان غرب که مقصد ما بود توسط دشمن اشغال شده است.
بچه ها در طول راه از شدت تشنگی شهید می شدند
این آزاده ابرکوهی ادامه داد: مقصد را به طرف قرارگاه لشکر 81 کرمانشاه تغییر دادیم و برای عدم جلب توجه دو به دو حرکت کردیم. 65 کیلومتر پیاده روی، تشنگی و هوای گرم طاقت همه را ربوده بود و عده ای از بچه ها از فرط تشنگی در طول راه شهید شدند. به قرارگاه که رسیدیم بچه ها خود را سیراب کردند، من چون ساعت ها بود چیزی نخورده بودم داخل یکی از سنگرها شدم تا قدری نمک پیدا کنم و بخورم. اما سفره نانی دیدم و همین که اولین لقمه را در دهان گذاشتم، صدای شلیک گلوله فضای قرارگاه را پر کرد.
او در ادامه گفت: به محض شنیدن سرو صدا با خودم گفتم حتما اینجا هم اشغال شده است، از سنگر بیرون آمدم و سربازان عراقی را دیدم که به هر طرف شلیک می کنند. عده ای در این بحبوحه شهید شدند، من در حالی که به سمت عراقی ها شکلیک می کردم به سمت ارتفاعات اطراف حرکت کردم. لحظه ای پشت تخته سنگی پناه می گرفتم و دوباره شروع به تیراندازی می کردم.
دیدن صحنه ای اسیر شدن سربازان بی دفاع اشکم را جاری کرد
حاج حیدر به اینجا که رسید گریه امانش نداد و با بغضی که گلویش را می فشرد یادآور شد: عراقی ها سربازان بی دفاع ایرانی را دوره کرده و مرتب جلوی پایشان رگبار می زدند، دیدن این منظره برایم دردناک بود، دیدن سربازان جوانی را که در میان گرگ ها گرفتار شده اند و نمی دانند به کجا پناه ببرند ناخودآگاه اشکم را جاری کرد.
مدارکی که همراهم بود پاره کردم
جعفری گفت: با یک سرباز در پشت تخته سنگی پناه گرفته بودیم و کسی از وجود ما خبر نداشت، لحظه ای به خود آمدم و دیدم پایم بر اثر اصابت گلوله خونریزی می کند. تشنگی و هوای گرم آن منطقه همه توانم را گرفته بود و باید صبر می کردم که هوا تاریک شود تا بتوانم به سمت رودخانه الوند بروم و اندکی آب بنوشم. در این حین با خود فکر کردم که شاید دیگر نتوانم برگردم، مدارکی را که در جیب داشتم پاره کردم و شماره تلفن منزل را به سرباز دادم و گفتم اگر من برنگشتم با خانواده ام تماس بگیر.
این سرهنگ بازنشسته بیان کرد: به رودخانه رسیدم، به یاد اباعبدالله آب نوشیدم اما آنچنان عطش داشتم که هر چه می نوشیدم سیراب نمی شدم ... پس از اندکی توقف به سمت نیزارها رفتم تا شاید از آنجا خلاص شوم ... در بین نیزارها حرکت می کردم که ناگهان نعره وحشتناک سرباز عراقی مرا به خود آورد و متوجه شدم اسلحه اش را روی کمرم گذاشته. لحظات سختی را پشت سر گذاشتم که توصیفش ممکن نیست، مطمئن بودم که دیگر زنده نخواهم ماند.
هیچگاه تصور نمی کردم اسیر شوم
مسن ترین آزاده ابرکوهی خاطرنشان کرد: اولین لحظه های اسارت من آغاز شد. همیشه فکر می کردم یا شهید می شوم و یا زخمی و هرگز تصوری از اسارت نداشتم. بعد از 24 ساعت به همراه عده ای دیگر از سربازان ایرانی به شهر «جلولا» منتقل شدیم؛ حدود 1000 نفر در یک آسایشگاه 120 با نبود امکانات بهداشتی، دارویی، غذایی و آب آشامیدنی مجبور بودیم در کنار هم زندگی کنیم که عده ای در اثر تشنگی، بیماری و عفونت زخم ها شهید می شدند. بعثی ها شهدا را جمع می کردند و در حیاط آسایشگاه روی هم می انداختند تا زمانی که کامیون بیاید و به طرز وحشتناکی آنان را ببرد.
وی افزود: بعد از مدتی به زندان الرشید بغداد منتقل شدیم و 73 روز هم وضعیت آلوده و زجرآور آنجا را تحمل کردیم. در همین زندان بود که سید حبیب داخته، سید علی زارع زاده و حمید زارع زاده که همشهریانم بودند را ملاقات کردم و این دیدار برای هر چهار نفر ما یک دلگرمی بود که بتوانیم آن شرایط سخت را تحمل کنیم.
هیچ کس از سرنوشت ما خبر نداشت
آزاده هشت سال جنگ تحمیلی تأکید کرد: بزرگترین نگرانی ما این بود که نه کسی از اسیر شدن ما خبر داشت و نه توسط صلیب سرخ ثبت نام شده بودیم. ما افسران از سایر اسرا جدا بودیم و هیچ نام و نشانی بر روی هیچ کاغذی از ما به ثبت نرسیده بود و این وضعیت 26 ماه ادامه داشت.
20 شهریور وارد خاک ایران شدم
سرهنگ جعفری تصریح کرد: در نهایت تبادل اسرا آغاز شد و هر شب 30 رزمنده ایرانی به وطن استرداد شدند. پس از 24 روز دلهره، ما جزء آخرین گروهی بودیم که به لطف خداوند در تاریخ 26 مرداد حرکت کردیم و در 20 شهریور وارد خاک همچون طلای ایران شدیم. حس غریبی داشتم و از لحظه ورود به خاک ایران تا خود کرمانشاه بی اختیار گریه می کردم و همواره در فکر مظلومیت شهدای همرزم خود بودم.
آزاده سرافراز ابرکوهی چنان با شوق برایمان از استقبال بی نظیر مردم ابرکوه گفت که انگار همین دیروز مردم ابرکوه، او و دیگر آزادگان را بر روی دوش خود حمل کردند. به گفته او تا چندین روز در خانه شان غوغایی بر پا بوده از بازگشت غرورآفرین و عزتمندانه یک رزمنده. بازگشتی که اشک شوق بر چشمان 6 فرزند نوجوان و خردسال نشاند و امید را در دل آنها زنده کرد.
اما شاید تنها کسی که در غیاب حاج حیدر توانسته بود گوشه ای از سختی های وی را در اسارت درک کند، مادری است که از یک طرف اندوه بی خبری از همسر، باعث می شد هر لحظه برایش یک عمر بگذرد، از یک طرف داغ از دست دادن پدرش که تکیه گاه امنش بود و از سوی دیگر نیز، سرپرستی 6 کودک در دیاری غریب...
همسر حاج حیدر: از آخرین خداحافظی تا زمان آزاد شدن هیچ خبری از همسرم نداشتم
خانم بقایی همسر سرهنگ جعفری از روزهای بی خبری و انتظار همسرش چنین گفت: پس از آنکه برای آخرین بار از حاج حیدر خداحافظی کردیم هیچ اطلاعی از ایشان نداشتیم و اصلا خبر نداشتیم که زنده اند یا شهید شدند، هیچ کس از ایشان خبری نداشت. با وجود اینکه تحمل این بی خبری هر روز برایم مشکل تر می شد، اما در اعماق قلبم آرامشی داشتم که ناشی از امید به خداوند بود.
وی افزود: همیشه حالت بیم و امیدی در دل داشتم؛ زمانی که خبر بازگشت آزادگان را شنیدیم تصور می کردم که همسرم زنده است و با اسرا بر می گردد. اما اسرای زیادی بازگشته بودند و اثری از حاج حیدر نبود و کم کم آن امید به یأس تبدیل می شد که شاید او هم به خیل شهدا پیوسته است؛ تا اینکه از کرمانشاه تماس گرفتند و خبر بازگشت او را دادند.
حاج حیدر جعفری که حدود 60 ترکش به عنوان یادگار از جبهه برای خود به غنیمت گرفته و با 30 درصد جانبازی و بیش از 50 ماه حضور در جبهه های جنگ، امروز تاج آزادگی به سر دارد، در پاسخ به این سوال که از مسئولین چه انتظاری دارد گفت: من بیشترین انتظار را از خودمان و مردم دارم که اولاً خودشان را در جهت منافع و آرمانهای نظام پرورش دهند و ثانیاً حافظ فرهنگ شهادت و ایثار باشند چرا که همه دستاوردهای این ملت از ایثارگری و خودگذشتگی فرزندان برومند این آب و خاک است.
مردم و دولت پاسدار ارزش ها باشند
او افزود: شخصاً از مسئولین انتظاری ندارم اما دولت نیز از مردم جدا نیست و همانطور که مردم از ارزش ها حمایت می کنند دولت ها نیز باید حافظ ارزش ها باشد. اگر این معادله برقرار شود (مردم و دولت ها در جهت آرمان ها و اهداف نظام حرکت کنند)، همدلی و همزبانی دولت و ملت در همه ابعاد که از دغدغه های مقام معظم رهبری است، محقق خواهد شد.
حاج حیدر روزانه بیشترین وقتش را صرف مطالعه می کند
گفتنی است حاج حیدر جعفری علاوه بر اینکه روزانه بیشتر وقتش را به مطالعه می گذراند، قلمی توانا در نویسندگی داشته و در عرصه فرهنگی و تاریخی نیز حرفهایی برای گفتن دارد. او که از شم شاعری نیز برخوردار است، گاهی شعر می سراید که نمونه آن شعری با احساس و پر معنا است که در دوران اسارت و هنگام عبور تکه ابری به سوی ایران سروده است.
خالی از لطف نیست که تنها چند بیت از این شعر را از نظر مخاطبان بگذرانیم:
صبا گر بگذری صد بوسه بر زن خاک ایران را
از این خسته دلان برگو درود بی کران پیر جماران را
در اینجا بال و پر از خون دل ها جمله رنگین کن
به ایران لاله باران کن همه کوه و بیابان را
ز دل های حزین از غصه بر گو قصه ها لیکن
مگو الا دماوند و دنا، الوند و تفتان را
خدایا گرگ آدمخوار وحشی صد شرف دارد
به انسانی که اینسان می کشد در بند فرزندان انسان را
به امیدی که روزی ظلم و ظالم ریشه کن گردد
بتابد نور آزادی به دل جمله اسیران گروگان را
انتهای پیام/ م.ف
Related Assets:
یادداشت
| |
| |
| |
| |
| |
| |
|
گفتگو
| |
| |
| |
| |
| |
| |
|
شهرستان ابرکوه
-
برداشت ۱۵ هزار تن زردآلو در ابرکوه (Opens New Window)
-
رادیو شهری ابرکوه راه اندازی شود (Opens New Window)
-
ثبت نام 100 نفر در طرح اقدام ملی مسکن ابرکوه (Opens New Window)
-
کاهش 20 درصدی برداشت هلو و شلیل در ابرکوه (Opens New Window)
-
اختصاص ۷۰ میلیارد کمک بلاعوض برای توسعه سامانه آبیاری نوین در ابرکوه (Opens New Window)
-
آغاز ضدعفونی محل نگهداری احشام در ابرکوه (Opens New Window)
-
کودک کتابخوان ابرکوهی برگزیده پویش ملی «با کتاب در خانه» شد (Opens New Window)
-
اجرای تعزیه در اسدآباد ابرکوه با قدمت نیمقرن به روایت تصویر (Opens New Window)
-
اردی؛ محلهای عاشورایی در دل شهر مهردشت به روایت تصویر (Opens New Window)
-
اجرای نخستین مانور مشترک «مدیریت ازدحام مصدومان ترافیکی» در ابرکوه+ عکس (Opens New Window)
-
عزاداری واقعی با معرفت و شناخت همراه است/ برخورد قاطعانه و بیتعارف قوه قضائیه با مفسدان نماد امربهمعروف و نهی از منکر است (Opens New Window)
-
افتتاح نخستین نمایشگاه عکس «نمای محرم» در سیدون علی نقیا ابرکوه به روایت تصویر (Opens New Window)
-
بدحجابی و پوشش نامناسب زنان ریشه در بیغیرتی مردان دارد/ با حفظ دین و ناموس، امام زمان را یاری کنیم (Opens New Window)
-
آیین تکریم و معارفه مسئول دفتر نمایندگی ولیفقیه در سپاه ابرکوه+ تصاویر (Opens New Window)
-
علت کنسل شدن اجرای ورزش زورخانهای بخش بهمن در جشن غدیر ابرکوه چه بود؟ (Opens New Window)
-
عزاداری سکولار و بدون خروجی سیاسی در بین مردم جایگاهی ندارد (Opens New Window)
-
استقبال از محرم و تعویض پرچمهای امامزاده احمد (ع) ابرکوه به روایت تصویر (Opens New Window)
-
کتابخوان 8 ساله ابرکوهی برگزیده نخستین جشنواره ملی «هدهد سفید» شد+ عکس (Opens New Window)
-
نامگذاری دو خیابان به نام «زکات» در بخش بهمن شهرستان ابرکوه+ عکس (Opens New Window)
-
دستگیری 3 سارق در ابرکوه و اعتراف به 20 فقره سرقت (Opens New Window)
استان یزد
-
افزایش 10 میلیون تومانی سقف تسهیلات مسکن روستایی (Opens New Window)
-
موزه آب یزد تعطیل شد (Opens New Window)
-
خسارت 5 درصدی آفت مگس مدیترانه ای در یزد در سال گذشته (Opens New Window)
-
فعالیت ۱۰۰ شرکت دانش بنیان در استان یزد (Opens New Window)
-
تولید ماسک در یزد 100 درصد افزایش یافت (Opens New Window)
-
افشای هویت تروریستی ارتش آمریکا در کتاب «حام» (Opens New Window)
-
خرید تضمینی بیش از هزار تن گندم از کشاورزان یزدی (Opens New Window)
-
تامین 90 درصد گوشت یزد از خارج استان/ پایین نگهداشتن قیمت گوشت در استان موجب کاهش واردات دام است (Opens New Window)
-
مدیران شایسته باید جایگزین مریدان وابسته شوند (Opens New Window)
-
ثبت نام 100 نفر در طرح اقدام ملی مسکن ابرکوه (Opens New Window)
-
خانوادهها با بهانهگیری جلوی راه ازدواج فرزندان خود سنگاندازی نکنند (Opens New Window)
-
حضور پیرغلامان 25 کشور اسلامی در یزد/ با برگزاری اجلاس پیرغلامان بار دیگر شور حسینی را شاهد خواهیم بود (Opens New Window)
-
در مجالس روزهای پایانی ماه ذیالحجه، جریان مباهله تبیین شود/ لزوم توجه به مجالس شادی اهل بیت (ع) (Opens New Window)
-
اینجا خیلی حس و حال خوبی دارم/ دوست دارم دوباره به حج بیایم (Opens New Window)
-
هشتگ "یزد_دیدنی" و "یزد_شهر_بادگیرها"ترند نخست توئیتر فارسی شد (Opens New Window)
-
تجلیل از خیرین مدرسه ساز و مدرسه یار اسفندآباد ابرکوه به روایت تصویر (Opens New Window)
-
مرحله دوم توزیع میوه در یزد آغاز شد (Opens New Window)
-
کاهش ازدواج و افزایش طلاق در 11 ماهه سال 97 در یزد (Opens New Window)
-
رونق تولید گردونه اقتصادی کشور را به حرکت درمیآورد (Opens New Window)
-
به عملکرد خودم نمره 16 میدهم (Opens New Window)